Document Type : Research Paper

Authors

مقدمه
پس از گزینش محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری، در هر دو عرصه سیاست داخلی و
خارجی، مفاهیم و واژگانی رواج یافت که پیشینه ای نداشت و به طرزی عمده در زمینه های کدر
و مات نظریه سیاسی جمهوری اسلامی، حالتی بطنی و جنینی داشت . در این میان، نشاندن واژه
تعالی به جای توسعه و ترقی، سبب شده است منزلت یک واژه متعلق ب ه عرصه اخلاق و کلام و
الهیات، نزول یابد و به عرصه سیاست وارد شود و کار عملی زمامداران را در چنگال درون مایه
های خود قرار دهد که چندان هم قرار نیست از حالت ابهام و دوپهلویی دربیاید و صریح و قابل
تعریف شود.
پرسش بنیادین این است که آیا این واژه در تاریخ و اندیشه ایرانی، سابقه ای دارد و می توان تبار
آن را درک و دریافت نمود؟ به دیگر سخن، صرف نظر از تمامی سخن هایی که در باره دو
انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی در ایران، گفته و نوشته شده است، آیا پیروزمندان
انتخابات، به طرزی ناگهانی و بدون آن که از پیش شناخته شده باشند، این منزلت را یافتند که
کرسی نشین مصدر ریاست جمهوری شوند و یا می توان رگه های اندیشه ای و پیشینه های
تاریخی را درباره برفراز کشیده شدن آنان در عرصه سیاست در ایران، شناسایی نمود و نشان داد
که از آسمان به زمین نیامده و خلقتی شتابناک نداشته اند؟
به نظر می رسد از آن جا که قریب به اتفاق تأملات نظری و اندیشه ورزانه ای که درباره توسعه
صورت پذیرفته، متعلق به غریبان است، در جوامع شرقی همانند ایران، مخالف خوانان رویه ها و
مشارب متجددانه، توجه ویژه گروهی از افراد را به نقش سنت ها و معیارهای فرهنگی در باب
انسان و مقوله هایی چون ترقی و پیشرفت و رشد و شکوفایی را برانگیخته و مفهوم تعالی را
همچون بدیل توسعه در ذهن آنان برجسته ساخته است . از مفهوم تعالی، بیشتر نیل انسان به مقام
والای معنوی فهم شده است که او را قادر به انتخاب آگاهانه، مواجهه عالمانه با مسائل فردی و
جمعی، کف نفس و رواداری در برابر مطامع و شهوات دنیوی و تلاش در جهت بهروزی و
بهسازی مادی و معنوی خویش و دیگران می نماید . اما، امروزه در ایران، اعتراض به ویژگی های
بنیانی سند چشم انداز، سبب شده است برخی توسعه گرایی را حذف و تعالی گرایی را برفرازکنند.
به تدریج و به ویژه پس از روی کارآمدن دولت دهم، شنیدن و دیدن ویژگی هایی که نشان
دهد سیاق و سبک سیاست خارجی ایران، تغییر یافته و نوعی تعالی گرایی را مد نظر آورده است،
عادی جلوه می نماید . از این منظر، سیاست خارجیِ اسلامی ایران را مبتنی بر مکتب و اندیشه الهی
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 101
می دانند و بر این باورند که نقطه نهایی دیپلماسی ما، بر پایه حکومت جهانی است؛ چرا که بدون
حکومت جهانی بر پایه اجرای عدالت و یگانه پرستی، صلح و امنیت پایدار، معنا ندارد و نشدنی
است. توحید اولین اصل اندیشه و مکتب ملت ایران است، یعنی اساس حاکمیت، متعلق به خداون د
متعال است . آنان معتقدند که خدای متعال باید حاکم باشد و احکام الهی در عالم جاری شود، از
این رو سیاست خارجی کشورمان نیز باید به سمتی حرکت کند که همه زندگی بشریت تحت
حاکمیت خدا و فرهنگ الهی اداره شود . پاکی و معنویت را از مبانی دیگر سیاست خارجی می
دانند و مع تقدند ابزار اثرگذاری ملت ایران در محیط بین الملل با کشورهای غربی متفاوت است؛
زیرا، نظام سرمایه داری، ملت ها را به پرستش بت سرمایه داری و پذیرش فرمانروایی خود در دنیا
دعوت می کند و در مقابل، ملت ایران، بشریت را به خط نجات بخش امامت و ولایت رهنمون
می کند و این جزء مزیت های کشورمان است.
به باور آنان، حاکمیت امام و انسان کامل باید به آرمان بلند بشریت در جهان تبدیل شود و این
همان چیزی است که باعث محبوبیت ملت ایران در جهان و نفرت انسان ها از نظام سرمایه داری
شده است . بنابراین، تعالی و پیشرفت، از دیگر مبانی سیاس ت خارجی ایران برشمرده می شود، زیرا
نقطه مطلوب، رسیدن انسان ها به بالاترین قلّه های علمی و فناوری است؛ بنابراین در هر کجای دنیا
اگر اقدامی در این راستا انجام شود باید مورد حمایت قرار گیرد . البته باید توجه داشت که به باور
آنان، بردار سیاست خارجی کشورمان فقط به سمت ملت ایران نیست، بلکه تعالی و پیشرفت کل
بشریت مد نظر است؛ چون که مبانی اقتدار ملت ایران، دل های ایمانی ملت ها دانسته می شود که
چنین اقتداری نقطه اتکا و اقتدار ملت ایران است . نظام سرمایه داری به دنبال حداکثرسازی سود
مادی است؛ اما، تعالی گرایان معتقد به اجرای عدالت اند، و در هر حالت، اگر چنان چه اعتقادات
و مبانی ارزشی شان با سود مادی تداخل پیدا کند، بدون تردید ارزش ها را ترجیح می دهند.
در این میان، آن چه باورمندان به سیاست خارجی تعالی جویانه را دلالت می نماید عبارت از باور
به کهن شدن قرائت غربی ت وسعه است که به سخره می گیرد همزیستی انسان و جامعه و نظام الهی
را، و آدمی را در برهوت خواهش های پایان ناپذیر نفسانی و شهوات مادی خلع سلاح می کند و
او را با دست بسته و جان خسته به ابلیس می سپارد . به سخن آنان، ما توسعه به معنای تقلیدی و
شاید تحمیل آن را شجاعا نه بایگانی می کنیم . آن چه بالندگی، شکوفایی در عین حال سرآمدی
جامعه ما را تضمین می کند، تنها تعبیر قرآنی "تعالی" است که در سایه حکمت، بصیرت، عدالت و
102 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
حکومت مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) فراچنگ می آید و غایت آن"سرآمدی موعد " است
.(www.dolat.ir (برنامه کلان دولت نهم
آرمان آنان، فراهم کردن زمینه های برپایی حکومت عادلانه جهانی از طریق احیای مجدد تمدن
اسلامی؛ هدف بنیادین شان، توسعه عدالت محور، اقامه قسط توأم با مهرورزی، خدمت و تعالی و
پیشرفت؛ راهبرد سیاسی آنان، حفظ استقلال همه جانبه کشور و تعامل بین المللی بر مبنای عدالت،
صلح، و عزت برای همه و مبارزه با بی عدالتی، تبعیض، ناامنی و تحقیر ملت ها و جنگ افروزی؛ و
جهت گیری های راهبردی شان، تعامل سازنده و مؤثر با جهان امروز بر اساس منافع ملی و استفاده
از راهبرد عدالت، صلح و عزت در رواب ط بین المللی، هماهنگی در انعقاد قراردادهای خارجی با
توجه به روابط سیاسی با کشورها و نظارت نظام مند بر انعقاد این نوع قراردادها در راستای رعایت
منافع ملی و دستیابی به فناوری های پیشرفته، حفظ هویت اسلامی / ایرانی در تعامل با جامعه
جهانی و دفاع از شکوفایی مجد د تمدن اسلامی، و برنامه ریزی برای شکوفایی مجدد تمدن
اسلامی در عصر حاضر با عنایت به پیوستگی مؤلفه های اسلام خواهی، ایران دوستی و پیشرفت
طلبی در برنامه ریزی برای حفظ و بالندگی هویت ملی ایرانیان، می باشد . به راستی، پیشینه و زمینه
تاریخی / اندیشه ای صعود گفتارهای تعالی گرایانه در سیاست خارجی ایران چیستند؟
1. سیاست خارجی
مقوله سیاست خارجی از آن جا که به مرز پیوند با کشورهای دیگر مرتبط شده، به طرزی دقیق،
عملی زمامدارانه است . مردم به خودی خود نمی توانند در زمینه تعیین قواعد و رفتارهایی که می
بایست در آن سوی مرز به مورد اجرا گذاشته شود تصمیم بگیرند . زیرا به طرزی منطقی می توان
پذیرفت که مردمان در عرصه کنش ها و واکنش های فرامرزی به قیم نیاز دارند . آن چه حکومت
باید در هر تحرک در حوزه روابط خارجی کشور انجام دهد، شامل چهار عمل اصلی است :
شناخت محیط بین المللی که مبتنی بر ف هم وقایع جهانی است؛ تهیه نقشه کلان برای منافع ملی که
از آن به استراتژی ملی تعبیر می شود؛ تهیه طرح های عملیاتی برای تحقق استراتژی ملی؛
سازماندهی و هدایت نیروها برای تحقق طرح های عملیاتی . در باب پاسخ به پرسش هایی بنیادین
همچون پدیده های بین المللی را چگونه بفهمیم؟ برای اغراض نظام (حکومت) چگونه استراتژی و
طرح عملی طراحی نماییم؟ مبانی درست تصمیم گیری و اجرای طرح ها کدامند؟ رسم است که
دولت ها را به حالت شخص درآورند و به عنوان نمونه از سیاست خارجی ایران یا از تصمیمات
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 103
ایران سخن گویند، اما در واقع این تصمیمات را ن ه دولت ها، بلکه افراد و گروه هایی اتخاذ می
نمایند که از سوی دولت عمل می کنند . فعالیت های این افراد و گروه ها را مانند همه فعالیت های
دیگر بشری، می توان بنا به کنش و واکنش میان تصمیم گیرندگان و محیط آن ها دانست.
تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی، در برگیرنده اهداف و ارزش ها می باشد. سیاست های
خارجی مختلف، می توانند ریشه در اهداف و ارزش های متفاوتی داشته باشند. این تفاوت ها در
کلی ترین شکل خود به مفاهیم مرتبط با فرهنگ و ملت ارتباط دارند . به عبارت دیگر، مقوله
سیاست خارجی از پیچیده / گسترده / عمیق ترین مقولات د ر میان تمامی شاخه های علوم
اجتماعی است، که صدها ع امل اجتماعی / فرهنگی / اقتصادی / سیاسی / تاریخی / تکنیکی در
واحدهای سیاسی و در سطوح مختلف نظام بین الملل، در آن، دخالت مجرد یا متقابل دارند (سریع
القلم، 206:1372 ). تصمیم گیری درحوزه سیاست خارجی، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد .
در واقع سیاست خارجی، بخش مهمی از امر مملکت داری است و آن هم به نحو مدبرانه نیاز به
علم، فن، مهارت و هنرمندی دارد (لاریجانی، 21:1377 ). سیاست خارجی همه کشورها با محیط
در تعامل است . اهداف/ توانایی ها / استراتژی ها / ابزارها / فنون / تاکتیک ها / سبک / دستگاه
سیاست خارجی و همچنین تصمیمات / اقدامات و پیامد های سیاست خارجی، همگی در این تعامل
نقش دارند (رمضانی، 41:1380 ). به نظر می رسد این عناصر به عنوان یک کل، مبنای شکل گیری
بنیادهای سیاست خارجی کلیه کشورها است . در هر نظام سیاسی، فرآیند سیاست از تو انمندی و
قدرت تصمیم گیری ساختارهای درونی نظام شکل می گیرد؛ به این معنی که نقش حکومت و
ساختارهای سیاسی در ارتباط مستقیم با یکدیگر و شکل گیری سیاست خارجی در درون نظام، بر
.( اساس منافع ملی و خواسته های ساختار داخلی نظام صورت می گیرد(ازغندی، 135:1378
قانون اساسی، دستاورد اندیشه انقلابیون بود که مطالبات خود را در سه سطح اسلام گرایانه، امت
گرایانه و جهان وطنانه مطرح کردند و اکنون وقت کتابت آن به شکل یک متن مکتوب بود . بند
شانزدهم اصل 3، بند پنجم اصل 2، اصل 11 ، و اصول 152 تا 154 قانون اساسی، مختصات سیاست
خارجی ایران را چنین احصاء کرده است : سعادت انسان در کلّ جامعه بشری، تنظیم سیاست
خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم
انقلاب اسلام، حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه جهان،
خودداری از هرگونه دخ الت در امور داخلی ملت های دیگر، تعهد برادرانه در برابر همه مسلمانان،
ائتلاف و اتحاد ملت های اسلامی و وحدت جهان اسلام، دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان، نفی
104 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
هر گونه ستم گری و ستم کشی، نفی هر گونه سلطه گری و سلطه پذیری، عدم تعهد در برابر
قدرت های سلطه گر، جلوگ یری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور، استقلال سیاسی و
اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، طرد کامل استعمار، جلوگیری از نفوذ اجانب، تمامیت ارضی،
نفی و اجتناب از انعقاد پیمان های موجد سلطه بیگانه، روابط صلح آمیز متقابل با دولت های غیر
محارب، و اعطای پناهندگی به سیاسیون پناه خواه سایر ملت ها از جورِ دولت ها.
به تعبیر دیگر، اهداف کوتاه مدت، میان مدت، و بلند مدت سیاست خارجی ایران به تصریح و
مضمر در لابلای مقدمه و اصول گوناگون قانون اساسی قید شده است؛ مانند : مبارزه با ظلم و
استکبار و دفاع از حقوق مسلمین، دعوت جه انیان به حیات طیبه، حفظ تمامیت ارضی و ام القرای
اسلامی، اصل نه شرقی و نه غربی به مثابه قاعده نفی سبیل . در یک تقسیم بندی دیگر، از اهداف
ملی و فراملی سیاست خارجی ایران مندرج در قانون اساسی سخن به میان آمده که طّی آن،
اهداف ملی به حفظ امنیت ملی و موجودیت کشور ، حفظ تمامیت ارضی، حفظ حاکمیت ملی و
استقلال، حفظ نظام جمهوری اسلامی، صیانت از ملت ایران، توسعه و رفاه اقتصادی، کسب اعتبار
بین المللی، کسب و افزایش قدرت ملی؛ و اهداف فراملی به حفظ کیان اسلام، صدور انقلاب
147 : اسلامی، وحدت جهان اسلام، و تشکیل جامعه جهانی اسلامی (دهقانی فیروزآبادی ، 1388
170 ) منقسم شده است . اما، درپیش گرفته شدن سیاق و سبکی تازه در عرصه زمامداری، به ویژه /
با روی کارآمدن دولت های نهم و دهم در ایرانِ پس از انقلاب، نشان از باززنده سازی الگویی
کهن داشت که در مافی الضمیر انقلابیون، نهان بود، ولی فرصتی برای عملیاتی شدن نیافته بود.
2.روی کار آمدن دولت نهم/دهم
پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 1384 ، که از سوی هواداران جریان سیاسی
همپیوند با وی، حماسه تیر لقب گرفت، در آغاز، سبب ساز به جریان افتادن موجی از شگفتی شد،
چرا که یک فرد کمتر شناخته شده در سطح نخبگان سیاسی، و ناشناخته در سطح عموم مردم، با
آرایی تعجب آور در مقابل یکی از کهنه کارترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران، کمابیش به
سادگی به پیروزی رسیده بود . چرا این واقعه در دوره ای از تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب رخ
داده بود که گمان می رفت از منظ ر تجربه سیاسی و زمامداری، پخته ترین رویه ها و کارکردها در
آن جریان داشته باشد؟ بسیاری به این پرسش پاسخ داده اند و به نظر می رسد همه آن ها نیز بهره
های گوناگونی از حقیقت و واقعیت را در خود داشته باشند . اما، شاید بتوان از منظری که در این
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 105
مقاله در پیش گرفته ش ده است به این پرسش به طریقی دیگر پاسخ داد. زیرا، در سراسر این نوشتار
این تأکید وجود دارد که در تاریخ معاصر ایران، کمابیش هیچ کدام از جریان ها و رویه های
سیاسی، فاقد پیشینه تاریخی و اندیشه ای نیستند؛ بلکه، تنها، تفاوت در جنینی بودن یا زاییده شدن
آن هاست . برخی، مدت هاست که متولد شده و به عرصه آمده، و برخی دیگر، به دلایلی، هنوز در
بطن تاریخ اند و فرصت زایمان نیافته اند.
از یک سو، دو حاشیه نشینی سترگ و پرتعداد، در ایران پس از انقلاب پدیدار شده بود . حاشیه
نشینان نخست، دستاورد واکنش به برنامه های بازسازی و ساز ندگی سال های ریاست جمهوری
هاشمی رفسنجانی بودند که محور زمامداری در کشور، بر اقتصاد و رقابت برای کسب منافع
مادی، شکل می گرفت، و به هر دلیل و جهت، عده ای بی شمار از مردمان عوام، نه توان مشارکت
در رقابت های پولی را داشتند و نه می توانستند در تعدیل ثروت نوکیسگ ان اقتصادی، مداخله ای
نمایند. آنان، به تدریج، مغموم و افسرده، به حاشیه سیاست های اقتصادی رانده شدند و حسرت
زده، شاهد پروار شدن دیگرانی اندک بودند . اینان، به یک تعبیر، نارضایتی خود را از چنین رویه
هایی، در انتخابات شگفت آور 1376 ، بروز دادند . اما، آن چه که حم اسه دوم خرداد نامیده شد، باز
هم به دلایلی، حاشیه نشینی نوع دومی را پدید آورد که بازهم، تولید نارضایتی می کرد . در دوره
ریاست جمهوری خاتمی، توسعه سیاسی با کاربست انبانی از واژگان فخیم و محتشم، عرصه و
فرصتی برای فرهنگ اندیشان فراهم آورد تا با به خدمت گرفتن سح ر قلم و کلمه، ناخشنودی خود
را از رویه زمامداری در مملکت بیان دارند . شوربختانه، در این عرصه نیز، حاشیه نشینان نخستین،
که از منظر مالی و پولی، توان رقابت را از دست داده بودند، نتوانستند از جنبه روشنفکرانه و
وا شوند و Ĥ فرهنگی با آن چه که در عرصه عمومی جامعه، تبلیغ و توص یه می شد، هماهنگ و هم
باز هم به تدریج، از صحنه رقابت در کشور حذف شدند . انگار، محتوایِ داستانِ فارسی شکر است
محمد علی جمال زاده، دوباره، و این بار در تاریخ اکنونِ ایران تکرار شده بود و گروهی بی شمار
از مردمان احساس می کردند که نخبگان عرصه اقتصاد و فرهنگ جامعه نه تنها آن ها را درک
نمی کنند بلکه آنان را به بازی هم نمی گیرند . بنابراین، دو حاشیه نشینِ ایران پسا انقلابی، عرصه
انتخابات 1384 را مکانی برای به منصه ظهور رساندن توان نهفته در خود تلقی نمود و به
ناشناختگان عرصه سیاست در ایران، فرصت از پیله درآ مدن داد و آنان را به بالاترین جایگاه
زمامداری رساند.
106 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
از دیگر سو، به یک تعبیر، جناحی که اصول گرایان خوانده شدند از شکاف میان اصلاح طلبان
که نتوانسته بودند نامزد واحدی برای انتخابات معرفی نمایند، بهره وافر بردند و به پشتوانه سازمانی
127 )، خود را یک سر، تافته ای جدابافته از تاروپود : و قابلیت مؤثر بسیج نیر وها (ازغندی، 1389
سنتی و شناخته شده جامعه نخبگان رسمی جمهوری اسلامی، نشان دادند . نه رفسنجانی و نه
خاتمی، به دلایلی چند، نتوانسته بودند طبقه متوسط را سازمان دهند به طریقی که بتوانند به طرزی
سازمان یافته، خواس ته های آزادی خواهانه بخش عمده ای از اقشار محروم و نیمه محروم و نیز
خود طبقه متوسط را زیر پوشش خود بگیرند؛ تأمین عادلانه منافع اقتصادی همگانی هم که به
کناری نهاده شده بود . وانگهی، محرومان و حاشیه نشینان، از مهرورزی و عدالت و خدمت،
"سیاست به طرزی نو " را استش مام می نمودند و گمان می بردند که اینک می توانند امیدوارانه به
عرصه سیاست بنگرند که به آن ها قول می داد که حق آنان را به آنان بازپس خواهد داد . بنابراین،
شعارهای مبارزه با فقر و فساد و نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی به همراه اظهار صداقت و
دیانت و هواداری ا ز فقیران و محرومان، حاشیه نشینان را متحد نمود و ابزارهایی همچون شورای
نگهبان و صدا و سیما نیز، به یاری آمد و در واقع، یکی دیگر از شگفتی های عرصه سیاست را در
ایران پس از انقلاب رقم زد.
