دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122The Impact of the Islamic Revolution of Iran on Explanations of Revolutionاثر انقلاب اسلامی ایران در نظریه های تبیینی وقوع انقلابات7532764FAمحمدحسینپناهی،استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20160418انقلابات معمولا آثار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهمی در کشوری که در آن واقع شده اند، در منطقه مربوطه و حتی در سطح جهانی می گذارند. انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی شگفت انگیز و بزرگ اجتماعی، نتایج بسیاری در سطح داخلی و منطقه ای و جهانی گذاشته است. یکی از نتایج انقلاب اسلامی اثری است که در نظریه پردازی های انقلاب گذاشته است. در این مقاله اثر انقلاب اسلامی در نظریه های مربوط به علل وقوع انقلابات، مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که موضوع اخیر در حوزه مباحث جامعه شناسی علم قرار می گیرد، با استفاده از نظریه توماس کوهن و رابرت مرتون و شاپین چارچوب نظری مطالعه تدوین شد. فرضیه اصلی تحقیق این بود که: وقوع انقلاب اسلامی ایران دگرگونی قابل توجهی در نظریه های مربوط به علل وقوع انقلاب ایجاد کرده و عوامل بیرونی نیز این اثرگذاری را تقویت کرده اند. با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، 57 مقاله علمی چاپ شده در مجلات علمیِ بین المللی (به انگلیسی) مربوط به انقلاب اسلامی ایران تحلیل محتوای کیفی شدند تا آثار نظریه ای انقلاب اسلامی مطالعه شود. <br />این پژوهش نشان داد که انقلاب اسلامی ایران اثر غیر قابل انکاری در نظریه ها و نظریه پردازی انقلاب گذاشته است. مطالعه این انقلاب سبب شده است که عوامل فرهنگی در تبیین انقلابات وارد و بسیار اساسی تلقی شوند و در مقابل نقش متغیرهای ساختاری در تبیین وقوع انقلابات کاهش یابد. همچنین در اثر این مطالعات، اهمیت مشروعیت سیاسی و نقش زنان در تبیین انقلابات، توسعه قابل ملاحظه ای یافته است. مجموعه این عوامل سبب شکل گیری روندهای جدیدی در حوزه مطالعات انقلاب شده است. به علاوه، عوامل سیاسی، اقتصادی، ژئوپولیتیک، مذهبی و فرهنگی مربوط به ایران و جهان، از زمان وقوع انقلاب اسلامی تاکنون، سبب شده اند که توجه علمی به انقلاب اسلامی و نتیجتا اثر گذاری علمی آن در تبیین انقلابات تشدید شود.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122New Research in Farabi's Political Thought On The
basis Of Research Method Of Spragensاندیشه سیاسی فارابی و روش جستاری اسپریگنز53792810FAابراهیمبرزگردانشیار دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه علامه طباطباییحبیب الهعباس تبارفیروزجاهدانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی دراسلامJournal Article20160419This research in answer to question, "Alfarabi how to give reasons for crisis order
political and he what to give solution for exit from it,' Research hypothesis such as
has been designed on the basis of research method of spragens: in the farabi's
political thought Crisis is Despotism (taghalub) and Decline causes of political order
crisis is separation ot rulership is reconstruction of prophetic philosophical rulership.
To test hypothesis farabi's political thought secret dimensions cause, the ideal and
the solution by historical- disciptive (content analysis) research method. Research
gathering method is librarially. It end with conclusions.
