مقدمه
در مباحث روابط بین الملل ، مبحث سیاست خارجی از اهمیت خاصی برخوردار
است و در طول دوران متمادی تلاش شده است تا رفتار سیاست خارجی بازیگران مختلف
در یک چارچوب تئوریک مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد . طرح نقش قدرت مدنی از
نظریه هایی است که در این میان مورد توجه قرار گرفته است . از آنجاییکه این چارچوب
نظری در ایران ناشناخته بوده و بسیاری از علاقه مندان به مباحث سیاست خارجی با این
مبحث ناآشنا هستند در این مقاله تلاش می شود تا به معرفی این چهارچوب تئوریک
پرداخته شود .مبتکر این تئوری پروفسور هانس و مائول 1 از اساتید روابط بین الملل و
سیاست خارجی در دانشگاه تریر 2 آلمان است. برای آشنایی بیشتر با مبحث طرح نقش
قدرت مدنی این مقاله در دو قسمت طراحی شده است : در ق سمت اول، به نظریات سازه
گرا و نقشها به عنوان مبانی تئوریک طرح نقش قدرت مدنی پرداخته می شود؛ و در
قسمت دوم، طرح نقش قدرت مدنی به عنوان یک عامل مهم در تدوین و اجرای سیاست
خارجی دولتها مورد بررسی قرار می گیرد.
در پژوهش حاضر تلاش می شود به سوالات زیر پاسخ داده شود:
-1 مبانی تئوریک طرح نقش قدرت مدنی چیست؟
-2 طرح نقش قدرت مدنی بر سیاست خارجی کشورها چه تأثیری دارد؟
قسمت اول: مبانی تئوریک طرح نقش قدرت مدنی
الف- نظریه های سازه گرا 3
این نظریه یکی از نظریه های مهم در دهه های اخیر در روابط بین الملل می باشد که
نه تنها از نظر فهم نوینی که به ما از روابط بین الملل در بعد محتوایی آن می دهد اهمیت
دارد، بلکه از این نظر که در عین حال (و به زعم برخی، در اصل )تلاشی است در حوزه
فرانظری، اهمیت ویژه ای دارد . مباحث هستی شناسی به وضوح کانون اصلی توجه این
نظریه است . بسیاری برآ ن اند که تمرکز نظریه سازه گرایان در روابط بین الملل در بعد
1. Hanns W.Maull
2. Trier
3. constructivism theories
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 175
هستی شناختی است و سازه انگاران اساساً کانون بحث در حوزه روابط بین الملل را از
.(323-324 : معرفت شناسی به هستی شناسی منتقل کرده اند (مشیرزاده، 1385
این نظریه در اواسط دهه هشتاد وارد مباحث روابط بین ال ملل شد و در دیدگاههای
خود کمبود های رئالیسم و نهادگرایی را مورد انتقاد قرار داد . در مرکز مباحث سازه گرایی
آگاهی بشری همچنین ایده ها و کارکردها در رابطه با رخدادهای بین المللی قراردارد و به
سه اصل مهم می پردازد:
ساختارهای سیاست بین الملل همیشه به طور اجتماع ی شکل می گیرند نه صرفاً به
دلایل مادی؛
رفتار بازیگران در سیاست بین الملل نه تنها بر اساس فرصتها و ساختارهای مادی بلکه
براساس هویتها و درک از محیط و شرایط شکل می گیرد چرا که این موارد منافع بازیگران
و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار می دهند؛
میان ساختارهای اجت ماعی ( به عنوان نتیجه اقدامات اجتماعی و هویت بازیگران ) و
بازیگران یک رابطه متقابل وجود دارد . همانگونه که محیط اجتماعی بازیگران را تحت تاثیر
قرار می دهد، بازیگران هم با توجه به هنجارها محیط خود را تحت تاثیر قرار می دهند.
سوال اصلی در مبحث سازه گرایی این است که چگونه بازیگران عمده یعنی دولتها
هویتها و منافع خود را درک می کنند و آن ها را شکل می دهند . ایده ها و هنجارها
(همچنین تغییرات آنها )عناصر اصلی در مکتب سازه گرایی هستندو هنجارها صرفاً انعکاس
.(Filzmaier,Gewessler, ساختار مادی نیستند ( 2006:98
سازه گرایان بر نقش فرهنگ در روابط بین الملل تاکید دارندو به این نتیجه می رسند
که بدون توجه به فرهنگ سیاسی جهانی استاندارد کننده نمی توان ثبات بالای نظام دولتی
و کاهش تنوع اشکال سیاسی را توضیح داد .در عین حال، آنها از ایدئالیسم نیز اجتناب
می کنند و تاکید دارند که همه چی ز را به زبان و گفتمان تقلیل نمی دهند . در اینجاست که
آنها در عین دور شدن از خردگرایی نوواقعگرایان و نولیبرالها، به پساتجددگرایان و
برداشتهای پساختارگرایانه نیز نمی پیوندند و فاصله خود را با این جریان نیز حفظ می کنند
.( (مشیرزاده، 330:1385
176 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
به طور کلی می توان به این مسئله اشاره کرد که در حالی که رئالیسم و لیبرالیسم بر
فاکتورهای مادی چون قدرت و تجارت تمرکز دارند، رهیافتهای سازه گرا بر تاثیر اید ه ها
تاکید می کنند. سازه گرایان به جای بدیهی دانستن دولت و اینکه واحد دولت فقط درصدد
حفظ بقای خود می باشد، منافع و هویتهای دولتها را به عنوان یک محصول بسیار منعطف
فِرآیندهای ویژه تاریخی در نظر می گیرند. آنها توجه بسیاری به سلطه گفتمانها در جامعه
توجه زیادی دارند، زیرا گفتمان ها، عقاید و منافع را انعکاس می دهند و هنجارهای پذیرفته
شده رفتار را بنیان می نهند. در نتیجه، سازه گرایی، به منابع تغییر، توجه خاصی دارد و ب ه
طور عمده یی جایگزین مارکسیسم به عنوان یک دیدگاه رادیکال برجسته درباره مسائل
بین المللی شده است ،پایان جنگ سرد نقش مهمی در مشروعیت بخشیدن به تئوریهای
سازه گرا داشت. چرا که رئالیسم و لیبرالیسم در پیش بینی این واقعه تا ریخی یعنی پایان
جنگ سرد با شکست مواجه شدند و توضیحات بسیار نامرتبطی درباره این واقعه ارائه
دادند. سازه گراها برای پایان جنگ سرد توضیحی مختص به خود دارند و آن این است که
میخائیل گورباچف، رهبر پیشین اتحاد جماهیر شوروی در سیاست خارجی شوروی تحول
اساسی ایجاد کرد که این مسئله ناشی از استقبال وی از ایده های جدید چون امنیت
مشترک بود. طرح مسائلی از این قبیل که ما در دوره ای زندگی می کنیم که هنجارهای
کهن با چالش مواجه شده اند ، مرزهای مشخص گذشته در حال اضمحلال اند و مسائل
مربوط به هویت برجستگی خاصی یافته اند، موجب شده است محققان رهیافتهایی ترسیم
کنند تا اینگونه امور را در کانون تجزیه و تحلیل خود قرار دهند . از منظر تئوری سازه
گرایی، موضوع محوری دنیای پس از جنگ سرد، این است که چگونه گروههای مختلف،
هویتها و منافع خودشان را درک می کنند. اگر چه قدرت، مسئله فرعی نیست، اما س ازه
گراها بر این امر که ایده ها و هویتها چگونه خلق شده، تکامل یافته وفهم و واکنش دولتها
را نسبت به موقعیت و شرایطشان شکل می دهند تاکید بیشتری دارند.