اما، مقوله سیاست خارجی نیز در این میانه، بیکار نبود و از اتفاق، تأثی ری سینرژیک بر کل
ماجرای انتخابات گذاشت؛ زیرا، این چنین القا شده بود که اصلاح طلبان در تداوم سیاست های
سازش جویانه با غرب (موجود در عصر سازندگی )، نتوانسته اند گفتمان مساوات طلبانه ای را با
غرب و در برابر غرب، ایجاد کنند؛ چرا که این چنین تعبیر شده بود که غرب یان از سیاست های
مسالمت جویانه اصلاح طلبان، سوء برداشت نموده و ایران را گام به گام، به عقب نشینی واداشته
اند. از این منظر، آرام آرام، برداشتی که نشان می داد غربیان، زیاده طلب و تکاثرجوی اند و هر چه
در برابر آنان، عقب نشینی شود، به چیزی کمتر از گرفتن یک سوی ه امتیازهای سیاسی، رضایت
نمی دهند، تأثیر احساسِ محرومیت های حاشیه نشینان را، افزون نمود و به یکپارچه شدن آنان،
کمک وافر رساند . اکنون، این پرسش مطرح می شود که دامنه تغییر و تداوم در سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران چیست و تا چه اندازه منعطف و تا چه مقدار غیرمنعطف است؟
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 107
3. عناصر تداوم گرا و مؤلفه های تغییر/تحول گرا در سیاست خارجی ایران
گفتار و کردار، بی گمان، همنشین اند . کردارها بر بستری از کلام ها جاری می شوند و همدیگر
را معنا دار می سازند . سیر تاریخی رویدادهای مرتبط با سیاست خارجی ایران انقلابی، هنگامی که
از منظری خاص به آن ها نگریسته می شود نشان از نوعی "کلام منضبط" دارد که از یک بستر بر
می خیزد و یک معنا را به ذهن بینندگان و خوانندگان متبادر می سازد . رویدادهای هم پیوند با
روابط خارجی ایران دوران جمهوری اسلامی، بیانگر چهار نوع گفتمان مصلحت محور / واقع گرا،
ارزش محور / آرمان گرا، منفعت محور / اصلاح طلب اق تصادی، و فرهنگ گرای سیاست محور
21 ) است. هر کدام از این دوره ها، حکایتی از رویدادهای هم معنا و به هم /9 : (ازغندی، 1381
بسته را روایت می کنند و چارچوب و بستری همگون را در یک دوره تاریخی نشان می دهند که
درون آن، سیاست خارجی ایران دوران جمهوری اسلامی، معنا پیدا می کند.
در دوره اول جمهوری اسلامی، شرایط انقلابی داخلی و مخالف خوانی های محیط بین المللی
به همراه چند دستگی انقلابیون کامروا، دولت موقت را به مصلحت گرایی، آرمان گریزی و
اصلاح طلبی گام به گام واداشت . جنگ عراق و استلزامات شور انقلابی به همراه آرمان گرایی
دینی، سیاست خارجی ایران را به دورانی از تهاجم و تدافع همزمان کشاند که از یک سو، داعیه
تغییر جهان را در مغز انقلابیون، پخته می کرد؛ و از دیگر سو، منطق جنگ، آنان را وارد کناکنش
هایی می نمود که بیانگر دفاع از منافع ملی و عقل گرایی محاسبه گرانه می بود . حفظ کیان اسلام
با توسل به نظریه ام القرا که نوعی ناسیونالیسم مضمر دینی بود، دستگاه دیپلماسی ایران را وادار
کرد که به قلب عقل گرایی مصلحت جویانه پناه آورد ولی همچنان ژست و قیافه دین خویانه را
تابلویِ ویترین رفتار و کردا ر خود قرار می داد . پایان جنگ و خسارت های فراوان معنوی و مادی،
عقل جمعی نخبگان را در مسیر آرمان گرایی تجدید نظر طلبانه به همراه واقع گرایی نسبی و نوعی
عملگرایی انداخت، این امر ناشی از نیاز به بازسازی و سازندگی در کشور بود، موضوعی که البته
همگان بر سر آن اتف اق نظر داشتند . بنابراین می بایست رفتار های آرمان گرایانه، امت گرایانه، دین
جویانه و جهان وطنانه به کردارهایی تبدیل شود که ایران را به حالت محور در آورد و بازسازی
ایران جنگ زده و خسارت دیده را در کانون توجه خود قرار دهد . ادعاهای جهان شمول و
گسترش گر ا می با یست جای خود را به کشور شمولی و خود محوری می داد . دولت موقت،
سیاست توازن را به همراه دیدگاه کلان تمایل به غرب و نگرانی نسبت به نفوذ شرق و تلاش برای
جلب و بهبود پیوند با دولت های دیگر به ویژه آمریکا مد نظر آورده و معیار تعیین کننده کنش
108 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
های سیاست خارجی خود قر ار داده بود . مخالفت با رادیکالیسم، ناهمراهی با صدور انقلاب و عدم
برقراری پیوند با دولت های تندرو، همگی نشان می داد که سیاست خارجی دولت موقت، در
واقع، تداوم سیاست خارجی شاه بود اما به شکلی دیگر که عضویت در عدم تعهد و استقلال جویی
نرم خویانه، تفاوت آن به شما ر می رفت . اما،آرمان گرایان رادیکال، با استعفای مهدی بازرگان و
دولت موقت، روی کار آمدند و مسیر سیاست خارجی ایران را معکوس و انقلابی کردند . غلبه
نوعی نگرش فرامرزی تأثیر پذیرفته از هنجارهای اسلام و رادیکالیسم انقلابی مسیر سیاست
خارجی ایران را تغییر داد، تا جا یی که از نقش هایی چون مدافع اعتقادی خاص، دولت الگو،
مخالف وضع موجود، حامی ملت های محروم وم ستضعف، و حامی حکومت جهانی اسلام
88 ) می توان نام برد که بیانگر باورها و رویکردهای انقلابیون بود. : (ستوده، 1385
ارتحال امام خمینی، اصلاح قانون اساسی، و پایان جنگ عرا ق و ایران سبب شد چهره سیاست
داخلی و خارجی ایران نیز تغییر نماید . سیاست خارجی جمهوری دوم با مؤلفه ها و عواملی چون
تجاوز عراق به کویت، و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در محیط بین المللی مواجه و به همراه
مؤلفه های داخلی، سبب شد اهداف ملی اولویت یابد، توسعه گرایی اقتصادی مد نظر آید و نوعی
همزیستی مسالمت آمیز و چند جانبه گرایی در رفتار خارجی ایران دوران 1368 به بعد چیره گردد.
آن چه سبب تسهیل در تغییر گفتمان سیاست خارجی ایران شد، پدیدار شدن نوعی هماهنگی و هم
فکری میان مقام رهبری و رئیس وقت جمهور بود که از آن با نام "رهبری ائتلاف محور "
130 و 131 ) یاد شده است . در حقیقت از جهت گیری عدم تعهد محافظه کارانه و : (احتشامی، 1378
عدم تعهد انقلابی، اکنون، سیاست خارجی ایران دوران جنگ، به جهت گیری عدم تعهد تجدید
نظر طلب؛ ودر دوران پس از اتمام جنگ عراق و ایران، به عدم تعهد اصلاح طلب (دهقانی
180 ) تغییر مسیر داده بود . از منظری دیگر، گفتمان ملی گرایی لیبرال (با /175 : فیروزآبادی، 1388
ویژگی هایی چون دولت محوری، منفعت محوری، محافظه کاری، و استقلال طلبی تدافعی ) به
گفتمان اسلام گرایی و آرمان گرایی اسلامی تغییر و تبدیل یافت . سپس مصلحت گرایی اس لامی
که ایران را ام القرا می نامید و به اولویت بقاء و حفظ جمهوری اسلامی ایران (دهقانی
114 ) نظر داشت، مسیر را برای هژمونیک شدن گفتمان واقع گرایی اسلامی : فیروزآبادی، 1384
هموار می ساخت که بر عمل گرایی مصلحت اندیشانه، محاسبه گری و عقلانیت ابزاری در
سیاست خارجی ، اولویت منافع ملی حیاتی، واقع بینی، توجه ویژه به قدرت اقتصادی و عدم تعهد
اصلاح طلبانه به همراه تجدید نظرطلبی انتقادی (همان: 131 و 132 ) استوار بود.
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 109
پس از پایان دوران مشهور به سازندگی، عصر به اصطلاح جمهوری سوم آغاز شد که در
سیاست خارجی بر گفتمان صلح گرا یی مردم سالار اسلامی تکیه داشت . مختصات این گفتمان
عبارت از عمل گرایی عقلانی، ملت محوری اسلامی، اصلاح طلبی گفتمانی، و استقلال طلبی
تعاملی(همان: 149 و 150 ) بود؛ و گفتارهایی چون گفتگوی تمدن ها و الگوپردازی از طریق صلح
مردم سالارانه و دینی را به مثابه مدل پیشن هادی ایران انقلابی به نظام بین المللی عرضه نمود .
بنابراین، به طور مشخص می توان از شش نوع کردار در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب
اسلامی، سخن به میان آورد : توازن جوییِ مسالمت جویانه غیر انقلابیِ غیر تجدید نظر طلبِ واقع
گرا، تجدید نظر طلبی تخاصم گرایِ انقلا بیِ آرمان خواه، تجدید نظر طلبیِ مدافعه جویانه انقلابیِ
آرمان خواه، تنش زداییِ مسالمت جویانه کنش پذیرانه واقع گرایِ مصلحت سنج، تنش زداییِ
مسالمت جویانه کنش گرانه واقع گرایِ الگو سازِحکومتی، و تجدید نظر طلبیِ مهاجمانه انقلابیِ
آرمان خواه کنش گرانه.
سیاست خارجی دولت نهم، و دولت دهم، ویژگی های خاصی داشته است و خواهد داشت . به
نظر می رسد خصوصیات تنش زدایانه و مسالمت جویانه سیاست خارجی ایران در دوران شانزده
ساله سازندگی و اصلاحات به کناری گذاشته و رویه دیگری مبتنی بر دیپلماسی مهاجمانه و فعال
در پیش گ رفته شده باشد . اما از بخت بد به نظر می رسد یک مفروضه ذهنی، اکنون، واقعی جلوه
کند زیرا به اذهان این گونه خطور نموده که ایران امروز فرصت قدرت بزرگ شدن را، دست کم
برای قرن بیست و یکم، از دست داده است و شاید تلاش آگاهانه و پی گیر همه ایرانیان، بتواند
242 ) را برای کشور ایران فراهم : منزلت م دیر هژمون و شبکه ساز منطقه ای (سیف زاده، 1384
( آورد. اکنون، سیاست های کلّی برنامه پنجم توسعه به تصویب (در تاریخ بیست و یکم دی 1387
مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است که تفاوتی اندک با آن چه در برنامه چهارم وجود
داشت، دارد . تمامی سیاست های کلّی موجود در برنامه چهارم توسعه، دوباره پذیرفته شده، اما دو
نکته مهم بدان افزون گشته است که حکایت از پذیرش خط مشی و تفکر ویژه نهمین /دهمین
رییس جمهوری، توسط مقامات عالی رتبه نظام سیاسی می کند : سازمان دهی تلاش مشترک برای
ایجاد مناسبات و نظامات جدید اقتصادی، سیاسی و فرهنگی منطقه ای و جهانی با هدف تأمین
عدالت، صلح و امنیت جهانی، به همراه حضور فعال و هدفمند در سازمان های بین المللی و منطقه
ای و تلاش برای ایجاد تحول در رویه های موجود بر اساس ارزش های اسلامی . دست اندرکاران
سیاست خارجی در دولت نهم بر مشی مماشات گونه دولت های پیشین انگشت اتهام می زنند و
110 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
آن را خود باختگی، تسلیم و انفعال می نامند . هواداران مشی دولت نهم و دهم، بر دفاع جانانه از
انرژی هسته ای، ارتباط تحکمی با صهیونیسم و استکبار، ارتباط متوازن با کشورهای اسلامی و غیر
متعهدها، مطرح کردن گفتما ن امام و رهبری در سیاست خارجی، تقویت غرور ملی، موفقیت در
پرونده انرژی هسته ای، تسلیم نشدن در برابر خواسته های بیگانگان، نشان دادن اقتدار ایران، دفاع
از تمامیت ارضی ایران، دفاع از مردم فلسطین، کمک معنوی به حزب الله لبنان، و حمایت ویژه از
گروه ها و کشور های همفکر نظام سیاسی ایران به صورت تشکیل غیر رسمی جبهه ضد استکبار و
امپریالیسم، دست می گذارند و بر این باورند که ایرانیان، تا کنون، از سازش جویی و مسالمت
خواهی و پیوند و اتصال و تنش زدایی، چیزی جز عقب نشینی های مکرر نصیب نبرده اند.
به دیگر سخن، چون روسیه، چ ین و هند در نظام بین الملل جایگاه مهم تری کسب خواهند نمود
و قدرت هژمون آمریکا افول یافته و اسلام به قدرت تأثیرگذاری بیشتری دست یازیده است،
بنابراین ایران می بایست با اتخاذ یک دیپلماسی فعال، به استقرار نظام چند قطبی، و رویارویی با
برنامه های معطوف به ایجاد نظام تک قطبی بپردازد تا ایران را به عنوان بازیگر جهانی پ ذیرفته شده
38 و 39 ) بالاجبار بپذیرند . از منظر دست اندرکاران دولت نهم و : در نظام بین المللی (نبوی، 1387
دهم، سازمان های بین المللی به طرزی روز افزون، بی اعتباری شان ثابت می شود، رژیم غاصب
صهیونیستی عام ل دست نشانده در منطقه استراتژیک خاورمیانه برای سرکوب و بحران سازی
است، قدرت های زورگو دخالت های نظامی و سیاسی استمرار یافته ای را در سراسر جهان
ممشای خود قرار داده اند، سلاح های هسته ای در دست زور مداران انباشت شده، و دنیا به دو
بخش فقیر و غنی در اقتصاد، و سلط ه گر و تحت سلطه در عرصه سیاست (مولانا و محمدی،
138/135 ) تبدیل گشته است. :1387
آن چه که از سوی دولت نهم به عنوان نظام بین المللی مطلوب اعلام شده نوعی تحول
ساختاری است : ایجاد صلح و آرامش بر پایه عدالت و معنویت در جهان، پیشرفت اقتصادی همه
کشورهای جهان و کاهش فاصله کشورهای فقیر و غنی، از بین رفتن نظام سلطه و زور در روابط
بین الملل و حذف تقسیم بندی کشورها به سلطه گر و سلطه پذیر، از بین بردن چالش های اصلی
جهان امروز شامل محیط زیست، تبعیض نژادی،گرسنگی و فقر، مواد مخدر، و تروریسم با
همکاری تمام کشورهای جهان ، تغییر در نظام بین الملل و روابط کشورها بر محور عدالت، و
.( رعایت اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات درون منطقه ای و سرزمینی (همان : 138 و 139
بنابراین گمان می رود مباحثی چون افسانه بودن هولوکاست به مثابه بنیان سلطه صهیونیسم بر جهان
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 111
غرب، محو رژیم صهیونیستی، تشکیل جبهه متحد ضد امپریالیستی، تکیه بر نقش مهدویت (خدا
پرستی، عدالت خواهی، تعالی جویی، مبارزه با سلطه گران، صلح خواهی، مهر ورزی )در سیاست
خارجی، اتحاد جهان اسلام، و به اتمام رساندن موفقیت آمیز سیاست هسته ای، جزء راهبردهای
سیاست خارجی در برنامه پنجم توسعه ب اشد. شاید رویکرد سیاست خارجی ایران در دوران جدید
که مبتنی بر برنامه پنجم است عبارت از عزیمت از جایگاه متهم به مدعی، از مواضع دفاعی به
مواضع تهاجمی، خروج از تنش زدایی، و کوشش در تحصیل قدرت برتر معنوی، سیاسی،
اقتصادی، فن آوری، و نظامی باشد . اکنون نوعی بازگشت گرایی از تدافع و پرهیزگاری به قاطعیت
و تأثیرگذاری، به همراه برگشت از انفعال به مشی فعالانه و انقلابی گرانه بر سیاست خارجی ایران،
مستولی شده است.
نشانه های تغییر و تداوم، هر دو، در سیاست خارجی ایران، به چشم می خورد . ثوابت سیاست
خارجی ایران پس از انقلاب همان است که جهت گیری سیاست خارجی به شمار آمده است : عدم
تعهد رادیکال در سیاست بین الملل، دشمن ستیزی، و اجرایی سازی سیاست نه شرقی / نه غربی .
اما، آن چه که دچار تغییر و تحول شده، نقش ملّی است که یک بار مقاومت گرایی منطقه ای،
یک بار تنش زدایی و گفتمان اعتمادساز ی، یک بار عمل گرایی دموکراتیک اسلامی، و در دوران
کنونی، اسلامگرایی است که نشان می دهد در سیاست خارجی در ایران پس از انقلاب تاکنون چه
تغییراتی در نقش های ملی صورت پذیرفته است . ابراهیم متقی، به درستی، نشان می دهد که
"تمامی دولت های شکل گرفته بعد از پیروزی ان قلاب ایران، ماهیت اسلامی داشته اند (تداوم )؛
: اما، نوع و کارکرد آن ها در دوران های مختلف (تغییر )، با یکدیگر متفاوت " (متقی، 1387
1 بوده است. ( 45 و 46
1. این تداوم / تغییر همزمان را می توان به گونه ای دیگر نیز وانمود : " فراگفتمان انقلاب اسلامی در مقابله با
[سکولاریسم و شبه م درنیسم غرب گرایانه و ناسیونالیسم ایرانی افراطی و شوونیستی ] رهایی از گفتمان پهلویسم و
هژمونی غرب را در بازگشت به اسلام و گذشته اسلامی جستجو کرده و در پرتوی این فراگفتمان، گفتمانی مسلط شد
و سیادت یا هژمونی یافت که اسلام در آن محوریت داشت . در این طرز تلقی، اس لام دال برتر، کلمه نهایی، باز تعریف
از خود و دیگری، نشاندن غرب به جای عرب به عنوان دگر خارجی، سعی نمود تا خود را از منظر گفتمانی بیرون از
259 ). بنابراین، گفتمان مسلط، نه : مدار و حریم مدرنیته و فلسفه سیاسی غرب، بازتعریف کند " (صادقی، 1387
دولت/کشور وستفالیای ی بلکه امت اسلامی را واحد تحلیل جهانی، به شمار آورد و کنش ها را نه معطوف به مرزهای
کشوری، بلکه چالش با این مرزها به عنوان پدیدارهای مدرن تلقی کرد . در بررسی گفتمان مسلط سیاست خارجی
112 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
در این نکته گویی، واقعیتی، اما، نهفته است، و آن، این است که نمی توان ظاهر شدن سیاست
خارجی تعالی جویانه دولت ه ای نهم و دهم را خلق الساعه به شمار آورد، بلکه، تنها می توان به
این نکته قایل شد که شکل و شمایلِ برونیِ کردار در سیاست خارجی ایران، در برخی زمان ها
متحول می گردد و در دورانی که تصور می شود نوعی رادیکالیسم حاکمیت می یابد، در حقیقت
سویه و رویه ای دیگر از آن چه که در مافی الضمیر و خمیرمایه سیاست خارجی انقلابی ایران
نهفته بوده است، به منصه ظهور می رسد . اکنون، باززنده سازی ضدیت با غرب، ریشه های ژرف
تری برای خود دست و پا کرده و آن را به تعالی جویی مستتر در تاریخ و اندیشه در پیشینه ایرانیان،
رجعت داده است.
4. اندر باب مفهوم تعالی
واژه تعالی، به معنای رشد، تحول و پیشرفت در نظر گرفته می شود . تعالی را می توان نوعی
رسیدن به یک هدف ارزشمند بیان کرد که به حوزه مادی و معنوی انسان ها، توجه
توسعه نیز، به معنای تحولات کمی و کیفی، فرآیندی در .(www.president.ir, دارد( 2010
هم تن یده و دارای ابعاد گوناگون اقتصادی / سیاسی/ اجتماعی / فرهنگی است و به معنای فراهم
شدن زمینه های لازم برای پیدایی ظرفیت ها و قابلیت های عناصر مختلف در اجتماع است (تودارو،
35:1387 ). از این رو، گاه تعالی و توسعه به یک معنا در نظر گرفته می شوند . هم تعالی و هم
توسعه، هر دو انسان محور هستند و موضوع اصلی آن ها توسعه انسانی، گسترش امنیت انسانی و
تغییر بافت نیروی انسانی است.
برخی بر این باورند که مفاهیم تعالی و توسعه، هر دو مشترکاتی با یکدیگر دارند، یعنی هر دو به
دنبال این هستند که از طریق تحول در نیازهای بشر، آن ه ا را مرتفع کنند . از این رو، در توسعه و
تعالی، تغییرات کیفی و کمی همزمان ایجاد می شود تا مقیاس نیاز و ارضای نیاز را تغییر دهند .
البته برخی، بر تعارض میان این دو مفهوم تأکید دارند . از دیدگاه آنان، فرهنگ متعالی با توسعه ،
باورمندان به تعارض میان توسعه .(www.president.ir, در مبنا و هدف تعارض دارد ( 2010
ایران پس از انقلاب اسلامی، زمینه هایی پایدار می توان در نظام فرهنگی دید که بر سیاست ایران غلبه می یابند . این
زمینه ها از منظومه عناصر میراث گذشته تاریخی نظام های پادشاهی حاکم بر ایران، مذهب و سنت های خانوادگی، از
یک سو، و فردگرایی ایرانی و سنت مخالفت و ستیزش اسلام شیعی با ستم و اقتدارگرایی مطلقه، برگرفته و متأثر بوده
.(257 : اند (صادقی، 1387
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 113
و تعالی بر این مسأله تاکید دارند که در بحث های توسعه با گرایش های غربی، نکته کلیدی و
مهم، در نظرنگرفتن اخلاق است(مصطفوی، 75:1389 ). از این رو این دو مفهوم در مبنا و جهت با
یکدیگر متفاوت هستند . در مفاهیم توسعه انسانی در دیدگاه اندیشمندان غربی، انسان مادی مد نظر
است. در اکثر منابع غربی، انسان مدرن با انسان سنتی مقایسه شده و ویژگی هر یک را بر شمرده و
توسعه را عبارت از این می دانند که انسان با ویژگی های سنتی اش تبدیل به ان سانی با ویژگی های
مدرن شود . انسان توسعه یافته را انسانی می دانند که قدرت تبیین علمی پدیده ها و توان پیش بینی
آن ها را داشته باشد، یا صنعتی شدن را به عنوان یکی از شاخص های انسان توسعه یافته می دانند
و کمتر به جنبه های معنوی / فرهنگی/ روحی و روانی توجه می گر دد. انسان توسعه یافته از منظر
.( غرب، انسانی است که به سرمایه های مادی بیشتری دسترسی داشته باشد (علی اکبری، 10:1384
بنابراین، انسان مطلوب در تمام نظریات مربوط به توسعه غربی، انسان سلطه طلب است؛ در حالی
که به صورت کلی در مورد انسان مطلوب اسلام می توان گفت که انسانی عدالت خواه است .