پرسش این است که «فارابی بحران سامان سیاسی راچگونه دلیل یابی،وبرای برون رفتِ آن چه تجویزآرمانی ارائه می دهد؟»،فرضیه پژوهش براساس الگوی جٌستاری اسپریگنز چنین است: در اندیشه سیاسی فارابی بحران، انحطاط و استبداد است و دلیل بروز آن جدایی حکومت از حکمت، آرمان پیوند حکومت با حکمت و راه حل نیز بازسازی حکومت حکیمانه نبوی می باشد. برای بررسی فرضیه، زوایای پنهان اندیشه سیاسی فارابی، در قالب مشکل شناسی، دلیل شناسی، آرمان شناسی، و راه حل شناسی باروش پژوهش تاریخی- توصیفی(تحلیل محتوا) تجزیه و تحلیل شده است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122Investigating the reasons of Achaemenian
Empire Collapseبررسی دلایل فروپاشی حکومت و تمدن باستانی هخامنشیان791192811FAدکتر علی اصغرپورعزتاستادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه تهرانغزالهعطـار طاهـریدانشجوی دکتری مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20160419Today’s world situation is the result of various historical incidents.
During these accidents and changes, some civilizations manifest, grow
and collapse. The study and analysis of the effecting factors on
stability or disintegration of a civilization could be serving as an
example for the existing civilization and developing societies very
much. The Iranian civilization is one of the oldest and most effective
civilizations in the history of mankind, and Iran land as the cradle of
this civilization, has experienced many governments and dynasties.
Some of them have declined and finally collapsed for unknown
reasons while they had pride, glory, and a high level of political and
economical power; like Achaemenian, Sasani, Ashkabni, Safavi, and
etc.
Achaemenian Empire with a background of 230 years governing on
the world was declined by a young, low experienced, ambitious army
general. Establishing this Empire which involved different and
various races, languages and cultures, was a big revolution in the
world history of governance. The world for the first time enjoyed a
united and centralized government. It was only Roman Empire that
could compete with it years later. The main question of this study is
that how an empire and civilization with this level of power, glory and
domination gradually collapsed from inside. It seems that many
reasons involve in the decline and collapse of a civilization, or its
survival and stability. In this study it was assumed that some factors
such as justice, responsibility, freedom and national identity lead to
stability. On the other hand, factors like despotism, narcissism, and
discrimination cause acceleration in civilizations' collapse. The study
of historical evidences confirms the hypothesis that injustice is one of
the most important factors which cause internal collapse, and
intelligence level decline in these governments.
وضعیت امروز جهان، پیامد حوادث گوناگون در گذر تاریخ است؛ در کشاکش این حوادث و
دگرگونیها، تمدن هایی ظهور کرده رشد یا سقوط می کنند. بررسی و تحلیل عوامل مؤثر بر بقا یا
فروپاشی یک تمدن، م یتواند برای تمدن ها و جوامع در حال رشد، بسیار عبرت آموز باشد . تمدن
ایرانی یکی از قدیم یترین و تأثیرگذارترین تمدن های تاریخ بشری است و ایران زمین نیز به
مثابه خاستگاه این تمدن در اعصار گوناگون، حکمرانی حکومت ها و سلسله های ب یشماری را به
خود دیده است که برخی از آنها به هنگام برخورداری از فرّ و شکوه و سطح بالایی از اقتدار
سیاسی و اقتصادی، گاهی به دلا یل ناشناخت های افول کرده و در نهایت منقرض شده اند؛
حکومت های مقتدری همچون هخامنشی، اشکانی، ساسانی، و صفوی ! در این میان امپراتوری
هخامنشی یکی از تأثیرگذارترین حکومت های حیات بشری بوده است که به ر غم برخورداری از
سابقهای 230 ساله به دست سرداری جوان و کم تجر به منقرض شد . تأسیس این امپراتوری که
اقوام، زبان ها و فرهنگ های گوناگون و متنوعی را در بر می گرفت، ابتکار ی بزرگ در تاریخ جهان
بود؛ دولتی واحد و متمرکز که تا سالها بعد، فقط امپراطوری روم توانست با آن برابری کن د!