بنابراین، موضوعاتی نظیر اینکه اروپایی ها هویت خود را مقدمتاً در چارچوب ملی
تعریف می کنند یا قاره یی، اینکه آیا آلمان و ژاپن ، گذشته خود را طوری باز تعریف
می کنند که آنها را تشویق به اتخاذ نقشهای بین المللی فعالتری در وضعیت پس از جنگ
سرد کند و اینکه آمریکا از هویتش به عنوان پلیسجهانی استقبال خواهد کرد یا نه؟ در
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 177
تئوریهای سازه گرا مطرح می باشند. تئوریهای سازه گرا متنوع هستند؛ اما مجموعه واحدی
از پیش بینی ها را درباره هر کدام از مسائل مطرح شده، ارائه نمی دهند. در سطح مفهومی،
الکساندر ونت 1 بیان می کند که مفهوم رئالیستی آنارشی، به طور جامع این نکته را توضیح
نمی دهد که چرا تعارض میان دولتها بروز می کند، مسئله واقعی ا ین است که آنارشی
آنارشی آن چیزی است که دولتها آن را » چگونه فهمیده شده است. ونت معتقد است که
لایه دیگر تئوری سازه گرایی بر آینده دولت سرزمینی تاکید کرده است و .« فهم می کنند
مبتنی بر این است که ارتباطات فراملی و ارزشهای مدنی مشترک در حال تحلیل بردن
وفاداریهای سنتی ملی و خلق اشکال جدید جوامع سیاسی هستند. سازه گراهای دیگر بر
نقش هنجارها تاکید دارند و به نظر آنان حقوق بین الملل و دیگر اصول هنجاری، تصورات
سابق درباره حاکمیت را دچار فرسایش کرده و اهداف مشروعی را که قدرت دولت ممکن
است آنها را به استخدام خود درآورد ، دچار تغییر داده اند. به طور کلی مقوله مشترک در
همه لایه های تئوری سازه گرا، قابلیت و ظرفیت گفتمان برای شکل دادن به این مسئله
است که چگونه بازیگران سیاسی خودشان و منافعشان را تعریف می کنند و رفتارشان را
.( تغییر می دهند (مهدویان، 1385
الکساندر ونت یکی از برجسته ترین نمایندگان سازه گرایی در روابط بین الملل می
کوشید تا یک مدل تئوریک « تئوری سیاست بین الملل والتز » باشد، وی بیست سال پس از
علمی در رابطه با سیاست بین الملل ارائه دهد، منتقدین هشدار دادند که آثار ونت بر اساس
نظریه سازه گرایی درصدد ایجاد نوعی ارتودوکس جدید است. با وجود همه انتقادات بر
مدل تئوری سازه گرایی او، نمی توان انکار کرد که ونت با طرح سئوالات مهمی مباحث
اساسی و در نتیجه به شکل گیری نظریه سازه گرایی در فضای تئوریک روابط بین الملل
کمک کرد . در اصل سه سوال مهم درآثار الکساندر ونت مطرح هستند که نظریه ساختاری
او را شکل می دهند :
طرح ریزی شود تا بتوان روندهای سیاست « ساختار » سئوال اول اینکه چگونه باید
بین الملل را به طور شایسته توضیح داد ونت سوال دوم را بر اساس جایگاه آنارشی برای
توضیح اقدامات دولتی مدنظر قرار می ده د. سوال سوم با طرح این مسئله را آغاز می شود
1. Alexander Wendt
178 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
که اگر آنارشی تنها عامل مهم برای اقدامات دولتی در سیاست بین الملل نیست، پس اقدام
دولتها بر چه اساسی شکل می گیرد. این تعاملات و اندیشه ها در مورد مدلهای سیاست
بین الملل که از فرهنگهای مختلفِ تعاملات اجتماعی منتج می شوند، هسته تئوری
اجتماعی سیاس ت بین الملل ونت می باشند. تفکرات ونت که طی ده سال در مقالات
تئوری » متعدد به نگارش درآمده بودند در سال 1999 در یکی از آثار او گرد آمدند که
.(Ulbert,2003:395- نام دارد( 397 « اجتماعی سیاست بین الملل
ب - تئوری نقشها
در پاسخ به این سوال در علوم سیاسی که ماهیت س یاست چیست ؟ برخی معتقدند که
سیاست شامل ساختارها، سیستم، قدرت و حکومت است، اما در تعریف صحیح دیگر این
موارد را نیز در بر می گیرد : نگرشها،آرزوها، ارزشها و انتظ ارات. بافت اصلی سیاست از
برنامه ریزیها و طرح های ذهنی تشکیل شده است . در واقع این مسئله ذهنیات، سم بل ها
همچنین برداشتهایی را در بر می گیرد که ما خود را با آنها وفق می دهیم و یا توصیفات
.(Weidenfeld, خاص خود را از آنها داریم( 1995:1
در همین رابطه می توان تئوری نقشها را اینگونه توصیف نمود . تئوری نقشها، نظریه ای
است که به" بازیگران" نسبت داده می شود و تفاوتهای کیفی سیاست خارجی بازیگران
مختلف را توضیح می دهد. هر یک از دولتها برای خود طرح نقشی را درنظام بین الملل در
نظرمی گیرند. در این طرح نقش ذهنیات دولتها، ارزشها و هنجارها و تصویری که از جهان
دارند، فراتر انتظارات دنیای بیرون و رفتار مناسب در روابط بین المل ل را دربر می گیرد .
منظور از طرح نقش طرحی است که یک بازیگر برای ایفای نقش خود درنظر می گیرد .