معنویت، بر اساس اعتقاد به ماوراء و جهان غیب و باورهای باطنی شکل می گیرد (رودگر،
43:1386 ). در مبانی و اصول اسلامی بر جوانب زندگی مادی / معنوی انسان ها تأکید شده است . به
زعم آنان، در غرب، آن چه که مطرح است چنین است : تلذد مادی، عدم تأمی ن عدالت، توسعه
نیاز، توسعه قدرت ارضا، چرخه باطل، توسعه تنازع فردی، تنازع اجتماعی، شرح صدر کفر آلود،
توسعه لذت بر پایه تکبر، به بندگی کشیدن مخلوقات . اما در تعالی، تمام شاخصه ها با خصائص و
لوازم توسعه متفاوت است و عبارت می شود از گسترش و تکامل ابتهاج به قرب، منبع ارضا
نامحدود پس عدم تنازع، عدم خودبینی و استکبار، احساس بندگی و عبودیت، گسترش ایثار و
تعاون، توسعه شرح صدر ایمانی، توسعه ابتهاج بر پایه تعبد، تعاون و همکاری مخلوقات و حق بهره
برداری از خوان نعمت الهی، دنیا ابزار تقرب، عدم وجود تمایل برای عرض اندام اس تکبار بر
.(65 : خلق(میرباقری، 1387
از این منظر، با کاربست ادبیاتی ثقیل، کوشش می کنند تفاوت ها را عیان سازن د: فرهنگ بومی
مراد فرهنگ ایرانی / اسلامی فرهنگی مدنی اعم از اجتماعی و سیاسی متعادل و متعالی که حکمت
و فرهنگ جاویدان، راستین، فاضله، و در نهایت متعالی بوده و بدان اشتهار داشته و دارد . فرهنگ
بومی ایرانی / اسلامی، نوین آمیزه ای بهینه و بسامان از وجوه و ارکان یا مؤلفات و عناصر سه گانه،
توسعه، تعادل و تعالی فرهنگی بوده و فرهنگ متعادل و متعالی بومی مرکب و متشکل از آن ها
بوده و به همین سبب و نسبت کارآمد اعم از بهره ور و اثر بخش است . در نتیجه و دراین صورت،
114 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
زایا، پویا و پایا بوده و می تواند باشد(صدرا، 1387 الف: 179 ). بر این اساس در بررسی الگوهای
توسعه، اگر یک الگوی خاص غربی در نظر گرفته شود (نگرشی تقلیلی به توسعه ) در این صورت
انسان، همان انسان غربی و توسعه، همان د ریافت و الگوی غربی آن می شود . در حالی که بر
نخبگان و خصوصاً نخبگان دین دار فرض است که با باور به توانمندی دین و روی آوردن به آن،
بن بست های غربی را بشکنند و تغییرات خود را از منظری دیگر دریابند تا هدایتی دیگرگونه رقم
بزنند(عیوضی، 208:1384 ). به عبارتی دیگر، به دلیل تعارض میان مفهوم توسعه و تعالی، معنی و
مفهومی بومی/ اسلامی از توسعه ارایه گردد.
"مطهری" در برداشت خود از قرآن چهار عامل را در تعالی و اعتلاء جوامع مؤثر می داند . از
دیدگاه وی عدالت، اتحاد، امر به معروف و نهی از منکر، اخلاق اسلامی، از جمله مفاه یم تعالی
بخش در جامعه اسلامی است (تقوی، 75:1385 ). ظهور این مفاهیم در جامعه، موجب اعتلاء و
تعالی می گردد. بر این اساس، از دیدگاه نظریه پردازان اسلامی، مفهوم اسلامی توسعه،
خصوصیات جامعی دارد و شامل جنبه های اخلاقی / روحی/ مادی می شود. از نظر اسلام، توسعه
یک برداشت صرفاً مادی نیست. در اسلام، توسعه، تنها فرآیند تولید نیست، بلکه فرآیند
خودکفایی در تولید همراه با عدالت در توزیع است . این یک فرآیند مادی نیست، بلکه فرآیندی
انسانی است که هدف آن توسعه و پیشرفت فرد در هر دو زمینه مادی و معنوی است (حمزه پور،
184:1387 ). تفاوت میان نگرش های اسلامی و غربی، منجر به تفاوت از برداشت توسعه می گردد .
مبانی توسعه، برگرفته از عقلانیت غربی و سرمایه دارانه، تطابقی با عقلانیت اسلامی ندارد (قائمی
211 ). از این رو چیزی که در نگرش اسلامی، مطرح می گردد، تعالی در مقابل : نیک، 1386
توسعه است.
"حمید مولانا " مفهوم توسعه به معنای غربی آن را مورد نقد قرار می دهد . از دیدگاه وی توسعه
و عدم توسعه هر دو حالت و وضع فکر ما هستند . توسعه، یک مفهوم مبهم است که کماکان فاقد
ارزش های جهانی و علمی و بیشتر دارای ارزش های فرهنگ گرا است . در نتیجه هر نوع بحث
درباره توسعه باید با موضوع نظام های ارزشی آغاز شود . توسعه به معنا و مفهومی که در نیم قرن
اخیر ارائه شده، یک خردگرایی ویژه غربی و یک آلت سلطه جویانه و یک نوع سیاست برنامه
ریزی است که قدرت های بزرگ جهانی در مشروعیت و ترویج آن کوشیده و با سیاست گذاری
و با عهدن امه ها و قراردادها و بسیج کردن سازمان های ملی / بین المللی این لغت را زبانزد همه
کرده و با وارد کردن آن در دستور روز بقیه را به سرگیجی فوق العاده ای گرفتار کرده اند . از یک
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 115
جنبه، مفهوم توسعه به تبلیغ و اشاعه یک فکر و راه زندگی به خصوص، تبدیل شده است . به
عنوان مثال دانیل لرنر در "گذر از جامعه سنتی " یک نظریه نوگرایی عمومی را مطرح کرد که بر
اساس آن، توسعه با غربی شدن، صنعتی شدن و سکولار شدن مترادف بود، و این که جوامع پس از
.( مرحله سنتی به مرحله گذار و سپس نوگرایی می رسند (مولانا، 8:1374
از سوی دیگر، در برنا مه های دولت نهم / دهم، بیش از بحث توسعه بر تعالی به معنای رشد و
تکامل انسان، تأکید می گردد . به گونه ای که در برنامه دولت نهم، "بسط و اجرای عدالت و
توسعه و تعالی همه جانبه و درون زا مبتنی بر اسلام ناب محمدی و به کارگیری علوم وفنون
پیشرفته برای تحقق عدالت و ا رتقاء سلامت و رفاه "، به عنوان یکی از راهبردهای کلان دولت
مطرح شده است (معاونت ارتباطات و اطلاع رسانی ریاست جمهوری ، 7:1384 ). در برنامه دولت،
خصوصاً بر تعارض میان توسعه و تعالی تأکید ویژه ای شده است . مفاهیم مطرح شده علاوه بر
حوزه سیاست داخلی بر برنامه ها و اهداف سیاست خارجی نیز تأثیر گذار است.
عدالت محوری نیز به عنوان مفهومی متعالی، در برنامه دولت نهم / دهم مورد توجه قرار می
گیرد. عدالت محوری از اهداف اصلی حاکمیت دینی شمرده می شود که همواره به عنوان یک
58 ). در : مطالبه جدی دینی از صاحبان اقتدار در جامعه اسلامی مطرح بوده است (واعظی، 1388
منابع اسلامی عدالت گستری یکی از فضایل اجتماعی محسوب می گردد . عدالت به معنای تأمین
نیازمندی های بشر و سعی در تحقق کمالات انسان، امری ذومراتب و از وظایف دولت اسلامی
است. سعی در پیشرفت جامعه و رساندن جامعه به کمالات مادی و معنوی خود یکی از مصادیق
عدالت می شود (مصباح یزدی، 13:1388 ). دراعراض و نقد از توسعه گرایی، تأکید بر تعالی
محوری و عدالت محوری مورد توجه قرار می گیرد . بر این اساس اگر بخواهیم با توسعه به مفهوم
غربی آن، مخالفت کنیم، این مخالفت ضرورتاً، نیازمند یافتن طرحی جدید می باشد.
خسرو پناه با پذیرش این پیش فرض که فلسفه مدرن غرب بر مبنای عقلانیت جزء نگرانه و حساب
گر آماری و تجزیه پذیر شکل گرفته و به همین دلیل، این فلسفه و عقلانیت نسبت به عالم ملکوت،
بی دغدغه و بی علاقه است و قطعاً با اسلام ناسازگار است و موجب توسعه تکاثری می شو د، از
"توسعه کوثری " (خسروپناه، 27:1389 ) سخن به میان می آورد که به تعبیر وی می تواند براساس
عقل موجود در نصوص دینی، حکمت، و بازشناسی میراث گذشته شخصیت هایی چون فارابی و
بوعلی سینا و خواجه نصیر و ابوریحان بیرونی و شیخ بهایی، شکل گیرد . پارسانیا، این دو مفهوم ر ا
37 و : از طریقی دیگر، جستجو و بیان می کند و به نظر می رسد لذت و سعادت (پارسانیا، 1389
116 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
41 ) را به ترتیب پایه های توسعه تکاثری و توسعه کوثری به شمار می آورد . صادقی، از الگوی
دینی توسعه سخن به میان می آورد و آن را متفاوت از الگوی توسعه غربی تلقی می نماید . تعریف
توسعه در اسلام را متناسب با هدف و غایت زندگی انسان و عقلانیت پایه اسلامی که انسان را آیت
خداوند به شمار می آورد، می داند و هدف مطلقِ زندگی انسان ها و توسعه را، خداوند متعال قرار
می دهد و توسعه مادی در تمدنی دینی را با غایت محوری جامعه اسلامی منوط و مشرو ط می کند
که به جای غرق در رفاه مادی شدن، بسط عبودیت و ایجاد زمینه و امکان بندگی (هادی صادقی،
49 و 50 ) هدف و معیار اصلی و بنیادین است . میرباقری هم با بهره گیری از واژگانی چون :1389
کمال و پیشرفت الهی و دینی ، مدعی می شود که پیشرفت، دو نوع الهی و غیر الهی دارد که در
یکی، تعالی و تکامل و ابتهاج و طمأنینه قرار دارد؛ و در دیگری، دور با طل حرص و آز و طمع و
.( دنیوی گرایی(میرباقری، 1389 الف: 168
حمزه پور بر این باور است که ارزش های برآمده از انقلاب اسلامی در راستای "ضرورت افسون
زدایی از ساحت افق های مادی گرایانه به م نظور فرآوری نگره های نو در عرصه پیشرفت و
18 ) می باشند . حال، به تعبیر وی، حکومت مبتنی بر دین، می بایست به : توسعه"(حمزه پور، 1387
طرزی کارآمد قابلیت دستیابی به الگوی بومی و توسعه دین محورانه و همزمان مادی و معنوی را
برای کسب سعادت ملت ها، اثبات کند؛ توسعه ای که به تقویت عامل هایی منجر می شود که به "
افزایش حجم معنوی، اخلاقی، تربیتی، و حیات طیبه انسانی کمک کرده، در زمینه رشد معنوی،
الهی، و تقرب انسان ها و جامعه، یاری رسانیده، موانع و آفت ها را می زداید (همان: 184 ). در این
زمینه، گاهی اوقات، گفتارهایی ثقیل که ج ز نویسنده آن ها، دیگران توان درک و فهم آن ها را
ندارند، به عنوان شرح و بسطی بر اندیشه از پیش موجود تعالی، نوشته می شود که خوانش آن ها
خالی از لطف نیست : سیاست متعالی، پدیده، مفهوم، و واژگان ترکیبی و انضمامی بوده و عبارت
از تدبیر یا سامان دهی و راهبرد از وضع یت موجود درحال، به سوی وضعیت مطلوب در آینده
است. در رویکرد سیاست متعالی، انسان و جامعه و به تبع آن ها، سیاست، دو ساحتی مادی و
معنوی یا متعالی می باشد . سیاست، به این اعتبار، تعادل میان توسعه اقتصادی، در جهت تعالی
.( فرهنگی، معنوی و اخلاقی و ترسیم و تحقق آن است (صدرا، 1387 ب: 178
مهدوی زادگان، از لابلای کلام های گوناگون رهبر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری
اسلامی، تلاش کرده است نشان دهد که انقلاب اسلامی، نوعی گریز از گم گشتگی هایی بوده
است که راه توسعه غربی برای ایرانیان پدیدار ساخته بوده؛ گفتارهایی چون "بگردید شرق را پیدا
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 117
کنید. ماها الان خودمان را گم کرده ایم، تا این گم شده پیدا نشود شما مستقل نمی شوید "، و"
31 )، همگی نشان گرآنند : باید این فرم غربی برگردد به یک فرم اسلامی "(مهدوی زادگان، 1387
که رهایی از غربزدگی و تشبث به اسلام دال های مرکزی گفتارهای گونا گون امام خمینی بوده
است. شیرودی با بهره گیری از سه نظریه برای جهانی شدن جهانی سازی که به کار ساختن جهان
جدید می آیند از نظریه های فوکویاما، هانتینگتون، و مردم سالار دینی که جهان شمولانه اند،
سخن می گوید و می پرسد که کدام یک از آن ها، توان و ظرفیت لازم را ب رای تأسیس نظام
جهانی دارند؟ پاسخ او چنین است که وجود ویژگی هایی همچون فردمبنایی، بی معنایی منافع
عمومی، رهایی نه آزادی، نا هم سازی تئوریک، وضع قوانین بدون توجه به فطرت بشری، انتخاب
ناصالحان، تبلیغات عوام فریبانه، بی اعتنایی سیاسی، انسان محوری، نابرابری ستی ز با آزادی، بحران
مفهومی، دو پهلو بودن مفهوم برابری، تعارض آزادی و برابری، استبداد اکثریت، حاکمیت سرمایه،
فردیت اخلاقی، حفظ سنت های غلط اجتماعی، رکود معنویت در گفتمان های غربی، سبب می
شود به طرزی طبیعی و فطری به نظریه اسلامی داده شود که مختصات آن چنین است : پیوند دین و
سیاست، توجه به مردم، ترویج دین گرایی، گرایش به حکومت الله، فطرت جویی توحیدی، خلیفه
الله، قانون واحد / ملت واحد، حاکمیت الله، عدل و عدالت، عشق و معنویت، رشد و پیشرفت، صلح
و امنیت، رضا و رضایت، نعمت و اطاعت(شیرودی، 1388 : کل مقاله).
از این منظر، نوعی نوستالژی در گفتارها و نوشتارهای تعالی گرایان مشاهده می شود که در غم از
دست دادن گذشته ای که به زعم آنان، با فخامت و احتشام بوده و اکنون از دست رفته است و می
بایست برای رسیدن دوباره به آن، بی تابی کرد و دست به عمل زد و چرخ زمان را نگه داشت و
به میل خود، به گذشته باز گرداند.
5. هدفها و بنیانهای سیاست خارجی تعالیگرا
ارزش ها و معانی فرهنگی و ایدئولوژیک، در بیان هدف ها و بنیان های سیاست خارجی هر
کشوری، تأثیر گذار است . هدف در این جا بدین معناست که ورود هر دولتی به عرصه جهانی بر
اساس اهداف و انگیزه های آن شکل می گیرد . اهداف برون مرزی حکومت، نمودی از نیازها و
خاستگاه های ذهنی / روانی بازیگران سیاست خارجی و تصورات برگرفته از واقعیات پیرامون آن
می باشد (حقیقت، 11:1385 ). بنابراین اهداف و بنیان ها، به منزله مقصد سیاست خارجی محسوب
می گردد . اهداف و بنیان های سی است خارجی با تغییر نظام سیاسی و جابه جایی نخبگان سیاسی
118 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
در یک کشور، دستخوش تغییر و دگرگونی قرار می گیرد . در این زمینه نخبه گرایان بر این باورند
که تغییر در چهره شخصیت های سیاسی و مقامات اجرایی هر کشوری، زمینه را برای دگرگونی
.( در رفتار سیاست خارجی واحدهای سیاسی به وجود می آورد (عیوضی، 1387 الف: 210
پس از انقلاب اسلامی، نخبگان سیاسی با هدف حاکمیت ارزش های اسلامی و با شعار
برقراری عدالت، به دنبال حاکمیت ارزش های دینی بودند . در واقع با وقوع انقلاب اسلامی،
تأثیرات شگرفی بر ساختار، اهداف و کارکرد سیاست خار جی صورت گرفت . بخش عمده
ایستارهای ایدئولوژیک و آرمان گرایانه سیاست خارجی ایران، ناشی از این مسأله بوده است . به
عبارت دیگر، گرایش های ایدئولوژیک انقلاب اسلامی در سیاست خارجی که با رویکردی
ستیزشی و ناسازگاری نسبت به نظام جهانی بروز کرد، بیشتر از ذات انقلابی سیاست در ایران نشأت
.( می گیرد(رنجبر، 55:1382
برای بررسی اهداف و بنیان های سیاست خارجی ایران، مهم ترین منبع و مأخذ، قانون اساسی
می باشد که با توجه به آن چه که در مقدمه و اصول آن آمده است، مبین اهداف و نهادهای
سیاسی/ اجتماعی/ اقتصادی جامعه ایران است که بر اساس اصول و ضوابط اسلامی تدوین شده
است (محمدی، 35:1366 ). سیاست خارجی ایران با توجه به ماهیت اسلامی و ایدئولوژی
مشروعیت بخش آن، در پی تأمین مصالح اسلامی و منافع ملی است . این نگرش ها به معنی تأکید
بر ارزش های معنوی و دینی است که ریشه در مبانی اسلامی دارد . بر این اساس، سیاست خارجی
.( ایران، بر تعالیم اسلام و بر پایه ایدئولوژی سیاسی اسلام تنظیم شده است (مرادی فر، 240:1387
بنابراین، ارزش های اخلاقی / دینی، مبانی سیاست خارجی ایران را شکل می دهند . در خطابه های
امام خمینی که بیشترین تأثیر را در جهت گیری فکری /کلامی جامعه ایران داشته است، بر ارزش
های اسلامی / دینی تأکید می گردد، از دیدگاه امام خمینی " اگر فرد مهذب یعنی انسانی که خود
را تحت تربیت انبیاء قرار داده است در رأس امور قرار گیرد، جهت گیری سیاست خارجی آن بر
.(www.dolat.ir, مبنای "لا شرقیه" و "لا غربیه" خواهد بود( 2010
شکل گیری مختصات سیاست خارجی دولت نهم، از زمانی واقعیت یافت که ویژگی های
سیاست خارجی مندرج در برنامه چهارم توسعه با شدید اللحن ترین واژگان ممکن مورد انتقاد قرار
گرفت. از منظر مدیران دولت نهم برنامه چهارم را می توان آینه تمام نمای تفکرات سکولاریستی
و لیبرال گرایانه اصلاح طلبانی دانست که بدون در نظر گرفتن آرمان های انقلاب اسلامی با حالتی
819 ). نگاه خاص :1388/ انفعالی نسبت به نظام سلطه، به تدوین برنامه پرداخته بودند (بزرگی، 1387
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 119
و بعضاً متضاد با ارزش ها و مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران مانند : بدون ایجاد وجهه مقبول بین
المللی که قدرت های بزرگ در تجلی آن نقش اساسی ایفا می کنند؛ حل مسائل سیاسی با قدرت
از منظر بازیگران اصلی و حتی فرعی بین المللی، ایران به ،W.T.O های بزرگ برای راهیابی به
عنوان بازیگری متعرض و تعارض ج و مطرح است؛ ایران باید ذاتاً طرفدار تغییر وضع موجود خود
در قالب حفظ وضع موجود بین المللی باشد و تعارض گری ستیزه جویانه به انحطاط ایران دامن
خواهد زد، و حل معضلات داخلی کشور، با اتصال به اقتصاد جهانی مقدور و ممکن می
باشد(همان: 817 و 819 )، همگی سبب شدند این طر ز تلقی پدیدار گردد که حتی اگر آمریکایی ها
و سازمان سیا بخواهند علیه ایران و جمهوری اسلامی مطلبی بنویسند آن گونه که تدوین کنندگان
مبانی این برنامه نوشته اند نمی توانستند بنویسند (همان: 815 ). از این تندتر نیز انتقاد می شد : نحوه
تدوین و تصویب قانون برنامه چهارم توسعه توسط مجلس ششم "فاجعه ملی " بود که اگر عنایت
خدا نبود و مجلس هفتم با ویژگی های اصول گرایانه آن شکل نمی گرفت، براساس قانون فوق
الذکر، کشور دودستی تقدیم بیگانگان می گردید(همان).