سؤال اصلی پژوهش این است که امپراطوری و تمدنی با این حد از قدرت، عظمت و گستردگی
قلمرو، چگونه به مرور زمان از درون فرو پاشی د. به نظر می رسد که دلایل بسیاری در انقراض و
فروپاشی تمد ن ها دخیل اند یا موجب بقا و استمرار حیات آنها میشوند. در این پژوهش چنین
فرض شده است که ضعف در تحقق عدالت، پاسخگویی، آزادی و هویت ملی و عواملی چون
استبداد، خودشیفتگی و تبعیض، موجب تسریع فروپاشی این تمدن شده اند . بررسی سوابق
تاریخی نیز مؤید این پیش فرض بود که بی عدالتی از جمله مهم ترین عوامل فروپاشی درونی و
تدریجی و کاهش سطح هوشمندی این حکومتها بوده است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122The Challenges of government in Pakistan and future
possibilitiesچالش های دولت ملی در پاکستان و احتمالات آینده1191532812FAغلام علیچگنی زاده،Journal Article20160419This paper elaborates a new approach to the recent changes in Pakistan. Reasoning
presented in this article signify that the nature of recent changes and challenges is
distinguished from all the periods after the independence of this country.
The proponing of Islamic forces new demands (resulting from international, regional
and national changes), has confronted the foundation of power structure in Pakistan
with a new challenge. Doubtless, the certain effects of this process would be the
redefining of religion’s role in politics. Having suggested this proposition, it can be
claimed that the state formation’s trajectory in Pakistan has lost it’s logic, external
and internal sources after the independence and confronted with a serious crisis.
Presently, two alternatives, Islam and democracy (emphasizing the separatism of
religion from politics), have initiated a new challenge for affecting the new state
formation process in Pakistan. It can be inferred from the above that the existing
theoretical and practical ambiguities and uncertainties in Pakistan’s political society
that results from clashes and different confronting perceptions in state formation
domain in the country, have greatly changed the nature of security issues in this
country and differentiated the conflict and cooperation pattern from the past.مقاله ی حاضر در صدد است تا با نگاهی جدید به موضوع تحولات جاری پاکستان نشان دهد که ماهیت تحولات و چالش های کنونی، متفاوت از تمامی مقاطع بعد از استقلال این کشور است. شکل گیری مطالبات جدید در نیروهای اسلامی (که درنتیجه تحولات بین المللی، منطقه ای و ملی می باشد) مبانی ساخت قدرت در پاکستان را با چالشی جدید رو به رو ساخته است . از جمله آثار قطعی این فرایند باز تعریف نقش دین در سیاست است. با طرح این مساله می توان ادعا نمود که مسیر( Trajestory )دولت سازی پاکستان بعد از استقلال، منطق و منابع داخلی و خارجی خود را از دست داده ، با بحران جدی روبه رو شده است . در حال حاضر دو بدیل اسلام گرایی و دموکراسی ( با تاکید بر مستقل سازی حوزه دین از سیاست) چالشی جدید را برای تاثیرگذاری بر فرآیند دولت سازی جدید در پاکستان آغاز کرده است. مجموع مطالب فوق حکایت از آن دارد که ابهام و سردرگمی نظری و رفتاری موجود درجامعه سیاسی پاکستان که بر آمده از تقابل دیدگاه های متفاوت در حوزه دولت سازی در پاکستان است، ماهیت موضوعات امنیتی در این کشور را دچار تحول ساخته و الگوی درگیری و همکاری را متفاوت با گذشته ساخته است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122America and the change in the Grand Strategyآمریکا و دگرگونی در استراتژی کلان1531832813FAحسیندهشیارJournal Article20160419ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ خود استراتژی های متفاوت را باتوجه به جایگاه جهانی خود اختیار کرده است. این تغییر استراتژی کاملاً طبیعی بوده است. از انزواگرایی تا بین الملل گرایی؛اما آنچه همیشه ثابت بوده، ماهیت استراتژی ها که جملگی هدفشان در راستای ایجاد توانمندی اقتصادی، امنیت فیزیکی و اشاعه ارزشی بوده است.<br />آمریکا امروزه استراتژی مبارزه با تروریسم را دنبال می کند که باتوجه به شرایط جهانی و دگرگونی در ارزیابی منافع ملی جایگزین استراتژی سد نفوذ شده است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122Political Obligation:
An Introduction to moral principles of the Interrelations between the Individual and stateالزام سیاسی: درآمدی بر مبانی اطلاعاتی روابط متقابل فرد و دولت1832092814FAسیاوشجعفریJournal Article20160419Each one of us is lelong to the special political society. The nature of our polity and
its laws, institutions, and values, as well as type character of the interrelations
between us with the political institutions specially the state has naturally a main role
in our individual and social life.