بدین معنا که طرح نقش ممکن است با رفتار نقشی متفاوت باشد و منظور از رفتار نقشی،
رفتار دارنده نقش دولتی در موقعیت های واقعی و تعاملات سیاست خارجی است . این
طرح نقش به عنوان خط مشی اقدام سیاست خارجی مدنظر قرارمی گیرد. این طرح نقشها
چهارچوبی را ایجاد می کند که در آن، منافع و اهداف دولتی همین طور استراتژیها و
ابزاری که برای به واقعیت درآوردن این منافع و اهداف بکار گرفته می شوند، تعریف
به عنوان نمونه می توان ایالات متحده آمریکارا (Kirste & Maull, می شوند ( 1996:283
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 179
مثال زد که طرح نقش یک ابرقدرت جهانی را برای خود تعریف کرده یا آلمان که طرح
نقش یک قدرت مدنی را برای خود در نظر گرفته است . در تئوری نقشها دولتها به عنوان
بازیگران مطلقاً عقلگرا و عقلایی در نظر گرفته نمی شوند که صرفاً منافع مادی  اقتصادی و
امنیتی را دنبال می کنند. در اینجا هنجارها، رفتار بازیگران را محدود کرده یا به گونه ای آن
سوالاتی مانند اینکه چرا دولتها با وجود . (Kirste, را تحت تأثیر قرار می دهند ( 1998:27,30
رخدادهای مشابه جهت یابی های سیاسی، امنیتی رفتارهای مختلفی را اتخاذ می کنند؟ و یا
اینکه چرا بعضی از دولتها همکاری و برخی دیگر تهدید به خشونت را برای رسیدن به
اهدافشان در نظر می گیرند؟ و یا اینکه چرا برخی دولتها بیش از دیگران درصدد ایجاد
توسعه نهادها و همکاری هستند؟ سؤالاتی هستند که با تئوری نقشها می توان به آنها پاسخ
داد. واقعیات سیاست بین الملل به عنوان یک سیستم، در تعیین الگوی رفتاری سیاست
خارجی مؤثر هستند؛ اما این سیستم، جهت یابی های مختلف سیاست خارجی دولتها و
تصمیمات آنها را توضیح نمی دهد. مشابه سیاست داخلی، سیاست خارجی یک دولت،
تصورات دائمی و طرح رفتاری آن دولت را نشان می دهد که در واقع میزان تأثیرات و
تجربیات جغرافیایی، تاریخی و موقعیتی یک جامعه را منعکس می کند، که این طرح رفتاری
را فرهنگ سیاست خارجی می نامند. برای بررسی فرهنگهای سیاست خارجی های مختلف
به طور سیستماتیک باید سیاست خارجی ها را به طور مقایسه ای بررسی کرد . مقایسه
روشمند چندین بازیگر دولتی با یکدیگر بسیار غنی تر از مطالعه و تحلیل فلسفی سیاست
خارجی مجزا و منفرد یک دولت است؛ چرا که تحلیل و درک سیاست خارجی یک دولت
یکی از تاثیرات مهم در تشکیل فرهنگ (Kirste&Maull, را نیز افزایش می دهد( 1996:283
سیاسی و سیاست خارجی یک دولت نشات گرفته از تاریخ آن کشور است
به همین خاطر ارزشهاو خاطرات جمعی هم در شکل دادن به فرهنگ .(Löffler,2000:136)
سیاست خارجی موثر هستند و هم در ادامه یافتن آن .در این رابطه کشور آلمان نمونه
بارزی از شکل گیری فرهنگ سیاست خارجی این کشور بدل یل پیش زمینه تاریخی و
.(Heinz, موقعیت ژئواستراتژیک حساس آن نام برد( 1993:271
در تئوری نقشها، مطالعه براساس یک مدل ایده آلی و آرمانی صورت می گیرد که رفتار
سیاست خارجی به طور تجربی مورد مشاهده قرار گرفته و ارزیابی می شود . بازیگران در
180 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
متغیرهای درکی مثل تصویر و ذهنیت از جهان، اهداف اقدامات سیاست خارجی، درک از
خود و در درک دیگران به طور کیفی و اساسی با یکدیگر متفاوت هستند. به خاطر همین
تفاوتها تأثیرات متفاوتی هم بر روابط بین الملل دارند. تئوری نقشها در چارچوب نظریات
سازه گرایان و نظریات تفسیری و انعکاسی قرار می گیرد. در نظریات سازه گرایی به بازیگر
قانونمند و اجتماعی پرداخته می شود که با اتصال به شبکه ای از ارزشها، منافع خود را
براساس موقعیت و مسائل داخلی تعریف می کند و این تئوری متفاوت از تئوریهای عقلایی
 پوزیتیویسیتی مانند نئورئالیسم یا نهادگرایی لیبرال است؛ چرا که در این نظریات به یک
بازیگر عقلگرا و سودگرا پرداخته می شود که در یک سیستم آنارشی خودیار قرار دارد که
منافع این بازیگر کم وبیش از بیرون مشخص می شود و دارای اولویت های ثابت است و
دولتها بر مبنای آن به طور استراتژیک عمل کنند . در واقع برخلاف ارزیابی های رئ الیستی
که به منافع مشخ ص و اولویت های ثابت (بقای فیزیکی و سود نسبی ) می پردازند، منافع در
نظریات انعکاسی بر حسب موقعیت توصیف می شوند و تغییر می کند و اولویت بندی های
یک دولت می تواند در ارتباط با سایر کشورها تعدیل شوند . تغییر در اولویت بندی می تواند
از طریق تغییر در طرح نقش به طور طولانی مدت و یا تغییر نقشبرحسب موقعیت (به
طور کوتاه مدت) عملی شود. در ارزیابیهای عقلایی  پوزیتیویستی مثل نئورئالیسم، همین
طور نهادگرایی لیبرال، رفتار بازیگران از یک دید سیستماتیک و از نگاه بیرونی بررسی
می شود.