در این میان، دولت نهم / دهم منادی سیاست خارجی آرمانی / انقلابی بود تلاش ن مود تا با
بازتعریف مفاهیم و اهداف سیاست خارجی، نظریه ای نوین را بیان نماید . گفتمان سیاست خارجی
دولت نهم / دهم اصولگرایی عدالت محورمی باشد (دهقانی فیروزآبادی، 229:1388 ). در این
گفتمان یکی از مهم ترین اهداف سیاست خارجی ایران، توصیف و تبیین وضع نظم عادلانه و نظ ام
سلطه جهانی است . اهداف مهم دیگر سیاست خارجی، انتقاد نسبت به سازمان های بین المللی با
هدف تغییر و دگرگونی آن برای استقرار نظم و نظام عادلانه و مطلوب اسلامی است (عیوضی،
1387 الف : 210 ). اتخاذ و پیگیری راهبردی شالوده شکن در قبال نظم و نظام بین الملل، سیاست
نگاه به شرق، تقویت همکاری های منطقه ای و اسلامی، آمریکای لاتین گرایی، استفاده از
نمادگرایی(سمبولیسم)، توجه به جنبش عدم تعهد، متنوع سازی گفت گوهای هسته ای فراتر از
اروپا، حمایت از جنبش های رهایی بخش و مظلومان و مسلمانان، به ویژه مردم فلسطین، نمونه
هایی از تغ ییر جهت گیری سیاست خارجی ایران در دوران حاکمیت دولت نهم است . در واقع،
سیاست خارجی ایران در بستر گفتمان اصولگرایی، تهاجمی شده و نسبت به آمریکا و غرب به مرز
تقابل رسیده است (دهقانی فیروز آبادی، 93:1384 ). باز تعریف مفاهیم بنیادین در مناسبات جهان و
تلاش برای دس تیابی به آرمان هایی چون عدالت و صلح در تغییر جهت گیری سیاست خارجی
ایران مؤثر بوده است . هواداران سیاست خارجی تعالی گرا البته به پیامدهای عملی نظریه خود نیز
120 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
وقوف دارند : دستیابی به اهداف سیاست خارجی در ساختار تک قطبی نظام بین الملل کنونی،
پیوندی بی تردید با ش یوه رویارویی با قدرت هژمون نظام بین الملل دارد . تعارض با قدرت هژمون
که صاحب قدرت سیاسی / نظامی/ اقتصادی توأمان و ایدئولوژی عامه پسند و فراگیر و جهانی شده
است، مستلزم محرومیت از پاداش های ناشی از همکاری و هزینه های ناشی ازعدم همکاری می
.(203 : گردد و سبب ساز انزوای بین الملی هرچه بیشتر می شود (علیرضا رضایی، 1387
در گزارش مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری دولت نهم در تنظیم و جهت گیری
مناسبات و روابط خارجی دولت به چند اصل اساسی اشاره شده است :"عدالت در روابط بین
الملل، مهرورزی، پایداری بر اصول، توسعه متوازن و ب رابر در روابط با دیگر کشورها، توسعه
عضویت در نهادهای اقتصادی / سیاسی/ و امنیتی منطقه ای و جهانی مقابله با تک قطب گرایی و
سیاست خارجی چند جانبه گرا "(دبیرخانه شورای اطلاع رسانی دولت ، 7:1384 ). در واقع برنامه
اصلی دولت در زمینه سیاست خارجی، تلاش برای اصلاح ساز وکارهای حاکم بر جهان بیان شده
است. همچنین، شاخص های عدالت محوری در دولت نهم در حوزه های گوناگون سیاسی /
فرهنگی / اقتصادی /حقوقی طرح گردید . در واقع، عدالت محوری در سیاست خارجی، با نگاهی
انقلابی/ عملگرا بیان شد . مفهوم عدالت در این دوران از بازتعریفی انقلابی و مکتبی برخوردار
است. این وضعیت، تولد حسی نوستالژیک نسبت به سال هایی بود که اختلافات اقتصادی و
طبقاتی در میان اقشار مختلف جامعه گسترش چندانی نداشت . این احساس دلتنگی عمومی نسبت
به تحقق آرمان های برابری طلبانه برای تمامی اقشار جامعه موجب شد تا دوره استقرار ب ازگشتی
عمومی به آرمان های بنیادین انقلاب صورت گیرد (خواجه سروی، 29:1388 ). نخبگان سیاسی
پس از انقلاب ، عدالت به معنای اسلامی آن را در نظر داشتند . از دیدگاه اسلام نیز عدالت، به
عنوان یک هدف مهم الهی و یک وظیفه خطیر شرعی مورد تأکید قرار گرفته است . اساساً مسأله
عدالت برای قانون گذارانی که در یک فضای انقلابی و به شدت آرمانی، اقدام به نوشتن قانون
کرده اند، چنان جدی و حیاتی بوده است که در فصول و اصول مختلف قانون اساسی به وجوه
متفاوت آن اعم از عادلانه ساختن شرایط از میان بردن فاصله طبقاتی، جلوگیری از بروز مجدد
شکاف ها و متمرکز شدن قدرت و شکل گیری طبقات جدید و بالاخره تحکیم ودرونی سازی آن
.( پرداخته است (شجاعی زند، 227:1383
یکی از اهداف انقلاب اسلامی، برقراری عدالت بود . در خطابه های امام خمینی که بیشترین
تأثیر را در جهت گیری فکری /کلامی جامعه ایران داشته است، بر مف هوم عدالت تأکید زیادی شده
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 121
است: "ما ظلم را ولو بر یک نفر بیزار هستیم و تو (خدایا) می دانی که ما برای اجرای عدالت قیام
کرده ایم و تو می دانی که ما از این تعدیات و ظلم بیزار و منزجریم (نقیب زاده، 81:1381 ). آقای
احمدی نژاد در دیدار با نخبگان کانون های اندیشه در امریکا در تعریف عدالت بیان می دارد که
"عدالت مسأله ای پایه ای و اساسی در روابط بین انسان ها و ملت هاست . نوع نگاه به عدالت،
دریافت از عدالت، پایبندی به عدالت نقش بسیار مهمی در ایجاد و تغییر شرایط دارد "(احمدی
نژاد، 1387 پ: 22 ). دولت نهم / دهم با مبتنی ساختن پایه های رفتار سیاست خارجی بر حاکمیت
معنوی و اصول اخلاقی و عادلانه در تمام مناسبات جهانی بر این باور است که عزت و کرامت تنها
در سایه عدالت محقق می شود و عدالت و معنویت تنها پایه های ایجاد نظم و صلح پایدار در
جهان محسوب می شوند.
در جایی دیگر بر این نکته تأکید شده است که سیاست هایی که تهی از گوهر عدالت و
معنویت و اخلاق باشد، ثروت های مادی و معنوی جامعه را در مسیری خارج از سعادت و صلاح
آدمی به کار خواهد گرفت . مبارزه عملی با فساد و تبعیض، حمایت از مظلومان و اولویت گذاری
در توزیع برخورداری ها از مهم ترین جل و های عدالت می باشد (احمدی نژاد، 1387 ت : 10 ). در
واقع، دولت احمدی نژاد با نگاهی آرمانی / انقلابی در جهت تغییر ناعادلانه نظام بین الملل که بر
پایه تفکر رئالیسم قرار دارد، بر ارایه الگوی جدید دینی برای اصلاح نظام سلطه، تأکید می شود .
تغییر ساختار روابط ملت ها و یا دولت ها فقط تغییر در حوزه اقتصادی و یا سیاسی نیست بلکه در
این نگرش، ضرورت اصلاح سازمان های بین المللی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و حقوقی و
زمینه های دیگر با نگاهی کل نگر و جامع اهداف بی عدالتی حاکم بر جهان که بر پایه سکولاریزم
.( استوار است، مد نظر است(مرادی فر، 253:1387
دیپلماسی به معنای اجرای برنامه ها و اهداف سیاست خارجی یک کشور در محیط بین المللی
است. محیط بین المللی که دولت ها در آن عمل می کنند بیش از آن که مادی باشد، فرهنگی و
27 ). با : نهادی است و در روند تعامل دولت ها ساخته شده و بازسازی می گردد (کرمی، 1383
توجه به این که دولت نهم /دهم در مناسبات خود، مدعی است که به دنبال اقامه حق و برای خود
رسالتی تعالی بخش قائل است، در صحنه سیاست خارجی، طرح دیپلماسی فرهنگی را بیان نموده
است. دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی ایران در جهت نقد سیاست حاکم بر جامعه جهان ی،
طرح گردید . از دیدگاه دولت نهم /دهم، نظام جمهوری اسلامی که بر اساس یک رسالت الهی /
انقلابی و بر مبنای ارزش های جهان شمول اسلامی شکل گرفته است در موضع مباحثه و یا گفتگو
122 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
و نیز در حوزه دیپلماسی عمومی می تواند به نحو مطلوب، بر افکار عمومی اثرگذار بوده و در
تقابل با تبلیغات مسموم کننده نظام سلطه، مواضع بر حق خود را در عرصه ها و مجامع بین المللی
منتشر سازد (احمدی نژاد، 1387 الف : 7). در راستای دیپلماسی فرهنگی ، نامه هایی به سران برخی
کشورها، از جمله پاپ بندیکت شانزدهم، اوباما و شهروندان کشورهای مختلف فرستاده شد
(زارعی، 209:1387 ). از دیدگاه آقای احمدی نژاد، "دیپلماسی نامه " در مقطع کنونی با هدف
تحلیل وضعیت حاکم بر جامعه جهانی و ریشه یابی علل و عوامل نابسامانی ها و مشکلات گریبان
گیر بشر معاصر و در عین حال یکی از را ه های مؤثر برون رفت از شرایط نامطلوب جهان و
.( همچنین تبیین مواضع بر حق ایران بوده است (احمدی نژاد، 1387 ب: 7
در مجموع، در بررسی اهداف و بنیان های سیاست خارجی دولت نهم /دهم تغییرات عمده نسبت
به گذشته دیده می شود . به تعبیر هواداران آن، از موضع و مقام متهم به جایگاه مدعی و پرسشگر
ارتقاء می یابد و به برطرف شدن لکنت زبان سیاست خارجی ایران می انجامد؛ زیرا، سیاست
خارجی نباید تحت الشعاع خواست، ارعاب و سیاست جنگ روانی تمامیت خواهان جهانی،
مهندسی شود، بلکه سیاست خارجی هوشمندانه از منظر دولت نهم، به سیاستی گفته می شود که از
تمامی امکان ها و ظرفیت های بالقوه اسلامی و ا یرانی برای رشد و تعالی در سطوح ملی و فراملی
بهره مند باشد و به صورتی پویا و مقتدرانه به تدارک امور ایران و اسلام بپردازد (شیخ الاسلامی،
392 ). از این دیدگاه، آن چه که مهم است عنصر بازگشت به خود برای فتح :1388/1387
سنگرهای کلیدی جهان است در حوزه های علم، دان ش و تعالی . به همین دلیل، آنان بر این باورند
که رییس جمهوری اسلامی ایران و مجموعه دولت نهم هیچ گاه در تشبث به آرمان ها و ارزش ها
در مواجهه با تغلّب لیبرال دموکراسی، احساس شرمندگی نکرده و دست و دل او در برابر نسخه
های تمدنی مغرب زمین در حوزه های فرهنگ، اقتصا د و سیاست نلرزید . از این رو، در فضای
آرمانی منبعث از ظهور دولت نهم، ملت بزرگ ایران از محدودیت های تصنعی و تحمیلی نظام
.( سلطه و نیز ناتوانی های موهوم عبور کرده است(همان: 389
6. ریشهیابی تاریخی/ اندیشهای سیاست خارجی تعالیگرا
هواداران سیاست خارجی تعال ی گرا، در آغاز، با انتقادی شدید از مبانی فلسفه و اندیشه غربی،
سعی می کنند هستی خویش را توجیه کنند . ذاکر اصفهانی بر این باور است که تمدن غرب در
اساس و بنیاد بر نگاه سوبژکتیو به عالم و آدم ساخته شده و همه فرهنگ ها و تمدن های دیگر را
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 123
بمانند ابژه های قابل تصرف می نگرد و دیپلماسی غربی، به جای گفتگو، بر تحمیل اراده و زور به
دیگران استوار شده است . بنابراین دیپلماسی مدرن که از مبانی فلسفی ،حقوقی و اخلاقی مدرنیته
برخاسته است نمی تواند براساس یک فهم مشترک انسانی و یک وجدان جهانی و عمومی شکل
بگیرد. بنابراین، نباید اسلا م را به صفت دیپلماتیک و دموکراتیک بودن متصف کرد . واقعیت،
مواجهه همه جانبه خصمانه و بی منطق غرب با رستاخیز اسلامی است . از این منظر، دوگانه ای
: چون مهرورزی شرقی / اسلامی در برابر کینه توزی غربی، قرار گرفته است (ذاکر اصفهانی، 1388
.( 641 و 655 و 657
از دیگر سو، پیشینه دینی، خدا محوری، جهان شمولی و حضور اسطوره در حوزه سیاست در
ایران، سبب شده است نوعی ثنویت و دو انگاری و نبرد جاودان خیر و شرّ در سیاست خارجی
ایران، هژمون گردد و دستاورد آمیزش فرهنگ ایران باستان و امر به معروف و نهی از منکر (به مثابه
یک فریضه دینی ) تولید دوگانه هایی باشد که توانسته است شمایل جدیدی برای سیاست خارجی
ایران بیافریند : رحمان/ شیطان، نیک / بد، خیر / شر، تاریکی / روشنایی، استضعاف / استکبار، جنود
شیطان/ جنود الله، دارالاسلام / دارالکفر. از این منظر، " ثوابت استمرار " عبارت می گردد از تلاش
برای برقراری نظم جهانی اسلام از راهرو اصالت مرزبندی عقلانی، الغاء اصل انشعاب های ملی،
کوشش در راه ایجاد امت اسلامی، و توانمند سازی دوباره امت اسلامی از طریق و با محوریت
269 ). زیرا این گونه تصور می شود که روابط بین الملل در عرصه /260 : ایران(صادقی، 1387
نظریه و عمل با تم امی بنیادها و مبانی غرب محورانه و مادی گرایانه خود، در شرایط بحران است .
این بحران فراتر از جا به جایی بین سطوح مختلف معرفت شناسانه و نظریه های درون دیسیپلین
روابط بین الملل، برخاسته از ناتوانی برای پاسخ گویی به نیازهای زمینه ساز به شکل گیری این
رشته از تحق یقات علمی بوده است . افزایش جنگ ها و ستیزها، گسترش جنگ افزارهای مرگ بار،
شکاف های اجتماعی، فقر و نابرابری های سیاسی اقتصادی و بین المللی، همگی حکایت از این
دارند که سکولاریسم، اومانیسم، فاصله گرفتن بشر غربی از بینش قدسی، روی گردانی از نظام
90 )، سبب می شود /89 : معرفتی الهی، شرک ورزی، وتقابل با پروردگار (احمد صادقی، 1389
بیش از پیش، روی آوردن به سیاست خارجی تعالی جویانه، موجه جلوه نماید . اما، رشد و نمو
سیاست خارجی تعالی گرا، ریشه هایی دارد که هم در تاریخ و هم در سیر اندیشه در ایران، عمق
دارند و دست کم، هوادارانی پروپاقرص.
124 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
1-6 . بازگشت گرایی نوستالژیک به انقلابی گری دهه های 1350 و 1360
سازمان، رهبری و ایدئولوژی ابعاد اصلی روند بسیج انقلابی هستند . ایدئولوژی های انقلابی اگر
چه ممکن است براساس دستگاه های فکری بنا شده باشند ولی به طرزی بنیادین پی جوی
پیامدهای عملی ه ستند.کارویژه ایدئولوژی، حرکت زایی و حرکت آفرینی است، بنابراین از هر
منبعی که تغذیه کند متضمن آن عناصری از منبع معین می گردد که تشویق به حرکت و قیام کنند
و عناصر سکون آور را گرچه متعلق به همان منبع باشد رها می کنند . این کار را دستگاه های
ایدئولوژیک از طریق ساده سازی پیچیدگی های واقعیت، عرضه راه حل های ساده، ارائه داوری
های ارزشی و تأکید بر بخشی از واقعیت به بهای فراموش کردن بخش های دیگر انجام می دهند .
ویژگی دراماتیک دستگاه های ایدئولوژیک در تعیین حق و باطل و یا نیکی و شر، به آن ها به
سادگی اجازه آماده سازی و زمینه سازی ایجاد فضای دو قطبی را در هر جامعه ای می دهد.
ایدئولوژی بسیج توده ای در انقلاب ایران به نیازهای روحی و روانی انبوهه های جا به جا شده
مردمی پاسخ می داد که در نتیجه دگرگونی های اقتصادی/ اجتماعی شبه غربی، توسعه ناموزون
دهه های 1340 و 1350 اصلاحات ارضی، صنعتی شدن سریع، درآمد نفتی فوران یافته با مهاجرت
های وسیع و بی شکل از روستا به شهر، آماده هر گونه تحول شده بودند به ویژه آن که در چنین
فضایی نهضتی پدید آمده بود که جامعه ای نوین و آرمانی را نیز وعده می داد . این ایدئولوژی که
از حمایت اتحاد انقلابیو ن با فرهنگ های سیاسی گوناگون پدید آمده بود این اجازه را به پدیداری
آمیزه ای فعال و گسترده از ملی گرایی، طرفداری از عدالت اجتماعی و قوه مذهبی می داد تا راه
برای اتحاد طبقات چندگانه در انقلاب اسلامی فراهم آید . دستگاهی چند وجهی از ذائقه های
متفاوت ایدئولوژیک که هم غرب ستیز بود، هم به اسلامی کردن جامعه می اندیشید، هم بر مسائل
اخلاقی و فرهنگی تأکید می کرد، هم وجوه مبارزه علیه استبداد را در خود می پروراند، هم بر
عناصر جامعه گرایانه و عدالت جویانه اصرار می ورزید و هم خود را نیازمند رهبری می دانست .
صعود چنین گفتمان بسیج گرانه و انقلابی دست کم به قدرت چنین دستگاهی از ایدئولوژی
بازگشت داده می شد که هم شمول و هم قدرت هاضمه فراوان دارد . مشروعیت آموزه ای و
سیاسی انقلاب اسلامی ایران دست کم مبتنی بر سه دوره و رده ذاتاً متفاوت اما به لحاظ سازمانی
همپیوند بود . در این معنا، نیروی اپوزیسیون در ایران هم واجد ایدئولوژی های مشخصاً سکولار
بود، هم به اسلام ولایتی و فقاهتی می اندیشید و هم به ایدئولوژی هایی وابسته شده بود که باز
تفسیرهایی مذهبی از عنصرهای چپ روانه و نیز تعابیری چپ گرایانه از عناصر مذهبی ارائه می
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 125
کردند. صفت اسلامی انق لاب، جدای از آن که آن را به ریشه ها، پویش ها و یا پیامدهای انقلاب
منتسب گردانیم، نیز دقیقاً به حالتی بر می گشت که در آن، دین اسلام به مدد مقوله های
استقراضی از حالت فرهنگ صرف به حالت اسلام ایدئولوژیک تغییر چهره داده بود، چهره ای که
در آن، باورها و پندارهای دینی شکلی حرکت آفرین می یابند، عناصر و تعاریفی تعبیه می شود
که همگی انقلابی و برانگیزاننده اند و نوعی پیکره اندیشگی و یوتوپیایی از تلّقی های یک دین
مبارزه جو و ستیزه خو طراحی می شود.
درک چنین مفهومی از تغییر چهره یک مذهب میسور نمی گردد مگر آن که بپذیر یم مواجهه
اسلام با تمدن غرب و به ویژه برتری مضاعف جنبش های ایدئولوژیک اروپایی دل مشغولی های
سیاسی ای را مطرح کرد که خاص غرب بود و هیچ مناسبت مستقیمی با جوامع اسلامی نداشت؛
ولی ذهن سر درگم، منفعل و مظلوم روشنفکر مسلمان را که به علت شهرنشینی، صعود سطح سواد
عمومی، بالا رفتن میزان دستیابی به رسانه های گروهی، تشکیل طبقه متوسط و بوروکراتیزه شدن
جوامع اسلامی اکنون وی را به معضله سازگاری یا ناسازگاری بسیاری از مفاهیم غربی با مفاهیم
اسلامی می کشاند، به راهی برد که سرانجام آن اعلام ترکیبی از انگاره ها و دل مشغولی های
بیگانه با نهادهایی مشخصاً اسلامی بود . در ایران نیز به ویژه در روند دراز آهنگ انقلاب اسلامی
همزیستی های متعدد میان مفاهیمی که بعضاً از حیث بن مایه و درون مایه با همدیگر متفاوت بودند
پدید آمد . دیدگاه های سال های 1340 تا 1357 به ویژه از میراث جنگ سرد تأثیر پ ذیرفته بود و
دستگاهی از تئوری و اندیشه مطرح می شد که در آن به همزیستی سوسیالیسم و اسلام و این که
اسلام به طرزی همزمان واجد عناصر مترقی سوسیالیسم، دموکراسی و ناسیونالیسم است اشارت
های فراوان می رفت.
منتقدان نظریه توسعه، آن را غرب باورانه، سرمایه دارانه، تک خطی، و به عنوان "تنها راه توسعه
ممکن و موجود " مستبدانه تلقی می کنند و بر این باورند که وضعیت گسست اخلاقی و نابسامانی
اجتماعی و فرهنگی جوامع پیشرفته مؤید این نکته است که تأکید جزم اندیشانه نظریه های توسعه
بر پیشرفت مادی می بایست جای خود را به توسعه مادی توأم با تعالی اخلاقی انسان ها و جوامع
بدهد. بخشی از این باور، دستاورد انتقاد مکتب وابستگی است که از منزلت نقد و رقیب نظریه
نوسازی برخوردار شده است . به زعم هواداران مکتب وابستگی، توسعه نیافتگی، روی دیگر سکه و
محصول فرعی توسعه یافتگی است؛ زیرا، کاپیتالیست ه ا، با استثمار اقتصادی دیگران و به قیمت
عقب نگه داشته شدن کشورهای کمتر توسعه یافته است که می توانند به رشد و پیشرفت دست
126 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
یابند. دعوای میان هواداران مکتب نوسازی و وابستگی، درایران، به شکلِ انتقاد مکتب مارکسیسم
ایرانی از راه رشد و توسعه پهلوی ها، رواج عام یاف ت و حتی، برخی از جنبه های ایدئولوژی
انقلاب ایران و نیز ضد غرب گرایی انقلابیون را پرورش داد و تقویت نمود . برساخته شدن واژه
کشورهای عقب نگه داشته شده (که نشان می داد عامل عقب ماندگی اینان، "دیگری " است و نه
خودشان) در برابر واژه رسمی و دکترینالِ عقب مانده (که نشان می داد اینان خود فاعلِ فعلِ عقب
ماندگی خویش اند ) دستاورد چنین انتقادهایی بود که جریان چپِ مارکسیستی را باید مبدع آن به
شمار آورد.
