ایران در دوره جدید، دو تحول اساسی را به خود دیده است: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی. این دو تحول
بنیادین که می توان آنها را محصول ورود ایران به دوران جدید خواند، از نظر ماهیت و اهداف تفاوت های اساسی
با یکدیگر دارند که مهمترین آن اتخاذ رویکرد اصلاح طلبانه قبل از انقلاب مشروطه و شکل گیری گفتمان انقلابی
قبل از وقوع انقلاب اسلامی بوده ...
بیشتر
ایران در دوره جدید، دو تحول اساسی را به خود دیده است: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی. این دو تحول
بنیادین که می توان آنها را محصول ورود ایران به دوران جدید خواند، از نظر ماهیت و اهداف تفاوت های اساسی
با یکدیگر دارند که مهمترین آن اتخاذ رویکرد اصلاح طلبانه قبل از انقلاب مشروطه و شکل گیری گفتمان انقلابی
قبل از وقوع انقلاب اسلامی بوده است. گفتمان انقلابی با هدف دگرگونی در وضعیت موجود و به عنوان گفتمانی
ایدئولوژیک، از همان ابتدا به دنبال جایگزینی جامعه مطلوب و آرمانی بوده و آرمانهای خویش را بیرون از
ساختارهای حاکم جستجو می نمود. این گفتمان که درون خود سه جریان عمده اسلام گرایی، مارکسیسم و
روشنفکری دینی را جای داده است، تحت تاثیر ورود افکار جدید، اجرای سیاست مدرنیزاسیون در ایران، تحولات
جهانی و منطقه ای و ناکامی انقلاب مشروطه در دستیابی به اهداف خود، برای نخستین بار پس از سال 1320
ظهور کرد و در رابطه با مدرنیته و ساختارهای حاکم، مواضع انقلابی اتخاذ کرد. در این مقاله به دنبال پاسخ دادن
به این سوالات اساسی می باشیم که علل و نحوه شکل گیری گفتمان انقلابی در سالهای پس از 1320 چه بوده و
این گفتمان شامل چه ویژگی ها و جریاناتی می گردد که آن را از دیگر انقلابهای هم عصر خود در ایران و سایر
نقاط جهان متمایز می سازد.
در مورد تبیین پدیدهء انقلابی بهطور عام و مصادیق آن سخن فراوان گفته شده است؛ سخنان علمی از منظر سیاسی،جامعهشناسی و اقتصادی؛از منظر پارادایمهای علی، ساختاری و کارکردی،و اختیار عاقلانه.اما علیرغم این تنوع،و علیرغم نکات مهمی که درباره«این پدیده در نظریهپردازی مختلف عنوان شده است،غالبا و بلکه عموما پدیدهء تحول انقلابی بیشتر ...
بیشتر
در مورد تبیین پدیدهء انقلابی بهطور عام و مصادیق آن سخن فراوان گفته شده است؛ سخنان علمی از منظر سیاسی،جامعهشناسی و اقتصادی؛از منظر پارادایمهای علی، ساختاری و کارکردی،و اختیار عاقلانه.اما علیرغم این تنوع،و علیرغم نکات مهمی که درباره«این پدیده در نظریهپردازی مختلف عنوان شده است،غالبا و بلکه عموما پدیدهء تحول انقلابی بیشتر یا تماما از منظر وجود مقتضیات آن بررسی شده است،نه از نظر فقدان موانع آن.در حالی که به نظر میرسد مقتضیات تحرک انقلابی،کمابیش، همیشه و همهجا وجود دارد.آنچه انقلاب را به یک پدیدهء فوقالعاده کمیاب تبدیل میکند،مفقود نبودن مانع است،نه موجود نبودن مقتضی.و نکتهء مهمتر اینکه وجود مقتضیات و خصوصا عدم موانع که به حصول یک انقلاب منجر میشود،تا حدود زیادی مرهون سلسلهای از تقارنهای تصادفی است.