این مقاله بین دو وجه عمده از اسلام تفکیک قایل است:اسلام به عنوان دین و محصول وحی،و اسلام به عنوان قدرت و محصول سنت تاریخی.در نوع نخست،اسلام مبتنی بر وحی بدون هرگونه چالشی مورد اعتقاد قلبی همهء مسلمانان قرار گرفت،اما در خصوص نوع دوم که بنا به اقتضائات محیطی و تاریخی نوع خاصی از ساختار قدرت-که شکل آن در قرآن و سنت مشخص نشده است-بر ...
بیشتر
این مقاله بین دو وجه عمده از اسلام تفکیک قایل است:اسلام به عنوان دین و محصول وحی،و اسلام به عنوان قدرت و محصول سنت تاریخی.در نوع نخست،اسلام مبتنی بر وحی بدون هرگونه چالشی مورد اعتقاد قلبی همهء مسلمانان قرار گرفت،اما در خصوص نوع دوم که بنا به اقتضائات محیطی و تاریخی نوع خاصی از ساختار قدرت-که شکل آن در قرآن و سنت مشخص نشده است-بر جامعه مسلمانان حاکم شده،جامعه اسلامی قابلیت چالش،نقد،اصلاح و ارتقاء دارد.نویسنده که بر دوره میانه اسلامی تأکید دارد،ساختار اقتدارطلب قدرت را با خصالی چون شوکتمندی سلطان،شریعتمداری ظاهربین و اطاعتطلبی مفرط،مانع اصلی سازگاری جامعه اسلامی با اصول مثبت دموکراسی میداند.بنابراین،ضمن آنکه معتقد است هرگونه قضاوت درباره تفکر اسلامی باید براساس اسلام مبتنی بر وحی باشد،بر آن است که در طول تاریخ،درنتیجه تحولات اجتماعی،خصال اقتدارگرایی نیز کمرنگتر شده است.
بحث نظامهای فکری سیاسی-اسلامی یا ظهور و سقوط این نظامها موضوع مباحث متنوع بوده و اغلب با نگاهی شرقشناسانه به آنها پرداخته شده است.در حالی که به نظر میرسد نگاهی درونی و اصالتبخش به فرهنگ اسلامی و سنت میتواند تبیین تازهای از این مباحث ارائه دهد.از این زاویه فهم و نقد اندیشه سیاسی سنتی ایرانی-اسلامی یکی از اساسیترین تلاشهای ...
بیشتر
بحث نظامهای فکری سیاسی-اسلامی یا ظهور و سقوط این نظامها موضوع مباحث متنوع بوده و اغلب با نگاهی شرقشناسانه به آنها پرداخته شده است.در حالی که به نظر میرسد نگاهی درونی و اصالتبخش به فرهنگ اسلامی و سنت میتواند تبیین تازهای از این مباحث ارائه دهد.از این زاویه فهم و نقد اندیشه سیاسی سنتی ایرانی-اسلامی یکی از اساسیترین تلاشهای فکری کنونی باید باشد.این مقاله با چنین رویکردی سعی دارد در مقابل دیدگاه واقعگرایانه بر بعد آرمانگرایانه اندیشه غزالی تأکید کند و برخلاف نوشتههایی که غزالی را سیاستنامهنویس میدانند،معتقد است حتی در سیاسیترین آثار نیز،غزالی شریعتنامهنویسی است که اصلاح جامعه را از خلال اندرزها و توصیههای اخلاقی پی میگیرد.البته از نقش سلطان بعنوان محوریترین مقوله گفتمان سیاسی سنتی نیز غافل نیست،بهطوری که اصلا را شرط اصلاح دنیا و آخرت مردم میداند.
روشنفکری در ایران از ابتدا منسجم و یکدست متولد نشد بلکه نحله ها و طیف های مختلفی نمود داشت، اما در هر گروه یک گفتمان، از طنین بیشتری برخوردار بوده و گفتمان های دیگر را تحت شعاع قرار داده است. با پیروزی انقلاب اسلامی جریان روشنفکری در ایران شکل گرفت و بتدرسج به خود انسجام بخشید که به جریان روشنفکری دینی موسوم شد، هر چند طیف های مختلفی ...
بیشتر
روشنفکری در ایران از ابتدا منسجم و یکدست متولد نشد بلکه نحله ها و طیف های مختلفی نمود داشت، اما در هر گروه یک گفتمان، از طنین بیشتری برخوردار بوده و گفتمان های دیگر را تحت شعاع قرار داده است. با پیروزی انقلاب اسلامی جریان روشنفکری در ایران شکل گرفت و بتدرسج به خود انسجام بخشید که به جریان روشنفکری دینی موسوم شد، هر چند طیف های مختلفی را در درونش جای داده بود. از چهره های شاخص این جریان که گفتمان آنها از هیمنه خاصی بر خوردار بوده و بویژه در دهه 70 شمسی کل ایران را نمایندگی می کردند، می توان از عبدالکریم سروش و محمد مجتهد سبستری نام برد. از ویژگی های آشکار نظام سیاسی لرآمده از انقلاب اسلامی، تثبیت و تداوم پارادایم انقلاب در بعد سیاسی بود که پاسخ آن در نزد روشنفکران به صورت اصلاح تجلی یافت. این پارادیم از ویژگی های برخودار بود که آن را پارادیم حاکم بر نظامی سیاسی متمایز می ساخت.چنانچه به بیان کلی و مختصر خواسته باشیم توصیفی از این پارادیم را در سه زمینه کلی سنت و تجدد، دینم و دولت، و دین و توسعه ارائه دهیم می توانیم بگوییم: این پارادایم با پرهیز از پرخاشگری درصدد تلفیق سنت و مدرنیسم با رویکرد انتقادی نسبت به هر دو بر آمد و در فاز دوم در پی حاکمیت دولت دینی بود؛ دولتی که نه تنها کارکردی عقلانی داشته، بلکه در چارچوب کلی دین اسلام گام بردارد. در نهایت، پارادایم با تاکید بر محتوای پیام اسلام، مبنی بر محور قرار دادن کرامت انسانی، خواستار توسعه فرهنگی و سیاست در کلیت آن بود.