عقبه تئوریک الگوی تهاجمی سیاست خارجی دوران جدید، در ایدئولوژی انقلاب اسلامی و
اختلاف ذاتی اعتقادات اسلامی با نظام هنجا ری استکبار جهانی، نهفته است . به نظر می رسد
ویژگی های نوانقلابی گرایانه جدید، خروج از نهفتگی و بیان علنی و "مانیفست " گونه چنین
باورهایی است که براین ادعاها اصرار می ورزند : جنگ میان دو "باید " موجودیت یافته و نبرد
میان"باید" (غرب وتجدد ) با"هست" (دنیای اسلام ب ایستی عقب ماندگی خود را بپذیرد و تلاش
کند آن چه را که هست با توجه به الگوهای موفق موجود تغییردهد ) پایان گرفته است . در لوگو و
الگوی سیاست خارجی دوران جدید، بازگشتی به برخی از اندیشه های چپ روانه دهه های 40
و 50 شمسی، صورت پذیرفته و نوعی باززنده سازی همان مفا هیم و مقوله ها انجام شده است .
اندیشه مارکسیسم / لنینیسم پس از جنگ جهانی دوم و سپس مؤلفه های نظری مکتب وابستگی،
دنیا را به شکل مجموعه ای از کشورهای مادر / پیرامون می دید که به هر حال سرگرم ستیز و
سازشی توأمانند . اما، اندیشه جدید در ایران که نوعی حیات بخشی مجدد به اندیشه تندروانه تقسیم
دنیا به دو بلوک استعمار کننده و استعمار شونده است، همان نقش شوروی را در برابر آمریکا در
دوران جنگ سرد، اکنون، برای ایران، قایل است . وانگهی، نوعی نگرش مذهبی استوار بر
موعودیت و مهدویت، رنگی دینی و آخرالزمانی بدان بخشیده و ایران را راهبر نبرد تاریخی میان
ایران و استکبار جهانی، به شمار آورده است . بنابراین، به خودی خود، و البته با برخی گرته برداری
های شیطنت آمیز، نوعی اولترامارکسیسمِ اسلامیِ جهان وطنِ مبارزه جویِ مدعیِ راه بریِ نبرد
نهاییِ میان خیر و شر، پدیدار شده است که ریشه در هویت چهل تکه ما ایرانیان دارد که هنوز نمی
خواهیم جایگاه واقعی خود را در دنیای معاصر بپذیریم.
نظریه وابستگی در بحران لیبرالیسم آمریکایی در اواخر دهه 1960 میلادی به ویژه مرتبط با
جنگ ویتنام، ناکام ی بسیاری از جوامع جهان سومی در مسیرهای تجویز شده، و تردیدهای مربوط
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 127
به اعتبار ادعاهای بی طرفی و غیر ارزشی بودن علوم اجتماعی ریشه دارد . دیگر تأثیرگذاران بر
پیدایی این نظریه عبارتند از انقلاب کوبا، استالین زدایی، و مائوئیسم . این نظریه، تا حدودی پاسخی
انتقادی به این انگاره نظریه نوسازی بود که عقب ماندگی بیش از آن که نتیجه استثمارکشورهای
کمتر توسعه یافته از سوی کشورهای توسعه یافته تر از طریق شکل های گوناگون امپریالیسم بوده
: باشد، نتیجه جدایی کشورهای عقب مانده ازدیگر کشورهای جهان بوده است (اسمیت، 1387
227 ). مکتب وابستگی، نمایانگر طنین آواهایی است که از پیرامون به گوش می رسد و با سلطه
97 ). سرشت و سرنوشت : فکری مکتب آمریکایی نوسازی به معارضه بر می خیزد (سو، 1388
نظریه مکتب وابستگی، به طرزی عمده، به شکست آمریکا در جنگ ویتنام، وابسته است؛ زیرا،
رکود مزمن و کاهش ارزش بر ابری دلار و از دست رفتن اعتماد به نفس آمریکایی ها در اوایل
دهه 1970 ، اصول اخلاقی نظریه نوسازی را دچار بحران و آشفتگی نمود، و گروهی جدید از
جامعه شناسان را پرورش داد که تمامی "اصول پذیرفته شده قدیمی "را معکوس کردند و مهم تر از
همه، آمریکا را به عنوان الگوی پل یدی و زشتکاری، مد نظر آوردند . در عین حالی که سرمایه
داری را نیز که زمانی علت العلل و تنها راه پیشرفت اجتماعی شناخته می شد، به عنوان عامل
استثمار و علت اصلی فقر و عقب ماندگی در جهان در نظر می گرفت (همان : 98 و 99 ). بنابراین،
درعلت یابی مشکلات جهان سوم، اصحاب م کتب وابستگی، اغلب"به بیرون" از جهان سوم، می
نگریستند، به پیش بینی مسیر توسعه، "بدبین"بودند وبه جای گسترش رابطه با غرب و سودمند بودن
نظام بین المللی (که بن مایه نظریه نوسازی محسوب می شد ) به کاهش ارتباط با مرکز / مادر، و
باور به زیان بار بودن مؤلفه های غرب باو رانه نظام بین الملل، اعتقاد پیدا کردند . در واقع، در مکتب
وابستگی، نوعی خصلت تهاجم علیه غرب و کاپیتالیسم و نوسازی مدرن، نهادینه شده بود که سبب
می شد در جستجوی راه های بدیل توسعه برآیند.
اسلام سیاسی چپ در ایران در بافتاری ویژه از حیث اجتماع و تاریخ و سیا ست، پدیدارشد؛
شرایط و موقعیتی که در آن، سرمایه داری و لیبرالیسم غربی به دلیل استعمار و استثمار و امپریالیسم
نکوهش می شد و مارکسیسم، گفتمانی پرشور و پرنفوذ در میان جهان سومی ها شده بود که به
ویژه علیه آمریکا سرستیز و جنگ داشت . تأثیرپذیری از مارکسیسم، شعارهای ضد سرمایه داری و
ضد استعماری و تأکید برعدالت و برابری، خصلتی مارکسین به اسلام سیاسی می بخشید و آن را به
رادیکالیسم، برابری طلبی، ضد سرمایه داری، ضد لیبرالیسم، بی اعتنایی به دموکراسی، اصالت
بخشی به رهبری، و به ویژه، ضدیت با آمریکا به عنوان سمبل کاپیتالیس م، موصوف می ساخت . این
128 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
همه، سبب می شود، دردوران معاصر، باززنده سازی جریانی این چنین، توسعه به معنای معمول و
معهود را کناری نهد و در امتزاج با اندیشه های فقهی، به طرزی مدام، در جستجوی بدیل هایی
برآید که آخرت گرایانه و موعود گرایانه باشند . اسلام سیاسی چپ در ا یران دهه های 40 و 50
شمسی، خصلت هایی این چنین داشت : اسلام به مثابه ایدئولوژی اجتماعی وانقلابی، اعتقاد به
سوسیالیسم، عدم پذیرش جنبه های ماتریالیستی و جبرگرایانه مارکسیسم، نقد غرب و شرق به دلیل
انحطاط اخلاقی و امپریالیسم و نبود ایمان مذهبی، مادی گرایی، استبد اد، و استعمار، اعتقاد به
حکومت اسلامی مجری سیاست های جمع گرایانه با زعامت انسان والا و زمامدار برتر (حسینی
206 ). این امر، طبیعی و مسلم است که رجعت مجدد به اندیشه های سوپر انقلابی دهه : زاده، 1386
های پیشین، دست کم درفضای سیاست خارجی کنونی، نوعی پیش تازی درتر دید افکنی و
خصومت نسبت به بنیان های نظام بین الملل و انتظام هژمونیک جهانی را پدید می آورد که
دستاوردی جز مردود شمردن آن چه "دیگران"در باب توسعه وپیشرفت گفته وتوصیه نموده اند،
ندارد.
وانگهی، سابقه روشنی از تعامل و همزیستی منجر به بهره برداری های دو سویه میان ایران و
غرب می توان یافت . از زمان ورود تجدد به ایران شاید هیچ تعارض فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
به اندازه تعارض سنت و تجدد چشمگیر نبوده است . اما، انقلاب اسلامی، درواقع، پادگفتمان
مدرنیسم پهلوی بود که در آن جهان مدرن و شیوه زندگی دموکراتیک غربی به عنوان غی ر برای
تثبیت تعمیم هویت اسلامی و رویارویی نوگرایی و عرف گرایی با سنت گرایی مذهب
270 )، مطرح می شد . قابلیت و توانایی انسان ها و ملت ها برای ساختن آینده /269 : (صادقی، 1387
خود از طریق اراده و آگاهی آزاد، خودمختاری / آزادی عمل، امنیت، آزادی انسان ها و ملت ها از
ساختارهای سلطه و سرکوب، الغاء بسترها و بافت های اجتماعی محدودیت ساز و زمینه ساز بی
عدالتی، و باز تعریف و صورتبندی مجدد عدالت و برابری در نظام بین الملل، منجر به طرح
واژگانی می شود که همانندی بسیاری دارد با آن چه که در دهه های 60 و 70 میلادی توسط چپ
گرایان نو، به ویژه در آمریکای لاتین، مطرح می شد : رهایی مستلزم و متضمن اصلاحات سیاسی
اجتماعی و اخلاقی در جامعه داخلی و بین المللی است . هدفی که در چارچوب عقلانیت ابزاری
تحقیق پذیر نیست و بر پایه عقلانیت ارتباطی اخلاقی و انتقادی / استعلایی قابل حصول است
311 ). از این منظر، اصول سیاست خارجی رهایی بخش، عبارت : (دهقانی فیرو زآبادی، 1387
می شود از مسؤولیت انسانی، جهان شمولی، جهان گرایی، مصالح بشری، ضد هژمونیک گرایی،
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 129
ائتلاف ضد هژمونیک، که به طرزی دقیق منطبق است با اصول نظری و الگوهای رفتار سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران، که عبارتند از مسؤولیت های فراملی و رسالت مداری، فراملی
گرایی، مصالح اسلامی و بشری، سلطه ستیزی، و ائتلاف با سلطه ستیزان (همان : 316 ). این
نوستالژی را بازگشت گرایی پرقدرت دیگری، تقویت می کند که همانا عبارت باشد از امید به
باززنده سازی تمدن اسلامی قرون چهار و پنج هجری قمری، که هنوز که هنوز است مسلمانان به
آن فخر می کنند و در عرصه تعالی و پیشرفت، خود را قدیم تر و کهن تر از غربیان به شمار
می آورند.
2-6 . امید به باز آفرینش ساختکار تمدن اسلامی / ایرانی
بازگشت به عصر طلایی امپراطوری اسلامی، تأسیس تمدن اسلامی، و احیای گذشته با شکوه،
ریشه ای تاریخی دارد؛ زیرا، اسلامگرایان شیعه در دوران قبل از انقلاب اسلامی، و در واکنش به
تلاش روشنفکران ملی گرا در دوران پهلوی برای احیای شاهنشاهی ایرانی، و تلاش روشنفکران
لائیک برای انتقال دستاوردهای تمدن غربی، به سراغ ایده امپراطوری اسلامی و احیای تمدن با
شکوه آن رفتند. نعیمیان بر این باور است که دستیابی به تمدن اسلامی از راهرو شالوده شکنی علوم
حاضر وگذار از وضعیت حاکمیت دانش های غربی با توسل به مدیریت تمدنی دانش در افق
توسعه عقلانیت دینی، ممکن است . از این منظر، به زعم وی، برخلا ف روند تولید دانش در تمدن
غربی که در ناهمسازی با دین، ممکن شده است، دربازآفرینی تمدن اسلامی می بایست " الهام
بخش بودن دین برای فلسفه و علم " را باور کرد و " ایمان دینی را به مثابه شرط تحصیل دانش
پذیرفت" و " وحی را جایگزین تجربه " ساخت و این امکان را فراهم آو رد که " تفسیر ماوراء
الطبیعی در علوم " به کار گرفته شود و " ارزش های اخلاقی / دینی در به کار گیری روش های
107 ) مد نظر آیند. /105 : تجربی در علوم" (نعیمیان، 1387
رهدار، از سه رنسانسِ اروپایی / مسیحی، اسلامی / سنّی، و اسلامی / شیعی، سخن را می آغازد و
بر این با ور است که نوزایی دوران صفویه، به عمد، مغفول نگه داشته شده است تا با توسل به آن
نتوان، به نوعی دوباره بازخیزی مجددی صورت گیرد . سپس، با پذیرش این پیش فرض ها که به
طرزی اساسی، توسعه عبارت است از برنامه ریزیِ بسط تجدد، ملازمه توسعه تکنولوژیک در
غرب با غلبه رو حیه سرمایه دارانه و نفی شریعت، و برابر انگاشتن تکنولوژی با تجسم تفکر غربی و
تحقق خارجی آن (رهدار، 1387 ب: 39 و 40 ) بر این باور است که انقلاب اسلامی به مثابه
130 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
شکوفایی "فئه قلیله "، بستری مناسب برای تحقق سنن الهی فراهم نموده و از راهرو انقلاب
فرهنگی، توسعه بومی، ما می توانیم، و پرسش از غرب، سرگرم نوزایی تمدنی است که بر
محوریت بازتولید تمدن اسلامی / ایرانی در حال شکل گیری و درعین حال بسط است . حجازی
در مقاله خود، از خلال بررسی سند چشم انداز 1404 تلاش می کند نشان دهد پیدایش و بلوغ
مفهوم امنیت ملی پایدار، در گرو جایگ زین سازی الگوی توسعه اسلامی / ایرانی به جای الگوی
رشد و توسعه غربی و متجددانه است (ر.ک.حجازی، 1387 ). تقی پور، با برشماری تهدیدها و
آسیب پذیری های فرهنگی در ایرانِ جمهوری اسلامی، سعی کرده است نشان دهد امروزه میان
حفاظت از امنیت ملی و حراست از مبانی فرهنگی ک شور، ربطی وثیق وجود دارد، بنابراین رشد و
تعالی فرهنگ اسلامی / انسانی، استقلال فرهنگی، تحقق کامل انقلاب فرهنگی به منظور استقرار
ارزش های اسلامی از طریق بازشناسی مواریث اسلامی و ملی و شناخت جامع فرهنگ و مدنیت
اسلام و ایران و ترویج اخلاق و معارف اسلامی و بازن مایی عظمت های تاریخ اسلام و ایران (تقی
296 ) می تواند موجب پیدایش ایرانی امن و مقتدر در نظام بین المللی شود. / 295 : پور، 1387
از منظری دیگر، عباسی اشلقی، سیاست خارجی ایرانِ جدید را توسعه گرا نامیده و بر این باور
است که " ملت ایران با پشتوانه های تمدنی و فرهنگی غنی که به خوبی خردورزی دینی، ارزش
های انسانی، و انقلاب اسلامی را با یکدیگر عجین ساخته است، از این قابلیت برخوردار است تا بر
332 ). بنابراین، برای ساختن این ساختکار : فراز قله های رفیع جهانی بایستد " (عباسی اشلقی، 1387
تمدنی نوین، می بایست دست به مهندسی زد و منتظر وقایع تاریخی نماند . به همین دلیل، حاتمی،
مهندسی فرهنگی را چنین تعریف کرده است : طراحی جامع و منسجم نظام مدیریت فرهنگی
جمهوری اسلامی ایران براساس مبانی نظری و مدل دقیق، روشن، و روزآمد و همچنین تعیین
مناسبات آن با سایر نظام های سیاسی، اقتصادی ،مدی ریتی، و حقوقی . بازپژوهی و نظریه پردازی در
حوزه فرهنگ اسلامی / ایرانی به منظور دستیابی به مبانی، چارچوب، ساختار، و شاخص های
76 و 77 ). از این : دقیق، روشن، متمایز، و روزآمد برای فرهنگ ایرانی / اسلامی (حاتمی، 1387
منظر، مهندسی فرهنگی عبارت است از بازیابی هویت اسلامی/ ملی ایرانیان برای کسب استقلال
از غرب و حذف الگوی تجدد به منظور تغییر ذائقه رفتاری / کرداری در مردمان اجتماع بزرگ
کشوری به نام ایران و با نگاهی حسرت آلود به امپراتوری اسلامی که اکنون دیرزمانی است
شوکت و حشمت خود را از دست داده است.
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 131
اصطلاحاتی چو ن شکوفایی تمدن اسلامی، سرآمدی یک زبان حقیقتاً بین المللی یعنی عربی،
حاکمیت بلا منازع یک دوره با عظمت سیاسی در تمامی جهان اسلام، و آشنایی دانشمندان و
74 )، چهارراهی درمحل پیوند سه قاره، : متفکران اسلامی با تمدن های قبل از اسلام (بورلو، 1386
مجموعه سیاسی، اقت صادی و فرهنگی عظیم و بکری که در بین چین و هند در شرق دور، و غرب
مسیحی قرار داشت و دنیای گسترده ای بود ازحوزه سند تا حوزه اقیانوس اطلس که خاورمیانه و
دریای مدیترانه و خلیج فارس و دریای سرخ و اقیانوس هند و دریای سیاه (همان: 102 ) که تجارت
طلا را به مرکز جهان اسلام از امپراتوری ایران و ایالات ثروتمند بیزانس و قفقاز و ارمنستان و
آلتایی و تبت و دکن و نوبیه و حبشه و شرق آفریقا و سودان (همان: 112 و 113 ) ممکن می ساخت
و بازارهای بسیار پررونق و ثروتمند را پدید می آورد و شکوفایی شگفتی را در تمامی زمینه های
اقتصادی، در جه ان اسلام، همراه با تمکن مالی فراوان و قدرت نظامی معتنابه، سبب می گشت .
جوشش خارق العاده فرهنگی، ادغام ارزش های فرهنگ باستانی ایرانیان در مؤلفه های تمدن
عربی/ اسلامی و افزایش حیرت انگیز نوشتارهای فلسفی و علمی و غیردینی که از تسهیم شراکت
( فرهنگی یونانیان و ایر انیان و هندیان (همان: 134 ) ممکن می شد، "موجی از اشتیاق "(همان : 143
را براعراب مستولی ساخت و سبب ساز تأسیس مدرسه ها و بیت الحکمه های فراوان شد و راه
آمیزش فلسفه و علم و دین را نمایان ساخت و زبان عربی را به زبان علم مبدل کرد . این عبارت که
" ما نباید از تحسین حقیقت شرم داشته باشیم و باید آن را از هر جا ناشی می شود بپذیریم، حتی
اگر حقیقت از نسل های پیشین یا اقوام بیگانه به ما رسیده باشد " ( همان : 143 و 144 ) نشان دهنده
اوج گیری نوعی اندیشه ورزی آزادانه در جهان اسلام بود .کرمر، از جهان وطنی بودن به عنوان
42 ) و آن را در کنار : خصلت ویژه قر ن 4 و 5 هجری قمری سخن به میان آورده (کرمر، 1375
فردگرایی و دیانت نیاخواهی، تفرّس سیمای عصری رنسانس گونه، نام نهاده است . فردگرایی را
دستاورد رقابت های دربار آل بویه که "سبب تعالی شخصیت فرد و پرورش درکی قوی از خود
آگاهی" (همان: 43 ) می شد، می داند . ناگفته پیداست که جهان گرایی نیز، حاصل مدعیات دینی
بود که متدینانش آن را عالی و ختم ادیان می دانستند که برای همه افراد بشر درهمه روزگاران،
برنامه دارد و صاحب سخنی تازه است. به تعبیر او، "عصر رنسانس اسلامی" و"دوره قوت
فرهنگی" یا مجد وعظمت امپراتوری و شکوه و جلال فکری (همان: 61 ) به طرزی توأمان پدیدار
شده بود؛ زیرا، هم فرهنگ انسان گرایانه جدیدی پدیدار شده بود وهم رقابتی شدید بر سرکسب
شهرت و افتخاردر میان سرزمین های گوناگون امت و امپراتوری اسلام، درگرفته بود .گرچه،
132 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
بسیاری را عقیده بر آن است که علم و فلس فه یونانی در قرن های سوم و چهارم از راه ترجمه آثار
یونانی و سریانی به جهان اسلام وارد شد و عده ای از بزرگان متفکر اسلام به آن پرداختند و در
فکر و اندیشه جهان اسلام درعقاید و ادب و علوم تأثیر مهمی گذاشتند؛ " اما؛ این تأثیر و نفوذ
،(25 : چندان عمیق نبود که حاصل آن ر ا تمدن و فرهنگ اسلامی بدانیم " (زریاب خویی، 1373
بلکه درون مایه های فرهنگی دین اسلام وگوناگونی ویژگی های طبیعی و تاریخی و اجتماعی
سرزمین های واقع در جهان اسلام، به خصائل فرهنگی دین اسلام، خصلتی دیگرگون می داد که
سبب قدرت یابی و جهانگیری اش می شد.
منظور از تمدن سه رکن است : نظم اجتماعی برگرفته از مدل خاص که موجب پیدایش یک
نظام اقتصادی و فرهنگی کارآمد شده باشد؛ سازمان سیاسی که اساس آن بر شوکت، معرفت، و
.(37 : کارآمدی است؛ تنوع ابداعات و خلاقیت ها برای حفظ و بسط تمدن (سریع القلم، 1373
اکنون، مسلمانان در پرآشوب ترین و بحرانی ترین جوامع به سر می برند و چنین فضایی، به طور
خودکار، انگیزه و فرآیند مورد نیاز خلاقیت و رشد و ابداع و نوآوری را از بین می برد . فقر
تئوریک ونابسامانی سیاسی / اجتماعی، عموم مسلمانان را دچار ضعف و یأس شدیدی کرده است .