در تئوری نقشها که یک نظریه درکی با پروسه یادگیری، درک و ارتباطات می باشد،
رفتار بازیگر را در درجه اول از نگاه و دید درونی بررسی می کند. اولویت های بازیگران
طی مشارکت در جامعه بین الملل، ترکیبی از سودهای مشترک، نسبی و مطلق می شود و
تئوری نقشها، این اولویت های پیچیده بازیگران را مشخص کرده و تغییر سیاست خارجی
بازیگران را با یکدیگر مقایسه می کند .ریشه تئوری نقشها به جامعه شناسی و روانشناسی
اجتماعی برمی گردد که مدتهای مدید برای توضیح رفتارهای انسانی در چارچوب روابط
اجتماعی کاربرد داشته است. منظور از اصطلاح نقش، یک دسته انتظارات رفتاری هنجاری
است که یک یا چندین گروه، از دارنده یک مقام اجتماعی توقع دارند. به طور ساده، نقش،
رفتاری است که از دارنده یک موضع اجتماعی مثل پدر، یا یک معلم و یا یک مدیر در
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 181
انتظارات "alter-part" ارتباط با سایر افراد انتظار می رود. در اینجا انتظارات رفتاری به معنی
به معنی توصیف "ego-part" دیگران از یک نقش اجتماعی می باشد. از طرفی اصطلاح
خود دارنده نقش از خودشمی باشد. در تئوری نقشها هر دوی اینها وجود دارد؛ یعنی هم
به معنی انتظارات سایر بازیگران در سطح سیستم که بر رفتار سیاست خارجی alter-part
که برداشت های ego-part دولت تأثیر می گذارد و رفتار او را شکل می دهد و همچنین
جمعی و ارزشها و هنجارهای مشترک بین تصمیم گیرندگان که طی فرآیند تجربه اندوزی
اجتماعی و یادگیری تاریخی ایجاد شده اند و بر درک از خود تاثیرگذارند، مورد توجه قرار
می گیرند. البته در میان تئوریهای روابط بین الملل ، تئوری نقشها کمتر مورد توجه بوده
است و در بسیاری از موارد و در زبان روزمره اصطلاح نقش، صرفاً به معنای یک تاثیر
سببی به کار می رود؛ اما این تئوری به عنوان ابزار تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی
دولت ملی، به طور مکرر استفاده شده است. در علوم سیاسی به زبان آلمانی برای اولین
بار رساله دکترای پتر گاپ 1 در سال 1983 براساس این تئوری به نگارش درآمد و به
عنوان روش تحلیل رفتار سیاست خارجی یک بازیگر دولتی (سوئیس) به کار رفت. علاوه
بر این تئوری نقشها در سه تئوری کلاسیک تحلیل سیاست خارجی نیز کاربرد داشته است:
-1 تئوری تصمیم گیری 2- تئوری سیستمی 3- سیاست خارجی مقایسه ای
-1 تحقیقات و بررسی های مبتنی بر تئوری نقشها در فرآیند تصمیم گیری بیش از همه
تأثیر و نفوذ افراد را در شکل گیری طرح نقش ملی تطبیق داده است . (سطح خرد ) نقشهای
سیاست خارجی یک دولت از عقاید و نظرا ت سیاسی نخبگان و طرح نقشهای شخصی
آنها سرچشمه می گیرند. به عبارتی شکل گیری طرح نقشهای ملی به تصویری که نخبگان
از جهان دارند بستگی دارد. در این تئوری بر شکل گیری طرح نقش های ملی توجه شده و
تلاشمی شود جعبه سیاه تصمیم گیری سیاست خارجی کشف شود.
-2 تئوریهای ساختاری و سیستمی نیز به تئوری نقشها کمک کرده اند. به عنوان نماینده
تئوریهای ساختاری و سیستمی، تئوری نقشها کارکرد خود را نیز داشته است. تئوری نقشها،
هم تاثیرات بیرونی و هم اولویتهای نقشی داخلی بازیگران را مد نظر قرار می دهد و اگرچه
تاثیرات محیط بیرونی را مهم می داند؛ اما آن را متغیر تعیین کننده در رفتار بازیگر نمی داند.
1. Peter Gaupp
182 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
در واقع محیط بیرونی به منزله چارچوبی است که بازیگران مختلف بواسطه طرح نقشهای
متفاوت آن را پر می کند.
-3 دیگر اینکه مطالعات تئوری نقشها در پی آن هستند که مشخص کنند طرح نقشهای
ملی تا چه حد متفاوت هستند (توصیف) و برای توضیح رفتار سیاست خارجی بازیگران
چه پتانسیلی دارند و چرا در دولتهای مختلف طرح نقشهای مختلفی شکل می گیرند(تبیین)
هالستی در تحقیقات عمده خود در مورد نقش های سیاست خارجی هفتادویک دولت
می نویسد:
سیاستمداران توصیفاتی از انواع کلی تصمیمات، وظایف، قوانین و اقدامات مناسب »
دولتهایشان و همینطور کارکردهایی که دولتهایشان در ادامه اصولی که در نظام بین الملل یا
«. نظامهای فرعی منطقه ای می بایست داشته باشند، دارند
چهار تز اصلی، ستون تحقیقات وی را تشکیل می دهند:
-تصمیم گیرندگان سیاست خارجی رفتار خود را بر اساس طرح نقشهای ملی
جهت گیری می کنند؛
یا برداشتها و درک ازخود و انتظارات داخلی، ego-part طرح نقشهای ملی ناشی از
سیاست خارجی یک دولت را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهند تا انتظارات سایر بازیگران
سیستم؛
- منابع طرح نقشهای ملی، ترکیب پیچیده ای از ویژگیها ی اقتصادی، اجتماعی،
تاریخی، جغرافیایی و سیاست قدرت، همچنین از ساختارهای سیستم و عکس العمل
نخبگان سیاست خارجی می باشند؛
- محدودیتهای رفتار سیاست خارجی دولتها نتیجه طرح نقشهای ملی است که در عین
حال ثبات و یا تغییر نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار می دهند و همینطور در شکل دهی
زمانیکه هالستی در 1970 .(Kirste & Maull,1996:284- س اختارها هم نقش دارند ( 291
تئوری نقشها را در تحلیل سیاست خارجی مطرح ساخت، نقشهای ملی را با درک نخبگان
سیاست خارجی یکسان دانست . با تکیه بر کار هالستی سامپسون 1 و واکر 2 ساختارهای
1. Sampson
2. Walker
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 183
دولتی و پروسه س یاسی که انتظارات نقشی و رفتار سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار
می دادند، بررسی نمودند . اولین نسل تئوریهای مربوط به نقش منجر به بررسی انواع نقشها
شد و در نسل دوم تحقیقات تئوریک مربوط به نقشها مطالعات مقایسه ای در رابطه با
. (Harnisch,2000:29- انتظارات نقشی و رفتارهای نقشی ارائه شد ( 30
بازسازی نقش سیاست خارجی به عنوان بخش مهمی از فرهنگ سیاست خارجی از
چهار طریق امکان پذیر است:
شکل گیری یا بازسازی نقش می تواند منشا خارجی داشته باشد، بدین معنا که ممکن
است بواسطه تغییر انتظارات نقشی سایر بازیگران، هم پیمانان یا سایر نهادها ایجاد شود؛
شکل گیری و بازسازی نقش می تواند منشاداخلی داشته باشدکه به تغییر انتظارات
نقشی جامعه داخلی برمی گردد که این تغییر و برداشت از خود می تواند به دلیل
رخدادهای موثر دراین زمینه باشد؛
تغییر ساختار منافع مادی جامعه که با توجه به انتظارات نقشی فعلی تفسیر می گردند؛
.(Harnisch, تعامل تغییرات انتظارات نقشی داخلی و خارجی( 2000:21
تئوری نقشها نسبت به بقیه تئوری ها از امتیازاتی برخوردار است .دولتهای ملی هریک
دارای سبک سیاست خارجی منحصر به فرد هستند و به خاطر تنوعی که دارند به سختی
قابل تحلیل هستند. تئوری نقشها هر دولت ملی را به طور خاص مدنظر قرار می دهد .