The political obligation is a expression that is used more in the political philosophy
and is the representative of the principally moral ties and the commitments associate
us with the state and the political society.
The author (of this article) tries to reveal the theoretical and conceptual principles of
the political obligation specially its moral content, and show the political obligation
is the moral concept and the mutual relation between the individuals and the state:هر یک از ما ( به مفهوم عام و جهانش مول آن ) به جامعة سیاسی خاصی تعلق داریم و طبیعتاً ماهیت جامعة یاد شده که عضو آن هستیم و قوانین ، نهادها و ارز ش های حاکم بر آن و نوع روابط متقابل ما با نهادهـای سیاسی به ویژه دولت، نقشی اساسی در حیات فردی و اجتماعی ما دارد . تعهد و الزام سیاسی ( Political obligation ) اصطلاحی است که بیشتر در فلسفة سیاسی بـه کـار مـی رود و بیـانگر پیونـدهای اساسـاً اخلاقی وتعهدات متقابلی است که ما را با دولت و جامعه سیاسی پیوند می دهد. نگارندة این مقاله می کوشد مبانی مفهومی و نظری الزام سیاسی - به ویژه محتوای اخلاقی آنرا - آشـکار سازد و نشان دهد که الزام سیاسی مفهومی اساساً اخلاقی و رابطه ای دو سویه بین فرد با دولت است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش حقوق عمومی2345-611682120061122Nightly study in international relation : Critique research styleمطالعه گفتمان در روابط بین الملل: نقد پژوهش و روش2092602816FAحمیرامشیرزادهJournal Article20160419با افزایش نفوذ پساساختارگرایى و پساتجددگرایى در حوزه ى روابط بین الملل طى دو دهه اخیر، مطالعه گفتمان، مورد توجه فزاینده اى قرار گرفته است. اما این مطالعات همیشه از سوى جریان اصلى روابط بین الملل به این متهم شده اند که فاقد روش هاى نظام یافته مطالعاتى هستند، به واقعیت هاى تجربى توجه نمى کنند و نتوانسته اند به یک برنامه پژوهشى شکل دهند. به نظر مى رسد مخالفت هاى دانش پژوهانى که به این نوع مطالعات علاقه مند هستند با علم مدرن و روش هاى علمى و نگاه انتقادى آن ها به تلاش هایى که براى نظم بخشى به جهان بى نظم صورت مى گیرد، جایى براى پاسخ مثبت آن ها به این تقاضاى جریان اصلى باقى نمى گذارد. اما در این مقاله نویسنده مى کوشد مطالعات گفتمانى را به یک برنامه پژوهشى همراه با روش شناسى نظام یافته تبدیل کند که موضوع مطالعه تجربى نیز دارد و نوعى «علم بهنجار» را به معناى کوهنى آن در چارچوب اجتماع گفتمان یعنى اجتماع دانش پژوهان متعهد به مجموعه تعهداتى که لازمه این گونه مطالعات است (تلقى از گفتمان به عنوان نظام دلالت، مولد دیدن گفتمان و نقش رویه ها) سامان بخشد. در بررسى هر یک از این تعهدات، نویسنده روش هایى را براى انجام مطالعات و تحقیقات عرضه مى کند که مى توانند براى پژوهشگران علاقه مند به این چشم انداز کلیدهاى راهنماى خوبى باشند