اسلامی کردن اندیشه و حکومت، به طور طبیعی، بسیاری از حکومت های فعلی جهان اسلام را
دچار بحران مشروعیت می کند و لذا مانع از طرح جدی اندیشه ها و ایده آل های تمدنی در این
جوامع می گردد . جو نسبتاً آرام داخل آمریکا، اروپا، و خاوردور و انتقال بحران ها و تشنجات به
خارج از مرزهای غربی ، خود در رشد و توسعه و سلطه و تمدن سازی غرب نقش به سزایی داشته
است (همان: 39 ).تمدن مادی غرب، قواعد و اصول و ترتیبات خود را جهانی کرده است در حدی
که نیازی به کنترل مستقیم آن ندارد؛ بلکه سیستم های خودکاری دراقصی نقاط جهان به این
جریان پیوسته و بهره برداری می کنند. اندیشه دینی و اسلامی می بایستی تکلیف تئوریک خود را
با این گردونه نسبتاً تثبیت شده روشن کند زیرا که با محکوم کردن، نفی و یا با بی تفاوتی به آن، نه
تنها مانعی برای آن محسوب نخواهد شد؛ بلکه وقت طلایی خود را برای بازسازی و خودیابی و
.( خودسازی از دست خواهد داد (همان: 41
آرزوی بازگشت به امپراتوری اسلامی، برای یک سیاست خارجی پیشرو، انگیزه های زیادی
ایجاد می نماید : مملکت اسلام از شرق به کشور هند و از غرب به سرزمین سیاهان سواحل اقیانوس
اطلس و از شمال به بلاد روم و ارمنستان و آلان و اران و خزر و سرزمین های ب لغار و اسلاو و
ترکستان و چین و از جنوب به خلیج فارس محدود می شد . فرد مسلمان می توانست در سایه پرچم
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 133
اسلام درداخل حدود مذکور مسافرت کند و همه جا، همکیشان خود را ببیند که یک خدا را می
پرستند و به یکسان نماز می گذارند و دین و آیین و سنت های یگانه ای دارند . طبق یک قانون
عملی حق شهروندی برای همه مسلمانان تضمین شده بود، به طوری که در تمام آن سرزمین وسیع
کسی نمی توانست به هیچ وجه متعرض آزادی شخصی او شود و یا او را به بردگی بگیرد (متز،
14 و 15 ). ناظمی با پذیرش این پیش فرض که ایجاد تمدن و دنیای اسلامی،گام های پنج :1362
گانه ای دارد از قبیل ایجاد انقلاب اسلامی، تأسیس جمهوری اسلامی، تشکیل دولت اسلامی،
ایجاد کشور اسلامی، و ایجاد دنیای اسلامی (ناظمی، 1387 الف: 117 )، مهندسی فرهنگی را عبارت
از ایجاد تحول و نوسازی و بازسازی اجزاء نظام اجتماعی و نظم دهی و منسجم سازی ساختار
وکارکرد آن و جهت دهی و قبله سازی آن به سوی کعبه اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی در
ساختن انسان های متدین ومتخصص می داند؛ نظامی که می بایست انسان ساز و خدامحور باشد
(همان: 118 ). در این زمینه تمایزی اساسی وجود دارد : اگر کشورهای توسعه یافته غربی ومادی بر
محور کعبه منافع مادی و خواسته های انسان تک بعدی و در جهت قبله آن، دارای نظم و انسجام
بوده و مهندسی شده اند، ایران و جمهوری اسلامی باید بر محور کعبه اسلام و در جهت قبله ای
واحد، به سوی آن کعبه، مهندسی شود و نظام های سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همه
سازمان ها ، مراکز و مؤسسات و واحدهای اجتماعی، هم جهت و منسجم شده و دارای کعبه و قبله
.( ای واحد گردند(همان: 148
بنابراین بازگشت به یک ساختکار سیاسی پیشین، اما افتخارآمیز، حتمی است : ایران امروز چه به
لحاظ داخلی چه به لحاظ بین المللی در وضعیتی قرار گرفته است که چاره ای جز تمدن سازی
ندارد. در دنیای غرب محور مبتنی بر مادیت امروزین، ایران انقلاب اسلامی با تکیه بر بنیادها و
سنن فکری ایران قبل و بعد از اسلام، از لزوم دنیایی شرقی که هم مادی و هم معنوی باشد، سخن
می راند و این راه جدیدی فراروی بشر ماده زده قرون اخیر است . بنا براین، پرداختن فرهنگی و
تمدنی به خود به صورت عمیق و دقیق با در نظر داشتن این نکته که ایران امروز در وضعیتی قرار
گرفته است که اسلام احیا شده، ونخبگان مصمم اند، و روابط اجتماعی مستعد، شرایط فوق العاده
71 ). تمدن اسلامی : ای را برای احیای تمدن ایرانی / اسلامی آفریده است (خرمشاد و آدمی، 1386
در واقع حاصل کوشش جمعی امت بزرگ اسلامی در گذر قرن هاست که با هدف ایجاد بهبود
در اوضاع و احوال مادی و معنوی نوع بشر صورت گرفته و بی هیچ چشم داشتی در معرض دید و
استفاده جهانیان قرار گرفته است . ممکن است تمدن اسلامی دچار فراز و ف رود شود ، ولی توان
134 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
احیاء و بازیافت خود را برای بارها و بارها دارد . پیشرفت های علمی و معرفتی تمدن اسلامی،
پیوسته برای اصحاب علم و اندیشه تحسین برانگیز بوده است؛ زیرا زمانی که اروپا روزگار تیرگی
.( و تاریکی را می گذراند، روشنی خیره کننده ای بر جهان اسلام حاکم بود(همان: 69
حال، به دولتی نیاز است که ویژگی های خاصی داشته باشد؛دولت امید به آینده، و دولت
شجاعت اقدام ها . زیرا،دولت و ملتی به تعالی دست خواهند یافت که با امید به آینده و چشم
اندازی روشن به مهندسی فردایی بهتر بپردازد . زیرا کم توجهی به خویشتن ایران ی و اسلامی در
روند اجرایی کشور، موجبات دلسردی و خمودی در دیگر لایه های اجتماعی و سیاسی را در پی
داشته و می تواند به تزلزل در ارکان هویت ملی منجر گردد (شیخ الاسلامی،
1388:390/1387 و 391 ). در این زمینه و برای دسترسی به چنین آرزوهایی، به یک تعبیر، مسلمانان
می با یست "سامانه مهندسی فرهنگی و سامانه مهندسی اجتماعی خویش را بر پایه عبودیت
:(7 : اجتماعی و جامعه صالحان رقم بزنند و به آستانه وراثت بر زمین روانه شوند " (سهرابی، 1387
زیرا، مسلمین چندین قرن در علوم وصنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامات عالی اجتماعی برهمه
جهانیان تفوق داشتند و اکنون نیز می بایست با بازخوانی هویت خود و بازگشت به فرهنگ غنی و
سرشار خویش، بعثت امت اسلامی را با شکوه و عظمت، دوباره بازنمایی کنند . این کار، از طریق
چندین "باز" همچون بازخوانی، بازشناسی، بازسازی هویت جهان اسلام و روحیه فعال و با نشاط
جهان اسلام و نیز بازخیزی تمدن نوین اسلامی (همان: 8) ممکن است.
این همه بازسازی ها و دوباره سازی ها، دست کم، نیازمند داشتن نوعی اندیشه مهندسی گونه
است که هدف از آن، به زعم هوادارانش، می بایست راهبری فرهنگ عمومی و دستیابی به تعالی
فرهنگی باشد . شکل دهی اذهان پی روان، معنابخشی به رفتاردیگران، و هدایت اذهان عمومی،
بخشی از نقشه راهی است که در آن، نوعی ساخت و ساز الگو پردازانه صورت می گیرد تا جامعه
از نو، قالب و افکاری تازه بیابد . در واقع، مهندسی فرهنگی در خود این نکته را نهفته دارد که
پیکره جامعه از ابتلاء به بیماری هایی چون از خود بیگانگی و تهاجم فرهنگی، مصون شود و تعالی
را به عنوان هدف عالی اجتماع انسانی، بپذیرد . آن چه که در تعالی به عنوان اهداف و آمال بیان می
گردد آن قدر کلی گویانه است که فرصت هرگونه نقد و نظارتی رابه زوال می کشاند : اغناء
فرهنگی، توسعه فرهنگی، مطل وبیت های فرهنگی، بهبود ارزش های فرهنگی، آسایش و آرامش
مردم، مشارکت مردم، توسعه یافتگی انسانی، فرهنگ تفاهم، و غرور و هویت ملی (اصغری زاده و
.(32 : قاسمی، 1388
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 135
3-6 . اندیشه موعودیت و مهدویت
دولت منتظر و دولت کریمه، دو اصطلاحی اند که نشان می دهد مبانی اندیشه ای سیاست خارجی
تعالی گرا را نه در میان تئوری های موجود روابط بین الملل، بلکه در جایگاه هایی دیگر می
بایست جستجوکرد . به زعم باورمندان به آن، دوران گرایش به توحید و پاکی و مهرورزی و
احترام به دیگران و عدالت و صلح طلبی آغاز شده و دوران مکتب های مادی پایان یافته است .
اندیشه توحید به مثابه یک دوره زمانی جدید آغاز شده و اعتقاد به ظهور منجی جهانی، دیدگاهی
فراگیر و همگانی است . حال با پذیرش این پیش فرض که دولت ها و ایدئولوژی های امروزی
نمی توانند این مأموریت را انجام دهند، حکومت اسلامی در ایران، به عنوان حکومت متمهدی،
فراتر از مفهوم قدرت و توازن قدرت گام برداشته، و مهدویت را به مبانی جهان شمول روابط بین
الملل، تبدیل کرده است . بنابراین، نخستین گام تئوریک برای قبول حکومت جهانی مهدی، نفی
مکتب های ماتریالیسم و پذیرش جهان بینی الهی وتوحیدی، تلقی شده است.
این رویکرد آرمان شهر مهدوی را مبنای برنامه ریزی برای آینده تلقی می کند، دولت موجود
را، دولت زمینه ساز، به شمارمی آورد که می بایست به "مهندسی بلوغ اجتماعی " رو آورد و
جامعه را با محوریت امام موجود موعود (تنها کشتی نجات بشریت در دریای پرآشوب، رسیدن به
.(7 : ساحل امن و امان در نهایت شکوه و اقتدار ) به سر منزل مقصود برساند (پورسید آقایی، 1386
در لابلای کلام، غرب را به شعث وصدع و فتق و قلت و ذلت و عیله و عزامت و فقر و خلت و
عسر و اسارت، متصف و متهم می کنند و تعالی موعود را به وحدت و جمع و پیوند و کثرت و
عزت و گشاده دستی و غنیمت و غ نا و جبران و راحتی و وجاهت و آزادی، ختم می دهند . گشاده
دستی می کنند و بی هیچ رنج و خجلتی، آرمان و ایده را به واقعیت می دوزند و نقص کنونی خود
را رفو می کنند.
طرفداران نظریه دولت زمینه ساز، کار ویژه ها و راهبردهای دولت منتظر را در زمینه روابط
خارجی، مطرح و گمان می کنند که با "اعزام نیروهای متخصص مهدوی به مناطق مختلف،
تأسیس خانه فرهنگ مهدوی، جشنواره های فرهنگی / هنری مهدویت، تجلیل از فعالان مهدوی،
تأسیس رسانه های برون مرزی نشر معارف مهدوی، حمایت از مستضعفان، ترویج آموزه مهدویت
به عنوان محور وحدت مسلمانان، و بهره گیری از عنصر منجی گرایی برای نزدیکی ملت
222 ) می توانند نظام بین الملل نوینی را ابداع و طراحی /219 : ها"(کریم زاده و ملایی، 1388
نمایند.
136 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
تعالی گرایان، موعودیت و مهدویت را با واژگان و جمله هایی خاص توصیف می کنند : سیر
تکاملی هدایت و مسیر هدایت تکاملی یا مهدویت متعادل و متعالی یا حقیقی و تعیینی نیروها و
.(139 : نهادهای مؤمن و متقی و دوره غایی کمال و متعالی مهدوی نهایی و جهانی (صدرا، 1388
موعودگرایان، تعالی / متعالی گویان، درسیاق و سبکی شگفت آور، انقلاب اسلامی را بی همتاترین
پدیده تاریخ جهان از ازل تا کنون می نامند و طوری آن را تعبیر و تفسیر می نمایند که انگار با همه
چیز و همه کس، در جنگ و ستیز است و جز خود، هیچ پدیدار دیگری را نه صحیح می داند و نه
بر می تابد : پدیده انقلاب اسلام و پدیداری و پیروزی آن و توفیق تأسیس نظام نوبنیاد، نمونه و الهام
بخش و در عین حا ل زمینه ساز جمهوری اسلامی از آغاز تا گذار موفقیت آمیز مراحل دفاع
وتوسعه زیربنایی، نه تنها اعتبار بلکه موجودیت، نه تنها نظام های سیاسی بلکه نظریه های سیاسی، نه
تنها امپریالیستی / استکباری و سلطه جهانی آن ها، بلکه حتی تمامیت مدرنیسم و توسعه و سیاست
تک ساحتی ا عم از سوسیالیسم یا کمونیسم و لیبرالیسم یا کاپیتالیسم و شالوده های ماتریالیستی یا
مادی و مادیت به جای سکولاریستی یا دوگانه انگاری و انکار معنویت در زندگی و سیاست و
اومانیسم یا بشرگرایی طبیعی، به جایی برنتابیده، نفی و نهی کرد و به چالش کشانید . درعوض در
پی تر سیم عملی، تبیین علمی و فلسفی و تحقق عینی نگرش و گرایش توحیدی، دو ساحتی توسعه
مادی و در جهت تعالی معنوی یا متعالی و الهی و ترویج آن بوده است؛ مورد و موضوعی که
مقدمه و نازله نهضت، نظریه و نظام سیاسی متعادل و متعالی جهانی و نهایین مهدوی و زمینه ساز
.( مهدویت به شمار می آید (همان: 141 و 142
4-6 . اندیشه های ضدیت با غرب و تجدد و مدرنیته
چندین و چند سال است که ما ایرانیان با غرب و فرنگ و تجدد درگیر شده ایم و هنوز راهی برای
برون رفتن از بحران های ناشی از ادخال فرهنگ غرب در درون خمیرمایه آن چه که در ایران
رواج دارد، نیافته ایم . در این زمینه، البته مخالفت های سابقه داری با غرب وجود دارد که ریشه
تاریخی آن به دورانی بسیار پیش از وقوع انقلاب اسلامی برمی گردد؛ اما، وقوع انقلاب در ایران،
به پدیدار ضدیت با غرب، هویت و انسجام و عینیت بخشید . در این زمینه، و در جمهوری اسلامی،
دیدگاه هایی چند وجود دارد : ما در ایران با دو فلسفه متناقض سروکار داریم. یکی، فلسفه آزادی
و آزادی جریان اطلاعات؛ و دیگری هم، فلسفه ایجاد یک جامعه ایده آل اسلامی . به عقیده من، با
اخذ دکترین آزادی اطلاعات از غرب نمی شود جامعه ای با آیین اسلامی درست کرد
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 137
9). ما اگر برای خودمان بخواهیم مفهوم خاصی ازتوسعه داشته باشیم، می توانیم : (مولانا، 1374
همین مسیر را برویم، فقط باید به جای عقل فنی، عقل اسلامی را قراردهیم . یعنی اسلام به ما امکان
می دهد که درفضای تفکراسلامی، یک نوع عقلانیت را بسازیم . این عقلانیت شامل دید ما دربار ه
دنیا، خودمان، اعمال مان و همه این ها می شود . بنابراین ما توسعه را باید بر مبنای عقلانیت محاسبه
کنیم. اگر ما برای توسعه این گونه برنامه ریزی کنیم شاید یک مدل توسعه نوین در دنیا پیدا بشود .
اما اگر بخواهیم فقط براساس میزان تولید صنعتی و سهم ما در تولید صنعت ی جهان درباره توسعه
کشورمان کارکنیم، حداکثر به کشوری مثل سنگاپور وتایوان و امثالهم تبدیل می شویم
.(9 : (لاریجانی، 1374
140 )، عامل : دوری از تعالیم اسلام و انعطاف در برابر غرب، به تعبیر برخی، (قنبری، 1386
بنیادین واگرایی در خاورمیانه، به شمار رفته است . بنابر باور آنان، "خاورمیانه بزرگ اسلامی با
محوریت مهدویت عامل همگرایی و انسجام بخشی جهان اسلام " (همان : 142 ) است که در آن،
توسعه واصلاحات برخواسته از ارزش های بومی و مذهبی به ویژه باور به مهدی آخرالزمان،
اصلاحات آمریکایی را رد می کند و انسجام همه کشورهای اسلامی به ویژه منطقه خاورمیانه را
نوید می دهد . در این سخن سرایی ها، آن چه وجود ندارد، ابداع و خلاقیت است؛ تنها، گرته
برداری است که با افزودن یک واژه اسلامی و دینی و بومی و مذهبی گمان می کنند طرزی نو،
خلق کرده اند . دقت کنیم :"طرح خاورمیانه بزرگ اسلامی که آموزه های بنیادین خود را از قرآن
و سنت نبوی و ائمه اطهار گرفته و با بافت فرهنگی و زندگی روزمره مردم منطقه کاملاً همخوانی
دارد، با اجماع مسلمانان برسر اصول و پرهیز از اختلافات فرقه ای تنها راه پیشرفت و تعالی جهان
اسلام است و یارای مقاومت در برابر غرب به ظاهر متمدن را دارد(همان).
این مخالف خوانی ها، گاه به نفی کل غرب می انجامد : بدون شک، نطفه تهاجم فرهنگی و
عقیدتی علیه اسلام ناب محمدی و علوی، صلوات الله علیهما، آن گاه بسته شد که امویان درصدد
وارد کردن فرهنگ یونانی به جهان اسلام برآمدند و این حرکت با تأسیس بیت الحکمه در مقابل
بیت العتره از سوی مأمون عباسی وارد مرحله تازه ای شد . امویان و عباسیان این نکته را به درستی
دریافته بودندکه با خانه نشین کردن اهل بیت علیهم السلام که تنها حاملان واقعی علوم و معارف
قرآنی و وحیانی بودند، جامعه در خلأ فرهنگی و عقیدتی رها می شود، لذا در پی تقویت جریان
های فرهنگی اعم از فقهی، حدیثی، کلامی، فلسفی و عرفانی (تصوف ) برآمدند که رودرروی
.( معارف و تعالیم اهل بیت بودند و مرجعیت علمی آنان را انکار می کردند (نصیری، 1389 الف: 7
138 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
علاوه بر فلسفه وعرفان یونانی زاده، که محصول تهاجم فرهنگی غرب قدیم و کهن به مبانی
وحیانی و اسلامی است، ما زخم هجوم فلسفه و مکتب مدرنیسم را که در تحلیلی عمیق ریشه های
آن را در فلسفه یونانی می توان جست، در یک صد سال اخیر بر پیکر داریم . اگر قرار باشد امروز
از حجاب های مهم و اساسی فهم و مراجعه به معارف قرآن و عترت سخن بگوییم به مث لثی
خواهیم رسید که فلسفه و عرفان و مدرنیته تشکیل دهنده سه ضلع آن هستند (همان : 8). شیعه
حقیقی، پیوسته درپی مستند کردن اعتقاد و عمل و حب و بغض خویش به منابع اصیل دینی که
همان ثقلین است می باشد و از پیروی اندیشه های ساخته و پرداخته بشری که پی در پی در مقام
تخطئه و نفی و تکذیب یکدیگرند، برحذراست و در تقرب به عالمان نیز مهم ترین ملاکش میزان
.( تقرب و تسلیم آن عالمان در برابر آموزه های قرآن و عترت است (نصیری، 1389 پ: 9
سرآمد ضدیت با غرب، در ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی، اندیشه احمد فردید بود و دنباله
تفکر ضدغرب گرایی افراطی آنان به پس از انقلاب اسلامی نیز کشیده شد : ازمنظر تفکر اصحاب
حلقه فردیدی ها، فلسفه غرب عبارت از تاریخ غفلت از وجود، و توجه بیهوده به موجود و ماوراء
الطبیعه است . بنابراین، به زعم آنان، متافیزیک،کلّ نظام فلسفی غرب، و تکنولوژی جدید از جمله
حجاب ه ایی هستند که انسان مدرن را در برگرفته اند و می بایست با پس زدن آن ها، به روشنایی
234 ). غرب ستیزانِ رهروِ راه فردید، اکنون با بهره گیری از : وجود رسید (قائمی نیک، 1387
تعبیرها و واژگانی چون عبور از مدرنیته، سپیده دم یک گذار تاریخی، عبور از غرب زدگی شبه
مدرن منحط و استعمار ساخته، عبور از سیطره استبدادی غرب زدگی مدرن، آغاز سلوک جهانی
برای عبور از ساحت غرب مدرن و غرب زدگی مدرن، و فرارسیدن دوران گذار از یک عالم
تاریخی/ فرهنگی به یک عالم تاریخی / فرهنگی دیگر، جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی را
61 ) می نامند که تنها به کار مدیریت صحیح عبور سالم و : هویت های برزخی (زرشناس، 1389
پیروزمندانه از ساحت منحط غرب زدگی مدرن به سوی یک جامعه نسبتاً اسلامی، می آید : بی
تردید تمدن اسلامی ای که در چشم انداز پایانی تاریخ ظهور خواهد کرد با خود مدل سیاسی و
اجتماعی ای به همراه می آورد ک ه چیزی جز نظام امامت معصوم نخواهد بود . اما درشرایط کنونی
که هنوز بساط سلطه تمدن رو به انحطاط اومانیستی تا حدودی بر بسط زمین پهن است و انقلاب
اسلامی درمحاصره صور مختلف رژیم های مدرن و شبه مدرن و سلطه گر استکباری است، جهت
پی ریزی یک ساختار کارآمد که اولاً، ا صالت و صبغه دینی و اسلامی داشته باشد و ثانیاً، متعلق به
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 139
دوره گذار و هماهنگ با مقتضیات آن باشد، نیازمند یک مدل سیاسی خاص چنین شرایطی هستیم
که امروز درهیأت نظام مردم سالاری دینی در ایران تبلور و تحقق یافته است(همان).