ویژگی خاص هر سیاست خارجی دولتی و تاثیر آن بر شکل گیری ساختار، تئوری نقشها
را قادر می سازد تا هر مورد را بطور ویژه مورد مطالعه قرار دهد. این تئوری به بازیگران
با ایده های آنها، دانش آنها و میزان توانایی یادگیری آنها همین طور نقشی که دارند
می پردازد. این تئوری به طور روشمند به تحلیل استراتژیهای مختلف سیاست خارجی
بازیگران پرداخته حدود استراتژیها را معین می کند. روی همرفته تئوری نقشها یک مدل
ادغام شده برای سیاست خارجی ارائه می دهد زیرا نظریات تئوریک مختلف سطوح تحلیل
فردی، دولتی و اجتماعی را دربردارد . تئوری نقشها به ارزشها و هنجارها مفهوم می بخشد .
تئوریهای نئورئالیست عمل یا اقدام سیاست خارجی را بیش از همه به تقسیم متفاوت
قدرت و تلاش متفاوت دولتها برای داشتن امنیت می دانند. اما در تئوری نقشها تصمیم در
جهت یا م خالف یک سیاست خارجی به هیچ وجه آنقدر واضح و مشخص نیست .
184 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
جهت یابی سیاست خارجی یک دولت، اهداف آن و انتخاب ابزارهای سیاست خارجی
مشخصمی تواند توسط تئوری نقشها به عنوان نتیجه یک پروسه و روند درکی، به معنی
انعکاس رفتار بازیگران در جهت اولویت های آنها در اهداف، ابزارها و ارزشهایشان باشد .
در این تئوری استراتژیهای سیاست خارجی های مختلف مورد بررسی قرار می گیرند و
هماهنگی ها و یا انحرافات رفتار بازیگران براساس یک مدل ایده آلی و آرمانی سنجیده
می شود که بدین ترتیب می توان فهمید یک بازیگر در کدام مقیاس، سیاست خارجی خود
اهمیت ویژه تئوری نقشها در این است . (Kirste & Maull, 1996: 293- را دنبال می کند( 295
که تحلیل سیاست خارجی و روابط بین الملل ، همچنین سطح سیستم و سطح بازیگر را با
.(Gaupp, 1983: هم مد نظرقرار می دهد ( 161
پرداخته « قدرت مدنی » پس از آشنایی با تئوری نقشها به مبحث تئوریک بعدی یعنی
می شود، این نظریه دارای تعریف و چارچوب خاص خود است.
قسمت دوم: طرح نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی
بعد از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و انقلاب اطلاعاتی در سیاست بین الملل
و در ارتباط (Maull, ساختار مسائل در روابط بین الملل به طوراساسی تغییر کرد( 1993:140
با تئوری نقشها یک چارچوب تئوریک دیگر نیز ارائه شد که " طرح نقش قدرت مدنی "
نام گرفت. طرح نقش قدرت مدنی یکی از نقشهایی است که می توان بر اساس آن نقش
یک بازیگر دولتی و سیاست خارجی این بازیگر را بررسی کرد . همان طور که از نام آن
پیداست، این نظریه بازیگر دولتی مقتدر را مورد ارزیابی قرار می دهد که هدف غیرنظامی
کردن روابط بین الملل را دنبال می کند و خود نیز به دنبال قدرت طلبی یا نظامی گری
نسبت به سایر کشورها و همسایگان نمی باشد .
تئوری قدرت مدنی جزء تئوریهای پسا اثباتگرایی است که تغییر اولویت ها در سیاست
خارجی را به عنوان عکس العمل به تحولات سیستمیک با کمک تئوری نقشها مورد
بررسی قرار می دهد. انتظارات بازیگران، ارتباط میان آنها و تثبیت نتیجه این ارتباطات که
به شکل نهادها و تحت شرایط تحولات سیستمیک شکل می گیرند، در کانون توجه این
تئوری قرار دارند. بدین ت رتیب این نظریه در علوم سیاسی، در تحلیل تغییرات فرهنگ
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 185
سیاسی سهیم است. تئوری قدرت مدنی جزء نسل دوم تئوریها و تحلیلهای مربوط به
سیاست خارجی است و در این تئوری دولت بازیگر عمده محسوب می شود. همچنین این
تئوری به ارزشها، مسائل دموکراتیک، مسائل اجتماعی، مسائل بیرونی ناشی از سیستم و یا
فشار هم پیمانان که بر رفتار یک قدرت مدنی موثر هستند توجه می کند . از طرفی این
تئوری ویژگیهای انسانی را در ارتباط با دولت مطرح می کند . در تئوری قدرت مدنی
دموکراتیزه کردن یا رد سیاست خشونت آمیز تهاجمی و توسعه طلبانه نتیجه جهتگیری
ارزشی نخبگان می با شد، به همین خاطر این نظریه جزو اندیشه های سازه گرایی اجتماعی
مبحث . (Maull & Harnisch: و با تاکید بر "صلح دموکراتیک " قرار می گیرد ( 1997
قدرت مدنی باکمک تئوری نقشها، تغییرات اولویت های سیاست خارجی را به عنوان
عکس العملی به تغییرو تحولات سیستما تیک مورد بررسی قرار می دهد .انتظارات بازیگران،
ارتباطات میان آنها و ثبات نتایج این ارتباطات در نهادها بسته به تغییرات سیستمیک است
به همین خاطر این نظریه تحقیق در علوم سیاسی و بررسی تغییرات فرهنگ سیاسی مفید
. (Maull,Kirste, می باشد( 1996
مائول در سال 1992 قدرتهای مدنی را اینطور توصیف می کند : "قدرتهای مدنی "
در «. دولتهایی هستند که دارای اراده وتوانایی غیرنظامی کردن روابط بین الملل هستند
توصیف دیگر، قدرت مدنی، دولتی است که طرح نقش سیاست خارجی و رفتارش در
گرو اهداف، ارزشها، اصول و ابزاری است که برای غیرنظامی کردن روابط بین الملل قرار
کارل دویچ،غیرنظامی کردن روابط « جامعه امن » کانت و « صلح ابدی » دارد. با تاکید بر
در اصول و قواعد عمل سیاست خارجی قدرتهای مدنی (Harnisch, 2000: بین الملل ( 4
موارد زیر قابل ذکر است :
-کاهش و ممانعت از بکارگیری خشونت سازماندهی شده هر یک از دو لتها، به وسیله
حل و فصل درگیری های ملی و فراملی و همینطور به کمک همکاری و سیستم امنیت
جمعی؛
- قانونمندکردن دقیق و روزافزون روابط بین الملل؛
186 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- افزایش همکاریهای چندجانبه و سهیم بودن در پروسه تصمیم گیری هایی که در
جهت مشروعیت نظم بین المللی بر پایه ارزشهای اساسی آزادی، دموکراسی و اقتصاد بازار
بنا شده اند؛
- پشتیبانی از اعتدال و عدالت اجتماعی در سطح جهانی ؛
- تقویت نهادها برای کنترل و پیشبرد هنجارهای عمومی به همراه آمادگی برای انتقال