گاهی این رویکرد به شکلی تند و عریان نیز م طرح می شود : به رغم ناداری غرب و برخورداری
ما، غرب بهتر از ما توانسته است حروف، علایم، واژگان و جملات را در جهت ترویج و تزریق
اندیشه های انحرافی خود به کار گیرد . ما با این همه میراث گرانبها، کی و کجا توانسته ایم به قالب
مناسبی برای مفاهمه جهانی دست یابیم ت ا درآن قالب ویژه، ذهنیت جهانی را متوجه دارایی های
72 ).کاربست واژگان و : گرانبهای الهی دین اسلام از جمله مهدویت گردانیم (رهنمایی، 1388
اصطلاحاتی همچون فتنه گران غربی، اعمال فشار و زور و تهدید، تهاجم، شبیخون، لشکرکشی،
ناتوی فرهنگی، تسخیر فراگیر سنگرها، و اردو گاه غرب (همان: 75 ) همگی بیانگر این نکته هستند
که نظریه های معمول در توضیح و توجیه سیاست بین الملل، دیگر پاسخگوی تحولات جهان
نیستند و جنگی تمام عیار بین خیر و شر درگرفته است . تعالی جویی در سیاست خارجی نشان از
مردود بودن معیارها و سنجه های توسعه گرایانه غربیان دارد.
میرباقری با پذیرش این مفروضه که مسأله چالش فرهنگی اسلام وتجدد یک امر جدی است و
سابقه تاریخی آن هم به پیش از انقلاب اسلامی بر می گردد، راه را برای بازگویی آن چه معنای
علوم اسلامی می خواند باز می کند و علوم انسانی را حامل مبانی و غایات غربی به شما ر می آورد .
بنابراین، نوعی بحران عدم هماهنگی میان علوم اجتماعی و انسانی موجود با شخصیت انسان شیعه
پدیدار می شود . در این حالت، درجوامعی همچون ما، بحران پدیدار می شود، زیرا علم غربی و
مادی می خواهد رفتار انسانی جامعه مؤمنین و جامعه شیعه را که مأموریتش در مسیر تکامل تاریخ،
ایجاد تمدن دیگری است بهینه کند و آن را زنجیره های علم غربی مهار کند . انسان هایی که
ظرفیت شان، ظرفیت شکستن این زنجیره ها و این بت مدرن است را نمی توان با این قوانین،
شناسایی و کنترل کرد . بحران همین ناهماهنگی بین آن علوم و شخصیت انسان شیعه است که می
خواهند رفتارش را کنترل و بهینه کنند . ما نیازمند علومی هستیم که بتواند انسان تعریف شده اسلام
را که ظرفیت هدایت و تکامل تاریخ را دارد شناسایی و رفتار او را کنترل کند (میرباقری،
.( 1389 الف: 164
مطابق این باور، علوم انسانی غربی، انسان را محور توسعه تف سیر می کند؛ اما، علوم انسانی
اسلامی، باید انسان را از این منظر، محور تعالی اجتماعی بدانند .صدرا، چشم انداز توسعه متعادل و
: متعالی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی را که نازله توسعه متعالی مهدوی (صدرا، 1388
140 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
136 ) است، با ادبیاتی ویژه معرفی می کند که در متون سیاسی بی شمار، بی بدیل است : نظریه و
نظام سیاسی انقلابی نوپدید، نوبنیاد، نمونه، و الهام بخش جمهوری اسلامی ایران، به مثابه نظام
متمهدی یعنی با امید و آموزه های مهدویت و منتظر فعال و زمینه ساز آن، باکارآمدی زیرساختی،
ساختاری و راهبردی خاص خویش، هم اینک با چشم انداز فراآینده توسعه متعادل و متعالی بلند
گستر خویش مواجه است، توسعه ای متعالی، به مثابه پیش درآمد تجدید و تأسیس تمدن نوآمد
اسلامی/ ایرانی که خود نمونه آماده و آمادگی و زمینه ساز انقلابی و پویای مهدوی است (همان :
.(137
قائمی نیک، بر ناسازگاری برنامه های توسعه اقتصادی / اجتماعی غرب گرایانه با سازوکارهای
برخاسته از عقلانیت اسلامی و دینی، تأکید می ورزد و بر این باور است که نقد عقلانیت حاکم بر
روایت روشنگرانه / متجددانه از توسعه، می تواند راه را بر عقلانیت اسلامی بگشاید؛ جایی که می
توان به جای ایده های تکامل و ترقی عصر روشنگری، عنصر تعالی و کمال انسانی را بنیان نهاد . به
تعبیر وی،گفتمانی که تابع روایتی متجددانه از عقلانیت است که در پی کسب سود بیشتر، رشد بی
پایان و بی هدف اقتصادی به هر وسیله و شیوه است، تابع عقلانیت این جهانی می گردد و کمال
انسان را در کسب ثروت و قدرت بیشتر می بیند که نتیجه ای جز استعمار و استثمار دیگر کشورها،
پیامد آن نیست . اما، "عقلانیت اسلامی، عقلانیتی است که به لحاظ برقراری رابطه عقلانی با ماوراء
این جهان، مقولاتی مانند کمال معنوی انسان، رشد و تعالی روحی، عدالت خواهی، خیرخواهی
برای انسان های د یگر و رعایت حقوق همنوعان را در مناسبات اقتصادی واجتماعی خود وارد می
207 ). البته، دیدگاه هایی نیز وجود دارد که تلاش می کنند نشان دهند : سازد" (قائمی نیک، 1386
که فرهنگ اسلامی دردرون خود، توسعه انگیز است نه توسعه ستیز؛ زیرا، به زعم آنان، در اسلام،
مطلوبیت دنی ا، اهمیت عقل،آزادی اندیشه، باور به برابری، اعتقاد به رعایت حقوق دیگران، باور به
نظم جمعی، به مثابه پیش نیازهای توسعه، وجود دارد و دین اسلام، ضد توسعه نیست (موسایی،
.(160/151 :1387
5-6 . فضاسازی سه جریان اندیشه در غرب مدرن
برخی با پذیرش این پیش فرض که انقلا ب اسلامی ایران، یک انقلاب فرهنگی برای احیای ارزش
های دینی بوده است؛ ازیک سو، و ازدیگر سو، با قبول این نکته که پدیده های موجود در سیاست
بین الملل را دیگر نمی توان با چارچوب ها و جریان های مرسوم و متعارف چون رئالیسم،
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 141
لیبرالیسم، نولیبرالیسم و نورئالیسم توضیح داد و تفسیر کرد، از نظریه های کانستراکتیویستی بهره
می گیرند که در آن ها، ایده و آرمان و فرهنگ و هویت و اندیشه، در موارد بسیاری توضیح
دهنده رفتار بازیگران در عرصه بین المللی به شمار رفته است . بنابراین، به زعم آنان، هنگامی که
انقلاب اسلامی، یک انقلاب فرهنگی تلقی می شود، می توان از آموزه های جهان شمولی سخن به
میان آورد که همگی سیاق و سبکی هویت پردازانه و ایده پرورانه دارند و منظور از طرح
آن،"جهان"و نه جامعه ای خاص است : رشد وتعالی فرهنگ اسلامی انسانی و بسط پیام و فرهنگ
انقلاب اسلامی در جامعه و جهان، استقلال فر هنگی و زوال مظاهر منحط مبانی نادرست فرهنگ
های بیگانه و پیراسته شدن جامعه از آداب و رسوم منحرف و خرافات به همراه درک مقتضیات و
تحولات زمان و نقد و تنقیح دستاوردهای فرهنگی جوامع بشری و استفاده ازنتایج قابل انطباق با
.(7 : اصول و ارزش های اسلامی (نگاهداری، 1387
از منظری سازه انگارانه، هنجارها و عنصرهای مؤثر بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
عبارت اند از : آموزه ها و تعلقات مذهبی، نگاه تاریخی و آرمان گرایی سنتی ایرانی ها نسبت به
دوستان و دشمنان، پذیرش مفهوم امت اسلامی به جای نظریه غالب دولت / ملت، اسطوره نبرد خیر
و شر، ترکیب فاخر دیانت با سیاست و قدرت، و انقلاب اسلامی به مثابه مصداق امکان خروج از
168 و 169 و 171 ). گزاره های هستی شناسانه : ساختار مسلط روابط بین الملل (سید نژاد، 1389
سیاست خارجی ایران پسا انقلابی، عبارت اند از حفظ حاکمیت نظام اسلامی، اصل عزت و نفی
سبیل و استقلال، اصل صدور انقلاب اسلامی و ایده امت واحده، و اصل مصلحت (همان : 175 و
.(176
پساتجدد گرایان نیز با گذاشتن بدیلِ گسست به جای ترقی و مردود شمردن اندیشه پایان تاریخ و
کمال انسانیت (در معنای آکسیومِ مدرنیته )، راه را برای قرائت های گوناگون از جهان روابط بین
الملل به مثابه یک متن گشوده اند . تأکید بر تکثر و تنوع، و صدادادن به حاشیه ای ها یا تبعیدی ها
سبب می شود شناخت های بدیل را بتوان در مقابل جریان اصلی در روابط بین الملل قرار داد و
نوعی مقاومت در برابر شناخت مدرن را شکل بخشید . در این معنا، نبایستی اجازه د اد تولید و
پخش معنا در کنترل سوژه حاکمی که کلام خود را بدون تردید سرچشمه حقیقت می داند قرار
270 ). تبیین نقادانه روابط بین الملل، تأکید بر پیامدهای ناشی از ناعادلانه : گیرد (مشیر زاده، 1385
بودن نظم و نظام بین الملل، داشتن دغدغه هنجاری در روابط بین الملل و ت أکید بر امرِ باید در
نظمی نو بخشیدن به امر بین المللی، تأکید بر وقوع تغییر در نظام سرزمینی و نظریه دولت / ملت،
142 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
تعهد به از میان بردن ساختارهای سلطه، تأکید بر امرِ اخلاقی / هنجاری به جای امرِ قدرت / امنیت
در روابط بین الملل، کاهش نابرابری های جهانی، برقراری ع دالت بین المللی، احترام به تنوع و
تکثر و تفاوت ها، برای ایجاد تحول در نظم و نظام بین المللی، از سوی نظریه انتقادی روابط بین
الملل تأکید بسیار می شود . در نظریه انتقادی روابط بین الملل، از واژگان مهم و کلیدی هستی
شناختی، معرفت شناختی، و فرانظری گوناگونی همچو ن انگاره ها، ایدئولوژی ها، سوژگی انسانی،
آگاهی، خودآفرینی اجتماعی، امکان ارائه واقعیت های متعدد از چشم اندازهای متفاوت، تفسیر
پذیری و تعدد خوانش از متون، نفی نگرش عام گرای علمی، قوام یافتن شناخت در پروسه
اجتماعی، علم مدرن به مثابه تنها یکی از اشکال شناخت، وجود علائق و شناخت های رهایی
بخش، انتقاد به علم مدرنِ مغرور که دیگر علائق و شناخت ها را نامشروع و نادرست و بی اعتبار
می داند؛ بهره گیری می شود تا در نهایت نشان داده شود که اصحاب این نظریه در صدد تغییر
وضع موجودند و نه حلّ و فصل مشکل نظم موجود؛ "هژمونی روش علمی واحد را رد می کنند و
از تکثر رهیافت ها به شناخت، دفاع می کنند، براهمیت راهبردهای تفسیری تأکید دارند، و در پی
شکل دادن به نظریه رهایی بخش اند " (همان: 224 ). به تعبیر مشیر زاده، نظریه انتقادی شامل طیف
وسیعی از دیدگاه های انتقادی در روابط بین الملل است ک ه در مقابل جریان اصلی قرار می گیرد و
شامل نظریه انتقادی به معنای خاص (متأثر از مکتب فرانکفورت)، پساتجددگرایی،
پساساختارگرایی، فمینیسم، مارکسیسم، نومارکسیسم، نظریه نظام جهانی، و حتی سازه انگاری
است که شامل دیدگاه های بدیل و یا غیر جریان اصلی است که هدف اصلی همه آن ها ، ارائه
.( بدیلی در برابر برداشت واقع گرایانه از روابط بین الملل است (همان: 213 و 214
پست مدرن ها هم مدعی هستند که سبک های تحلیلی قدیمی دیگر مفید نیستند، و برای درک
17 ). پست : زمان حاضر باید رهیافت ها و زبان های گفت و گوی جدیدی ابداع شود (وارد، 1384
مدرنیسم، همان مرگ ها یا پایان ها است . اما، گلن وارد، با پذیرش سه پیش فرض اساسیِ پایان
تاریخ (تردید افکنی در ایده پیشرفت )، پایان انسان (پیش رفتن به سوی مرحله پسابشری توسعه )، و
مرگ امر واقع (روی گردانی از جست و جوی حقیقت مطلق)، بر این باور است که پست مدر ن
ها، با به زیر سؤال کشیدن پنج باور مدرنیستی (پیشرفت، خوش بینی، عقلانیت، جست و جوی
آگاهی مطلق درعلم، فن آوری، جامعه، و سیاست، و باور به این نکته که کسب آگاهی درباره
خود واقعی تنها پایه به دست آوردن دیگر آگاهی هاست )، جامعه پسامدرن را درتضاد مستقیم با
ویژگی های عصر مدرن می دانند، و اغلب، آن را به صورت منفی و با ویژگی هایی چون پایان
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 143
23 )، بیان می /21 : یافتن، بدبینی، غیر عقلانی بودن، و خرده گیری از ایده دانش مطلق (وارد، 1384
نمایند. اغلب پسامدرنیست ها سبک های زیر را رد می کنند : سبک اصالت وجودی اصلی و غیر
اصیل،تضاد نشانه شناختی میان دال و مدلول، سبک فرویدی پنهان و آشکار، سبک مارکسیستی
243 )، سوژه جای خود را به چند پارگی سوژه می دهد. /242 : عرضه و جوهر (ساراپ، 1382
هواداران سیاست خارجی تعالی گرا بر این باورند که نظریه های اثبات گرایانه، از مطلوبیت لازم
برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی برخوردار نمی باشند . زیرا، اول، این رویکردها بر
روی جایگاه و سیاست خارجی قدرت های بزرگ متمرکز شده و اهمیت چندانی برای کشورهای
در حال توسعه قائل نیستند . دوم، نقش مستقل و مؤثری برای ساختارها و توانایی های غیر مادی و
تکوین و تغییر سیاست خا رجی در نظر نمی گیرند . در نتیجه هویت ملی، ماهیت انقلابی، گفتمان
غالب و ایدئولوژی اسلامی، عوامل تعیین کننده در سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به شمار
نمی آورند . سوم، منافع ملی و ارجحیت های ایران را مسلّم، برونزاد، و پیشینی می پندارند که در
یک محیط راهبردی پی گ یری می شود . چهارم، جمهوری اسلامی ایران را بازیگری منفی می
انگارند که براساس عقلانیت ابزاری اقدام می کند . لذا رفتار مبتنی بر عقلانیت ارتباطی و انتقادی
در سیاست خارجی را نادیده می گیرند . پنجم، جمهوری اسلامی را همانند سایر کشورها منفعت
محور تلقی می کنند که صر فاً دارای منافع خود پرستانه مادی و نه نوع دوستانه است .(دهقانی
306 ). دهقانی فیروز آبادی با پذیرش چارچوب نظریه انتقادی و با کاربست : فیروزآبادی، 1387
مفهوم رهایی بر این باور است که در برابر جریان هژمون نظریه های توصیف گر سیاست خارجی
و روابط بین الملل، که سیاست خارجی را تلاش برای تأمین امنیت و نفوذ تعریف می کنند، در
نظریه انتقادی، سیاست خارجی به مثابه رهایی تعریف می شود : سیاست خارجی، تلاشی است برای
رهایی از ساختارهای سلطه و سرکوب در نظام سلطه جهانی به منظور تأمین و تحق آرمان ها و
اهداف خارجی (همان: 310 ). بنابراین، هم سازه انگاری، هم پسامدرنیسم، و هم نظریه های انتقادی
در روابط بین الملل، فرصتی استثنایی برای مستدل شدن درون مایه سیاست خارجی تعالی گرا
فراهم آورده اند.
6-6 . عدم تحقق وعده های انقلابیون اولیه
پیش از تأسیس حکومت جمهوری اسلامی نیروهای انقلاب وعده های ف راوانی برای پاینده داده
بودند. اما، به هر دلیل بسیاری از آن ها، تحقق نیافته بود، در انتخابات 1384 چنین گمان شد که
144 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
انقلابیون اصیل اینک می خواهند خود رأساً قدرت را در دست گیرند و با نیروی انقلاب که آنان
هنوز حیات داشت، چندین و چند سال عقب ماندگی از حیث عدال ت و رفاه و آزادی و جامعه
نمونه و کمالات اخلاقی و امنیت و پیشرفت را جبران نمایند.
آنان بر این باور بودند که سیر نزولی تمدن اسلامی حاصل کم رنگ شدن حضور مؤثر دین در
عرصه اجتماع است و انقلاب اسلامی تولد تمدن جدید اسلامی را نوید می دهد که به هر حال
نباید به فکر نهضت ترجمه بود بلکه باید در اندیشه تولید در همه عرصه ها به ویژه در عرصه نظریه
پردازی و تولید علم بود .آنان با پذیرش این پیش فرض که در برپاسازی جامعه اسلامی ناکام بوده
ایم، بر این عقیده، استوار بودند که اگر در تمدن سازی پیش رو، اسلام ناب مبنای عمل قرار گیرد،
با توجه به فرهنگ غنی اسلامی، جهان شاهد تمدن بی نظیری خواهد بود که در آن، دنیا و آخرت،
ماده و معنا و رفاه و معنویت توأماً جمع خواهند شد . تمدنی با این ویژگی ، مسلماً با اقبال جهانیان
173 ). بنابراین، به تعبیر دیگر، اگر امروز در رسیدن به اهداف : مواجه خواهد گشت (وحیدی، 1387
و آرمان های انقلاب اسلامی، توفیق های مورد انتظار به دست نمی آید، یکی از علل اساسی آن
است که کشور به خوبی مهندسی نشده و نظام های داخلی و سازمان ها و سازوکارهای آن ها به
درستی نوسازی و بازسازی نشده اند و دارای انسجام و هماهنگی لازم نمی باشن د. بعضی از نظام ها
و سازمان ها دارای کعبه و قبله دیگری اند (ناظمی، 1387 ب: 148 ). یگانه راه حل عبور موفقیت
آمیز از چالش های بنیادین جامعه ایران، تکرار آموزه های دینی از طریق بازتولید آن ها در فرآیند
های جامعه پذیری و جامعه پذیری سیاسی، الگو پردازی براساس دعوت پیامبران و امامان معصوم
برای گسترش فرهنگی دین و پالایش دینی فرهنگ موجود، ساختاریابی مجدد قلمرو فرهنگ به
مثابه نیاز حیاتی، و ساختار سازی فرهنگی با بهره گیری از خصلت پویای انقلاب و یا انقلاب
مدام(عیوضی، 1387 ب: 141 )است.
بنابراین، باید برای تولید جسارت داشت و به جنگ قوانین زمانه و استانداردهای مشهور رفت؛
زیرا، در هماهنگی با مشهورات و مسلمات عامیانه، جز به ندرت، هرگز چیزی ابداع و اختراع نمی
شود. نوآوران نوعاً از مشهورات زمانه خارج شده اند زیرا آن ها جلوتر از زمان شان و با قواعد
آینده زندگی می کرده اند . به همین ع لت آن ها به معنی دقیق کلمه قانون شکن بوده اند؛ زیرا،
قانون انسان ها را در مسیری هدایت می کند که از قبل، قانونگذار آن مسیر را طی کرده
است(رهدار، 1387 الف: 111 ). در این زمینه و برای جبران همه عقب ماندگی ها می بایست دست
به یک مهندسی همه جانبه زد و : ارکان (مبانی، ساختار، محصول )، سطوح (بنیادی، تخصصی، و
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 145
عمومی)، و ابعاد فرهنگ (فرهنگ سیاست، فرهنگ فرهنگ، فرهنگ اقتصاد ) را تصحیح نمود؛
زیرا، خاصیت مهم الگوی مهندسی، خارج ساختن عوامل یا متغیرهای فرهنگی از حالت انتزاعی و
بریده از یکدیگر و همچنین مرتبط ساختن آن ها با هم و بیان چگونگی تأثیر بر یکدیگر
.(107 : است(عبدالعلی رضایی، 1387
نتیجه گیری
در تاریخ ایران معاصر، و به ویژه در تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، پیدایش دولت نهم /
دهم، با مختصات قابل توجهی که داشته است، یک رویداد بزرگ به شمار می آید . به نظر
نگارندگان این حادثه بزرگ سیاسی، تاریخی دارد و اندیشه ای، که گاه تا ژرفای تاریخ ایران نیز
بازگشت می کند . سخن بر سر کامیابی یا ناکامی سیاست خارجی دولت های نهم و دهم نیست، و
حتی بحث بر سر این نیست که این سیاست خارجی از منظر دفاع از منافع ملی ایرانیان، درست
است یا نادرست، بلکه مجادله بر سر این است که مؤلفه های موجود در سیاست خارجی موسوم
به تعالی گرا، تصنعی است یا در تاریخ و اندیشه، ریشه هایی دارد؟ باورمندان به سیاست خارجی
تعالی گرا که به حضور در عصر آخرالزمان معتقدند و خود را به آن مباهی و مبتهج می دانند،
احیاء وتقویت شعائر و آرمان ها ی انقلاب اسلامی را که بنیان برآمدن سیاست خارجی تعالی گرا
است، وظیفه خود می دانند . سرچشمه این باور، آن است که نظام جهانی درآستانه یک تحول
جدید است که به تعبیر علاقه مندان به آن، دنیا را به دوره ای جدید از اندیشه و فرهنگ، داخل
کرده است؛ زیرا، الگوها و فرمول های سیاسی و اقتصادی حاکم بر دنیای امروز که سال های سال
است از طرف مکتب های مادی و قدرت های بزرگ، ارائه شده، کارکرد و برش خود را از دست
داده و درحال سستی و بحران و افول است . اکنون،"دنیا" در جست وجوی ایده ها و آرمان های
نوین و سعادت بخش است و انقلاب اسلامی، نوید دهنده آن است و سیاست خارجی تعالی گرا،
بخشی از آن.
فهرست منابع
- فارسی
- احتشامی، انوشیروان ( 1378 ) سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی : اقتصاد،
دفاع و امنیت،ترجمه ابراهیم متقی و زهره پوستین چی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
146 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
- احمدی نژاد، محمود ( 1387 ا لف) حقیقت ؛گوهر گمشده جهان سیاست ، تهران : نشر
جمهور ایران و مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری.
- احمدی نژاد، محمود ( 1387 ب) دیپلماسی نامه ، تهران : مرکز پژوهش و اسناد ریاست
جمهوری.
- احمدی نژاد، محمود ( 1387 پ) عدل و صلح گفتارهای رئیس جمهور ایران در
چهاردهمین سفر کاری به امریکا ، تهران : نشر جمهور ایران و مرکز پژوهش و اسناد
ریاست جمهوری.
- احمدی نژاد، محمود ( 1387 ت) "ملازمه عدالت و توسعه یافتگی در ایران (گفتارهایی از دکتر
احمدی نژاد در باره موانع فرهنگی توسعه در ایران )"، نامه دولت اسلامی ، سال اول، شماره
.87/ سوم و چهارم، تابستان و پاییز، صص 10
- - ازغندی، علیرضا ( 1378 ) "تنش زدایی در سیاست خارجی موردجمهوری اسلامی ایران 67
.1047/ 78 "، سیاست خارجی، سال سیزدهم، شماره چهارم، زمستان 78 ، صص 1035
- ازغندی،علیرضا( 1381 ) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران،تهران: قومس.
- ازغندی، علیرضا ( 1389 ) چارچوب ه ا و جهت گیری های سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران، تهران: قومس.
- اسمیت، برایان کلایو ( 1387 ) فهم سیاست جهان سوم: نظریه های توسعه و
دگرگونی سیاسی، ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی و محمدسعید قائنی نجفی، تهران:
وزارت امور خارجه، چاپ سوم.
- اصغری زاده، عزت الله؛ قاسمی، احمدرضا ( 1388 )"فرصت ها و چالش های فراروی مهندسی
.40/ فرهنگی"، مهندسی فرهنگی، سال 3، شماره های 29 و 30 ، خرداد و تیر 1388 ، صص 29
1387 )" نقد کتاب مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه در / - بزرگی، سید مهدی ( 1388
، چشم انداز آمایش سرزمینی عدالت گرایانه در دولت نهم"، نامه دولت اسلامی، سال 2
.821 / شماره های 5 و 6، زمستان 1387 و بهار 1388 ، صص 814
- بورلو، ژوزف ( 1386 ) تمدن اسلامی، ترجمه اسدالله علوی، مشهد: بنیاد پژوهش های
اسلامی آستان قدس رضوی.
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 147
، - پارسانیا، حمید ( 1389 )"لذت و سعادت"، خردنامه همشهری، شماره 60 ، آبان 1389
.41 / صص 36
- پورسیدآقایی، مسعود ( 1386 )"آموزه مهدویت و شورای عالی تدوین برنامه پنجم"، مشرق
. موعود، سال اول، شماره 3، پاییز 1386 ، صص 6و 7
- تقوی،محمدناصر ( 1384 ) دوام اندیشه سیاسی در ایران ، تهران : پژوهشگاه علوم و
فرهنگ اسلامی.
- تقی پور، سیدمحسن ( 1387 )"خاستگاه ها و مؤلفه های پایدار فرهنگی در امنیت ملی
، جمهوری اسلامی"، نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387
.298 / صص 289
- تودارو، مایکل( 1378 ) توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، تهران:
مؤسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه .
- حاتمی، حمیدرضا ( 1387 )"مهندسی فرهنگی و توسعه فرهنگی؛ ضرورت ها و ساختارها "،
.97 / نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 75
- حجازی، سیدحسین ( 1387 )"مؤلفه های امنیت ملی پایدار در الگوی توسعه اسلامی / ایرانی "،
.288 / نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 255
- حسینی، محمد علی ( 1386 ) گزارش جمهور :بررسی مؤلفه های کارآمدی سیاست
خارجی دولت نهم، تهران: مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری.
- حسینی زاده، سیدمحمدعلی ( 1386 ) اسلام سیاسی در ایران، قم: دانشگاه مفید.
- حقیقت،صادق ( 1385 ) مبانی اصول و اهداف سیاست خارجی دولت اسلامی ،
تهران: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- حمزه پور، علی ( 1387 )" ضرورت ها و ویژگی های الگوی توسعه اسلامی /ایرانی "، نامه
.199 / دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 180
- خرمشاد، محمدباقر؛ آدمی ابرقویی، علی ( 1386 )"چشم انداز دانشگاه تمدن ساز در افق دولت
.73 / اسلامی"، نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره یک، زمستان 1386 ، صص 59
148 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
- خسروپناه، عبدالحسین ( 1389 )"توسعه کوثری "، خردنامه همشهری ، شماره 60 ، آبان
.27 / 1389 ، صص 22
- خمینی، روح ا .. ( 1380 ) امام خمینی و مبانی نظری سیاست خارجی ،مرک ز خدمات
فرهنگی مطهر،سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی.
- خواجه سروی، غلامرضا ( 1387 ) "فراز و فرود گفتمان عدالت در جمهوری اسلامی ایران "،
.36/ دانش سیاسی، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 86 ، صص 5
- دبیرخانه شورای اطلاع رسانی دولت {به اهتمام } برنامه دولت نهم، تهران : دبیرخانه شورای
. اطلاع رسانی دولت، مرداد 84
- دهقانی فیروز آبادی،سید جلال( 1384 ) تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران، تهران، روزنامه ایران.
- دهقانی،فیروز آبادی،سید جلال( 1387 الف)" ضرورت ها و کارکرد دیپلماسی در
سیاست خارجی توسعه گرا"،در کتاب: واعظی، محمود [زیرنظر]موسوی شفایی،سید
مسعود [گرد آوری و ویرایش] مجموعه مقالات کنفرانس ملی سیاست خارجی توسعه گرا،
.380/ تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، صص 361
- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال ( 1387 ب)"سیاست خارجی رهایی بخش، نظریه انتقادی و
، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران "، سیاست خارجی ، سال 22 ، شماره 2
.328 / تابستان 1387 ، صص 301
- دهقانی فیروزآبادی،سیدجلال( 1388 ) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران:
سازمان سمت.
- ذاکراصفهانی، علیرضا ( 1388 )"چالش بنیادین اسلام با ماهیت دیپلماسی غرب "، سیاست
.660 / خارجی، سال 23 ، شماره 3، پاییز 1388 ، صص 641
- رضایی، عبدالعلی ( 1387 )"راهبردهایی برای تدوین الگوی مهندسی فرهنگ "، نامه دولت
.109 / اسلامی، سال اول، شماره 2، بهار 1387 ، صص 90
- رضایی، علیرضا ( 1387 )"تبیین مطلوب و کارآمد از سیاست خارجی در بستر نظام بین
.208 / المللی"، راهبرد یاس، شماره 14 ، تابستان 1387 ، صص 183
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 149
- رفیع پور، فرامرز { دیگران}( 1377 ){گفتگو با }"اقتراح: نسبت دین و توسعه "، قبسات، سال
.7/ سوم، شماره هفتم، بهار 1377 ، صص 2
- رمضانی، روح الله( 1380 ) چارچوب تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نشر نی.
- رنجبر، مقصود ( 1382 ) منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ،
تهران: زیتون.
- رودگر،جواد ( 1386 )"نقش اخلاق و معنویت در کارآمدی نظام اسلامی "،حکومت
.46/ اسلامی، سال دوازدهم، شماره دوم، شماره پیاپی چهل و چهارم، تابستان 86 ، صص 41
- رهدار، احمد ( 1387 الف )"بایسته های فرهنگ سازی بومی "، نامه دولت اسلامی ، سال
.125 / اول، شماره 2، بهار 1387 ، صص 110
- رهدار، احمد ( 1387 ب)"توسعه اسلامی ایرانی، امکان یا ضرورت "، نامه دولت اسلامی ،
.48 / سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 34
- رهنمایی، سیداحمد ( 1388 )"حکومت جهانی واحد، رویارویی جهان بینی سکولار با جهان
.84 / بینی الهی"، مشرق موعود، سال 3، شماره 10 ، تابستان 1388 ، صص 64
- زارعی، مجتبی ( 1387 ) حکمت و دیالکتیک : گفتارهایی در اندیشه و روش دکتر
محمود احمدی نژاد، تهران: نشرمجنون.
، - زرشناس، شهریار ( 1389 )"معنا و ماهیت دموکراسی "، سمات، سال اول، شماره 2
.62 / تابستان 1389 ، صص 52
- زریاب خویی، عباس ( 1373 )"علل شکوفایی تمدن اسلامی در قرون اولیه "، در
کتاب: مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی { به کوشش }مجموعه مقالات اولین
کنفرانس بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران : مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ ی بین
.30 / المللی، صص 25
- ساراپ، مادن ( 1382 ) راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم ، ترجمه
محمدرضا تاجیک، تهران: نشرنی.
150 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
- ستوده، محمد ( 1385 ) تحولات نظام بین الملل و سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران، قم: مؤسسه بوستان کتاب.
- سریع القلم،محمود ( 1372 ) عقلانیت و توسعه یافتگی،تهران: سفیر.
- سریع القلم، محمود ( 1373 )"قواعد تمدن سازی و آینده تمدن اسلامی "، در کتاب :
مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی { به کوشش }مجموعه مقالات اولین کنفرانس
بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران : مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین ا لمللی،
.42 / صص 31
- سو، آلوین ( 1388 ) تغییر اجتماعی و توسعه ، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران :
پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ چهارم.
- سهرابی، فرامرز ( 1387 )"بازخوانی هویت جهان اسلام زمینه ساز حاکمیت صالحان "، مشرق
.9 / موعود، سال 2، شماره 7، پاییز 1387 ، صص 6
- سیدنژاد، سیدباقر ( 1389 )"مطالعه تحلیلی و تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با
.185 / نظریه سازه انگاری"، علوم سیاسی، سال 13 ، شماره 49 ، بهار 1389 ، صص 163
- سیف زاده، سید حسین ( 1384 ) سیاست خارجی ایران :رهیافتی نظری /رویکردی
عملی، تهران: نشر میزان.
- شجاعی زند،علیرضا ( 1383 )تکاپوهای دین سیاسی :جستارهایی در جامعه شناسی
سیاسی ایران، تهران: مرکز بازشناسی ایران و اسلام.
1387 )" تکوین دولت ایرانی/ اسلامی، هسته مرکزی / - شیخ الاسلامی، عبدالرضا ( 1388
عملکرد دولت نهم در اداره کشور "، نامه دولت اسلامی ، سال اول، شماره یک، زمستان
.73 / 1386 ، صص 59
، - شیرودی مرتضی ( 1388 )"سرانجام نظام سیاسی جهان "، مشرق موعود ، سال 3، شماره 10
.198 / تابستان 1388 ، صص 165
- صادقی، احمد ( 1387 )"تبارشناسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران :جایگاه هویت،
.300 / فرهنگ و تاریخ"، سیاست خارجی، سال 22 ، شماره 2، تابستان 1387 ، صص 245
- صادقی، اح مد ( 1389 )"غرب و مبانی مادی گرایی در روابط بین الملل : روندها و پیامدها "،
.138 / سیاست خارجی، سال 24 ، شماره اول، بهار 1389 ، صص 89
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 151
- صادقی، هادی ( 1389 )"به سمت الگوی دینی توسعه "، خردنامه همشهری ، شماره 60 ، آبان
.51 / 1389 ، صص 46
- صدرا، علیرضا ( 1387 الف )"امکان های حکمت متعالیه در تولید دانش سیاسی و طراحی نظام
متعالی (مطالعه ای در روش شناسی حکمت متعالیه و تأثیر آن بر روش های رایج در علم
، سیاست)"، نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387
.179/ صص 164
- صدرا، علیرضا ( 1387 ب )"نقش راهبردی دولت در معماری و با زتولیدفرهنگ بومی (ایرانی /
.196/ اسلامی)"، نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره 2، بهار 1387 ، صص 175
، - صدرا، علیرضا ( 1388 )"سیرمهدویت سیاست متعالی "، مشرق موعود ، سال 3، شماره 10
.150 / تابستان 1388 ، صص 135
- عالی حسینی،ماشاء الله ( 1387 ) افق مبین :جایگاه دولت نهم در مسیر تحقق اهداف
دولت اسلامی در کلام مقام معظم رهبری،تهران: شریعت.
- عباسی اشلقی، مجید ( 1387 )"سیاست ها و راهبردهای توسعه ملی در سیاست خارجی
جمهوری اسلامی ایران "، نامه دولت اسلامی ، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و
.333 / پاییز 1387 ، صص 324
- علی اکبری، حسن {و دیگران }( 1384 ){میزگرد علمی }،"انسان موضوع توسعه "، راهبرد
.60/ یاس، سال اول، شماره چهارم، زمستان 84 ، صص 9
- عیوضی، محمدرحیم ( 1384 )"تأملاتی در طرح بحث انسان،موضوع توسعه "، راهبرد یاس ،
.210/ سال اول، شماره چهارم، زمستان 84 ، صص 191
- عیوضی، محمد رحیم ( 1387 الف )"تحلیلی بر سیاست خارجی محمود احمدی نژاد "،
.230/ راهبرد یاس، شماره چهاردهم، تابستان 87 ، صص 209
- عیوضی، محمدرحیم ( 1387 ب)"مدیریت راهبردی/ فرهنگی کشور"، نامه دولت اسلامی،
.142 / سال اول، شماره 2، بهار 1387 ، صص 126
- قائمی نیک، محمدرضا ( 1386 )"عقلانیت اسلامی، سند چشم انداز 20 ساله ایران اسلام ی"،
.213 / راهبرد یاس، شماره 9، بهار 1386 ، صص 194
152 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
- قائمی نیک، محمدرضا ( 1387 )"سیری در جایگاه فردیدی ها در گفتمان جمهوری اسلامی "،
.251 / راهبرد یاس، شماره 14 ، تابستان 1387 ، صص 231
- قنبری، محسن ( 1386 ) "همگرایی مهدویت باورانه در مصاف با واگرایی طرح خاورمیانه
.152 / بزرگ"، مشرق موعود، سال اول، شماره 4، زمستان 1386 ، صص 127
- کرمر، جوئل ( 1375 ) احیای فرهنگی در عهد آل بویه :انسان گرایی در عصر
رنسانس اسلامی، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- کرمی،جهانگیر ( 1383 )"هویت دولت و سیاست خارجی "، سیاست خارجی، سال
.38/ هیجدهم،شماره 1، بهار 83 ، صص 1
- کریم زاده، اصغر؛ ملایی، حسن ( 1388 )"تا دولت کریمه : بررسی رسالت ها و راه بردهای
، فرهنگی / تربیتی دولت زمینه ساز"، مشرق موعود، سال 3، شماره 10 ، تابستان 1388
.224 / صص 199
- لاریجانی، محمدجواد {گفتگو با }( 1374 )"چالش های انقلاب در سیاست خار جی"، صبح ،
.10 / 20 تیر 1374 ، صص 8 ، سال اول، شماره 13
- متز، آدام ( 1362 ) تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری یا رنسانس اسلامی ، ترجمه
علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: امیرکبیر.
، - متقی، ابراهیم ( 1387 )"دامنه تغییر و تداوم سیاست خارجی ایران "، برداشت دوم ، سال 5
.64 / شماره 7، پاییز 1387 ، صص 45
- محمدی، منوچهر ( 1366 ) اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، تهران :
دادگستر.
- مرادی فر، علی اصغر ( 1387 )"گفتمان عدالت و همسویی سیاست خارجی جمهوری اسلامی
، ایران با کشورهای امریکای لاتین "، سیاست خارجی ، سال 22 ، شماره دوم، تابستان 1387
.460/ صص 439
- مشیرزاده، حمیرا ( 1385 ) تحول در نظریه های روابط بین الملل ، تهران : سمت، چاپ
دوم.
- مصباح یزدی،محمدتقی ( 1388 )"عدالت و پیشرفت در دولت دینی "، حکومت
.14/ اسلامی،سال چهاردهم، شماره دوم، تابستان 1388 ، صص 5
سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389 ، پس زمینه تاریخی/اندیشه ای...../ 153
- مصطفوی، محمد حسن ( 1389 )"اقتصاد، توسعه و اخلاق با نگاهی به آموزه ای ا سلامی "،
.91/ راهبرد یاس، شماره 21 ، بهار 1389 ، صص 65
- معاونت ارتباطات و اطلاع رسانی ریاست جمهوری {به اهتمام }( 1387 ) دولت اقدام :
تأملاتی گذرا در گزارش عملکرد دولت نهم، ج اول، نشر جمهور ایران.
- موسایی، میثم ( 1387 )"پیش نیازهای فرهنگی توسعه اقتصادی از دیدگاه اسلام "، راهبرد
.164 / یاس، شماره 14 ، تابستان 1387 ، صص 136
- مولانا، حمید {گفتگو با }( 1374 )"ایجاد یک اسلام ملایم، نقشه اصلی غرب برای رویارویی با
. 13 تیر 1374 ، صص 8و 9و 12 ، جنبش اسلامی اسلامی معاصر است"، صبح، سال اول، شماره 12
- مولانا، سیدحمید؛ محمدی، منوچهر ( 1387 ) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
دردولت احمدی نژاد، تهران: نشردادگستر.
- مهدوی زادگان، داود ( 1387 )"انقلاب اسلامی گذار از گم گشتگی های توسعه غربی و
بازگشت به توسعه بومی ایرانی /اسلامی (بازخوانی فرآیند توسعه اسلامی در اندیشه امام
/ خمینی)"، نامه دولت اسلامی ، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 19
.33
- میرباقری، سیدمحمدمهدی ( 1387 )"دولت اسلامی و تأملاتی در ضرورت بازتولید فرهنگ
دگرگونی (انحلال فرهنگ توسعه در فرهنگ متعالی )"، نامه دولت اسلامی ، سال اول،
.72 / شماره 2، بهار 1387 ، صص 58
- میرباقری، سیدمحمدمهدی ( 1389 الف )"عدالت هم راه با پیشرفت "، خردنامه همشهری ،
.171 / شماره 60 ، آبان 1389 ، صص 160
- میرباقری، سیدمحمدمهدی { گفتگو با }( 1389 ب)"مبانی و غایات علوم انسانی اسلامی "،
.168 / سمات، سال اول، شماره اول، بهار 1389 ، صص 158
- ناظمی، مهدی ( 1387 الف )"مهندسی شوراهای عالی، نخستین گام در مهندسی ف رهنگی
.135 / کشور"، راهبرد یاس، شماره 14 ، تابستان 1387 ، صص 113
- ناظمی، مهدی ( 1387 ب)"مهندسی فرهنگ، ضرورتی اجتناب ناپذیر "، نامه دولت
.155 / اسلامی، سال اول، شماره 2، بهار 1387 ، صص 143
154 /فصلنامه پژوهش سیاست، سال دوازدهم، شماره 29 ، پاییز 1389
- نبوی، مرتضی( 1387 )"راهبردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با
الهام از قانون اساسی"، در کتاب: واعظی، محمود [زیر نظر] موسوی شفایی، سید مسعود
[گردآوری و ویرایش] مجموعه مقالات کنفرانس ملی سیاست خارجی توسعه گرا، تهران:
.40/ مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، صص 35
، - نصیری، مهدی ( 1389 الف )"خودبنیادی معرفتی و اعتقادی "، سمات ، سال او ل، شماره 2
.9 / تابستان 1389 ، صص 6
- نصیری، مهدی ( 1389 ب)"درباره حدیث مشهور اطلبوالعلم ولوا بالصین "، سمات، سال اول،
.87 / شماره 2، تابستان 1389 ، صص 78
- نصیری، مهدی ( 1389 پ)"ضرورت بازگشت به معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام "،
.9 / سمات، سال اول، شماره اول، بهار 1389 ، صص 6
- نعیمیان، ذبیح الله ( 1387 )"بنیاد مدیریت تمدنی دانش در افق توسعه عقلانیت دینی "، نامه
.110 / دولت اسلامی، سال اول، شماره های 3و 4، تابستان و پاییز 1387 ، صص 98
- نقیب زاده،احمد ( 1381 ) تأثیر فرهنگ ملی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی
ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
- نگاهداری، بابک ( 1387 )"مهندسی فرهنگی در عرصه بین الملل "، مهندسی فرهنگی ،
. سال 3، شماره های 25 و 26 ، بهمن و اسفند 1387 ، صص 6 و 7
- وارد، گلن ( 1384 ) پست مدرنیسم، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران: قصیده سرا.
- واعظی،احمد ( 1388 )"عدالت و وظایف دولت دینی "، معرفت سی اسی ، سال اول، شماره
.60/ یکم، بهار و تابستان 1388 ، صص 39
- وحیدی، حمزه علی ( 1387 )"لزوم بازتولید عناصرتمدن ساز اسلام در نظام جمهوری اسلامی :
، راهبردهایی برای بازتولید علم بومی "، نامه دولت اسلامی، سال اول، شماره 2، بهار 1387
.174 / صص 156
- Sites
- http://www.president.ir/fa/?ArtID=16432
- http://www.dolat.ir/Nsite/ArticleStory/?Id=189569