بخشی از حاکمیت
- فیصله درگیری ها و همچنین ایجاد شرطها و اصول خاص برا ی ب ه کارگیری زور
(Kirste & Maull, 1996: نظامی( 300
فرآیند غیرنظامی کردن سیاست بین الملل از کشور به کشور دیگر و از منطقه به منطقه
دیگر متفاوت است .این فرآیند بیش از همه در اروپای غربی به واسطه همگرایی در زمینه
های امنیتی، توسعه ای و ...پیشرفت کرده است .غیرنظامی کردن سیاست بین الملل نه تنها
یک وظیفه واقع گرایانه و سرنوشت ساز در رابطه با دهه های آینده است بلکه یک
ضرورت غیرقابل انکار می باشد . این امر باید ابتدا در درون کشورهاانجام شود و
جایگزینی خشونت اجتماعی و خشونت نظامی با قانون و اصول مربوط به آن صورت
پذیرد و به عرصه بین املل نیز منتقل شود . تلاش برای این مسئله توجه به حقوق بشر در
چارچوب منشور حقوق بشر سازمان ملل را مورد تاکید قرار می دهد . یک قدرت مدنی در
وهله نخست کاربرد ابزارغیرنظامی را جزاهداف خود قرار می دهد، میانجیگری، مصالحه،
نهادسازی، مذاکره،توافق .از آنجا که کاربرد ابزار نظامی برای موفقیت در برقراری هنجارهاو
تصمیمات بین امللی به هیچ عنوان راه حل مناسبی نبوده است، برای یک قدرت مدنی
مهمترین ابزارجایگزین در اقدامات جمعی بکارگیری تحریم های اقتصادی است که به
.(Maull,1992772- منظور برقراری یک نظم نوین باید آن را ناچیز شمرد( 774
چشم پوشی از خودمختاری ملی یکی از مهمترین ویژگیهای یک قدرت مدنی است .
بدین معنا که قدرتهای مدنی استراتژی خود را هماهنگ با اقدامات جمعی هم پیمانان
انتخاب می کنند و از اقدامات یک جانبه گرایانه یا تکروی های دیپلماتیک ناهماهنگ
به عنوان یک هم پیمان متحد،قدرت های مدنی .(Kirste, خودداری می کنند ( 1998:5
همواره در موقعیتهای بحرانی اقدامات جمعی و چندجانبه گرایانه را دنبال می کنند، هزینه ها
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 187
تقسیم می شوند و اقدامات سیاسی با تقسیم کار به تحقق درمی آیند . لذا انتظار می رود که
این هم پیمانان رفتاری خارج از هنجا رهای مشخص نشان ندهند
.(Harnisch,Maull,1997:20)
اصطلاح قدرت مدنی برای اولین بار در دهه 70 توسط فرانکو دوشن برای نقش
جامعه اروپا در سیاست جهانی بکار رفت و در سال 1989 در مورد سیاست خارجی آلمان
قدرت مدنی یک طرح نقش و جهتگیری در سیاست خارجی . (Maull, استفاده شد ( 2006:4
است. در واقع در مباحث مربوط به غیرنظامی کردن نظام بین الملل و با مشاهده رفتار
سیاست خارجی خاص کشورهای ژاپن و آلمان، طرح نقش آرمانی و ایده آلی قدرت غیر
نظامی ترسیم شد، که با کمک آن رفتار بازیگری توضیح داده می شود که نمی توان آن را با
تئوری های عقلگرا  مبتنی بر سود و یا با تئوریهای سیستمیک توضیح داد. طرح ایده آلی
قدرت مدنی خطوط اصلی برداشت و درک از سیاست خارجی همچنین ابزارها، اهداف و
استراتژیهای سیاست خارجی دولتی را شرح می دهد و بدین وسیله عناصر اصلی یک طرح
نقش خاص را مشخص می کند و با بررسی تجربی رفتار سیاست خارجی طبق یک مدل
آرمانی، رفتار دولتی را توضیح می دهد.
یک قدرت مدنی ممکن است یکی از اهداف زیر را اولویت اصلی خود قرار دهد:
الف) درصدد شکل دادن به روابط بین الملل باشد؛ اما در عین حال اهداف و
استراتژیهای آن به طور آگاهانه از قدرتهای بزرگ و کلاسیک در مفهوم سنتی مجزاست
.یعنی هدف دستیابی به قدرت آنهم به شیوه کلاسیک و از نوع نظامی را دنبال
نمی کند(دستیابی به قدرت اما نه به مفهوم قدرت نظامی)؛
ب) قدرت غیرنظامی را به عنوان یک نقش خاص دنبال کند و جهت گیری ارزشی
در سیاست خارجی و سیاست امنیتی را مد نظر قرار دهد. به عبارتی هدف آن غیر نظامی
کردن سیاست بین الملل باشد (قدرت غیرنظامی به عنوان یک نقش)؛
ج) و سرانجام قدرت غیرنظامی را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف
مشخص دنبال کند و استراتژی سیاست خارجی آن براساس ابزارهای خاص پایه گذاری
شده باشد (قدرت غیرنظامی به عنوان یک وسیله یا ابزار)؛
188 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
به طور خلاصه قدرت غیر نظامی به عنوان طرح نقش ایده آلی و آرمانی درک می شود
که یک دسته از جهت گیریهای ارزشی و طرح رفتاری که به ایجاد و حفظ نظم بین المللی
.(Maull & Kirst, صلح آمیز و قابل قبول کمک می کند دنبال می کند ( 1997:4
نیروی محرکه اصلی در سیاست خارجی یک قدرت مدنی همان موضوع اصلی یعنی
غیرنظامی کردن روابط بین الملل است که از طریق ممانعت از زور نظامی، هنجارهای قابل
قبول بین المللی به اجرا در می آیند و توسعه و گستر ش نهادهای بین المللی حاصل
می شوند. علامت مشخصه یک قدرت غیر نظامی از یک طرف نرمهایی است که سیاست
خارجی این کشور بر اساس آن شکل می گیرد و از طرف دیگر اهداف سیاست خارجی
است که از این هنجارهای مشتق می شوند و اقدامات سیاست خارجی نیز بر همین اساس
جهت گیری می شوند. لذا اراده غیر نظامی کردن روابط بین الملل، آمادگی برای چشم
پوشی از خودمختاری دولتی و عضویت در نهادهای فراملی برای یک قدرت غیر نظامی
حائز اهمیت است. به طور کلی این موارد جزء اهداف یک قدرت مدنی قرار می گیرند:
ممانعت از قدرت طلبی ناسیونالیستی دولتی در رو ابط بین الملل از طریق سیستم
تصمیم گیری جمعی با هدف و حاکمیت قانون و سازمانهای فراملی از طریق
مشارکت دموکراتیکدولتها در پروسه تصمیم گیری و در نتیجه اقدامات سیاسی غیر نظامی
.(Streichert, 2005)
در چارچوب تحقیقات مربوط به صلح و جنگ، این نظریه به ایده قدیمی غیرنظامی
کردن اجتماع بر می گردد که در سال 1976 نربرت الیاس 1 در ابتداً به بحث غیرنظامی کردن
در درون یک جامعه می پردازد که معتقد به کنترل هیجانات انسانی از طریق جامعه است .
در این ایده، در یک اجتماع قدرتمند، عقلانیت، همکاری و کنترل رو به افزایش تک تک
اعضاء ضروری است و کاربرد خشونت بسیار وقیح و بد جلوه می کند. لذا فشار بر تک تک
افراد جامعه برای اینکه درست رفتار کنند آنقدر زیاد است که بطور اتوماتیک ، افراد را
دچار یک خود کنترلی می کند تا از بروز نقض رفتار اجتماعی پیشگیری کنند. در واقع تک
تک اعضا جامعه بخاطر یک اجبار درونی از کاربرد خشونت فیزیکی چشم می پوشند و
هیجانات خود را کنترل می کنند. در چنین ایده ای انحصار اعمال زور در دست ارگان
1. Norbert Elias
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 189
مرکزی دولتی قرار می گیرد. دیتر زنگهاس 1 از جمله کسانی است که تلاش کرد در رابطه با
این ایده الیاس، اصطلاح غیر نظامی کردن به مفهوم جلوگیری و غلبه بر کاربرد زور را به
روابط بین الملل منتقل کند. برای او غیر نظامی کردن بیش از همه به معنی یک شکل جدید
کیفی در مقررات مربوط به جنگ و درگیری است . برای انتقال ایده غیرنظامی کردن اجتماع
به سطح روابط بین الملل دو دلیل وجود دارد:
اول اینکه ما شاهد تعاملات رو به افزایش میان دولتها و جوامع فرای مرزهای دولت
ملی هستیم که این مسئله غیرنظامی کردن روابط بین الملل را امکان پذیر می سازد . دوم
اینکه نمی توان انتظار داشت که غیر نظامی کردن به عنوان یک پدیده اجتماعی تاریخی
صرفاً در درون مرزهای دولت ملی محدود بشود و پایان پذیرد.
با توجه به آنچه الیاس به آن اشاره کرده یعنی فرآیند غیر نظامی کردن در سطح ملی،
این مسئله در سطح نظام بین الملل نیز قابل پشتیبانی است. هرچند در مورد سیاست غیر
نظامی کردن می بایست شرایط مناسب آن را نیز فراهم کرد . همچنان که در پروسه غیر
نظامی کردن اجتماع افراد با کنترل هیجانات خود از کاربرد خشونت فیزیکی چشم
می پوشند و انحصار قدرت دولتی درونی می شود، قدرتهای مدنی نیز در سطح بین الملل
حل و فص ل درگیری میان دولتها را بدون خشونت و زور بلکه با اتکای به یک خوداجباری
و انتقال بخشی از حاکمیت دولتی به نهادهای بین المللی می پذیرند. در طرح نقش قدرت
در نظر گرفته ego- part و هم برداشت از خود alter-part مدنی هم انتظارات دیگران
.(Kirste & Maull, 1996: 297- می شود ( 299
برای رسیدن به هدف غیرنظامی کردن در سطح بین المللی، از طریق پروسه اجتماعی
کردن و پروسه یادگیری می توان رفع درگیری ها را بدون بکار بردن خشونت و زور به
یک خود کنترلی تبدیل کرد .قدرت های مدنی تلاش می کنند بوسیله همکاری چندجانبه
با سایر دولتها به این هدف دست پیدا کنند . علاوه براین از همکاری چندجانبه برای
نهادسازی پشتیبانی می کنند. از طرفی در طی یک برنامه بلندمدت برای تشکیل
ساختارهای فرامنطقه ای جهت کنترل و پیشبرد هنجارهای عمومی تلاش
(Maull,1990:92- می کنند.( 93
1. Dieter Senghaas
190 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
اصطلاح قدرت مدنی نباید با سیاست خارجی مطلقاً صلح طلبانه اشتباه شود، آنچه که
پروفسور مائول 1و پس از آن کرسته 2 به آن پرداخته اند بدین معنا نیست. قدر ت مدنی به
معنی صلح طلبی در روابط بین الملل نیست بلکه به معنی اولویت اصلی برای نظم دادن به
درگیری ها به صورت غیرنظامی و مخالفت با بکارگیری ابزار نظامی است. اما یک قدرت
مدنی آماده است تا در وضعیت های حاد برای رسیدن به اهداف و منافع خود دست به
کاربرد زور نیز بزند. بکارگیری ابزار نظامی تحت شرایط خاص برای برخی اهداف
مشخص مجاز و امکان پذیر است و همیشه به این بستگی دارد که قدرت غیرنظامی در چه
وضعیتی قرار دارد و چه اهدافی را دنبال می کند و چه شرایطی مهیا شده تا کاربرد زور را
مشروع و قانونی سازد. لذا باید مسئله از همه جوانب مورد بررسی قرار گیرد. یک قدرت
مدنی هرگز اقدام به جنگ تهاجمی و جنگ مغایر با حقوق بین الملل نمی کند. از آنچه که
می تواند با قدرت غیرنظامی تطابق داشته باشد می توان به کاربرد زور براساس قطعنامه
شورای امنیت سازمان ملل یعنی قطعنامه های مطابق با فصل ششم و هفتم منشور سازمان
ملل نام برد. در واقع قدرتهای مدنی از کاربرد ابزار نظامی چشم پوشی نمی کنند و در
صورت اتخاذ تصمیمات جمعی و برای پشتیبانی از تضمین و حفظ صلح ابزار نظامی را
بکار خواهند برد. اگر بخواهیم بدانیم چرا در این تحلیل براساس یک مدل آرمانی کار
می کنیم، باید به این نکته اشاره کرد که کار کردن براساس یک مدل ایده آل کار تحلیلگر را
آسان تر می کند و می توان موارد زیادی را بر اساس این مدل مورد بررسی قرار داد .
دانشمندانی چون ماکس وبر نیز براساس مدلی ایده آلی و آرمانی کار می کردند . در یک
مدل ایده آلی، تحلیلگر محدودیتی ندارد. به عنوان مثال می توان بررسی کرد که آیا همه
دولتها براساس این مدل آرمانی عمل کرده یا خیر و تحلیل بر اساس این مدل محدود به
.(2006 ، چند کشور خاص نخواهد بود (مصاحبه با دکتر رایت 3
1. Maull
2. Kirste
از پژوهشگرانی است که در زمینه سیاست خارجی آلمان قلم (Michael Raith) 3. آقای دکتر میشائیل رایت
زده است. ایشان در زمان مصاحبه در گروه علوم سیاسی دانشگاه فرایبورگ درآلمان فعالیت داشتند و در حال
حاضر نیز در سازما ن بین المللی ناتو در بروکسل مشغول به کار می باشند . (زمان مصاحبه چهارشن به
2006/3/15 ،دانشگاه فرایبورگ)
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 191
مبحث قدرت مدنی مورد اشاره مائول /کرسته درک خاصی از سیاست خارجی هم چنین
اهداف، استراتژی ها و ابزارهای سیاست خارجی یک دولت را شرح می دهد که پایه گذار
یک طرح نقش خاص برای آن دولت می باشند . قدرت مدنی که این دو آن را توصیف می
کنند، دولتی است که طرح نقش سیاست خارجی و رفتار آن وابسته به اهداف ، ارزشها،
اصول همچنین اشکال تاثیرگذ اری و ابزار اعمال قدرت که برای غیرنظامی کردن روابط بین
طرح نقش مورد نظر هالستی و قدرت مدنی . (Kirste, الملل بکارگرفته می شوند( 1998:45
مورد بحث کرسته و مائول به شرح زیر قابل درک است:
سیاستمداران به طور عموم توصیفاتی از تصمیمات، قوانین، تعهدات و کارکرد آنها
متناسب با دولتهای خود دارند که در نتیجه و با توجه به این توصیفات اساسی خود را هم
در نظام بین الملل و هم در سطح یک نظام منطقه ای به اجرا در می آورند و این تصور آنها
از جهت گیری یا کارکردهای مناسب آنها نسبت به دولتهایشان در محیط بیرونی بر می آید
.(Holsti,1970:245)
طبق مدل آرمانی، برای اینکه این دسته نقشهای قدرت مدنی عملی شوند،
جهتگیری های ارزشی و همینطور اهداف مختلف و شیوه های رفتاری سیاست خارجی
خاصی به قدرتهای مدنی نسبت داده می شوند که در بررسی اقدامات دولتی به عنوان
کاتالوگ یا فهرست تحلیل استفاده می شود:
1. اراده طرح ریزی و شکل دهی
قدرتهای مدنی مدعی مشارکت در طرح ریزی و شکل دهی روابط بین الملل هم در
حیطه منطقه ای خود و هم در سطح جهانی هستند . این ادعا با هدف در دست گرفتن
رهبری انحصاری نیست، بلکه با هدف توسعه روابط بین الملل از طریق تلاشهای جمعی
است که در چارچوب چنین تلاشهایی خود پیشقدم بوده و ابتکار عمل را در دست گرفته
192 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
و به عنوان یک سرمشق و الگو عمل می کنند. این اقدام در جهت سیاست امنیتی است که
ایجاد صلح و نظم بین المللی کارآمد را مدنظر دارد هدف از آن راه حل غیرخشونت آمیز
در درگیریها از طریق افزایش راه کارهای قانونی است . در این رابطه سیاستهای اعلانی
کفایت نمی کنند . به عنوان نمونه می توان به مشا رکت فعال قدرتهای مدنی در سازمان های
بین المللی مانند سازمان ملل، همچنین نهادهای منطقه ای مثل اتحادیه اروپا و غیره اشاره
کرد که این آمادگی این قدرت ها در رابطه با ت عهدات و مداخلات غیرنظامی نشان
.(Maull, می هد( 1997
2. اهداف ملی
اهداف ملی از نظر قدرتهای مدنی در کنار نیازهای اساسی امنیت، بر مبنای رفاه، عدالت
اجتماعی و ثبات دموکراتیک توصیف می شوند. در واقع قدرتهای مدنی ابتدا معتقد به
حداکثررساندن رفاه و تعادل اجتماعی در داخل کشور هستند . سیاست خارجی قدرتهای
مدنی با اولویت بر سیاست داخلی که سیاست اجتماعی  دموکراتیک را مبنا قرار میدهد،
شکل می گیرد. قدرتهای مدنی تلاش می کنند تا به طور اساسی موقعیت غیرنظامی داخلی را
که خود به آن دست یافته اند به روابط بین الملل نیز منتقل کنند.
3. اهداف بین المللی
غیرنظامی کردن سیاست بین الملل، وظیفه ای به معنی هماهنگی دموکراتیک سیاست
بین الملل است. مانند تسلط بر ریسک های ناشی از وابستگی متقابل و تلاش برای تغییر
شکل های سازمانی، قوانین و متدهای جامعه بین الملل از یک طرف و از طرف دیگر
گسترش و پیشبرد ارزشهای جهانی. قدرتهای مدنی براساس یک سازمان تقسیم کار،
سیاست بین الملل را پیش می برند و انتقال بخشی از حاکمیت به عنوان شرط واجب و
ضروری این سیاست را مورد تأیید قرار می دهند که علاوه بر این، آمادگی برای به رسمیت
شناختن نرمهای بین المللی را برای خود الزام آور می دانند. غیرنظامی کردن شامل ، تلاش
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 193
برای بوجود آوردن رژیمها، همچنین قانونی کردن و نهادی کردن روزافزون روابط بین
الملل است. قدرتهای مدنی وجود رژیمها و نهادهای بین المللی را مناسب ترین شکل حل
و فصل درگیری ها می دانند. به همین دلیل حمایت و پشتیبان ی از نهادهای بین المللی و
گسترش همکاری های نهادی را مدنظر قرار می دهند. مانند حمایت از پروسه و روند عملی
ساختن حقوق بین الملل در روابط بین الملل. در این میان حمایت از قدرت سازمان ملل و
سازمان امنیت و همکاری اروپا را می توان جزء چنین مواردی نام برد.
4. منافع ترکیبی و ارزشهای جهانی
منافع ملی از نظر قدرتهای مدنی در ترکیب با منافع سایر کشورها توصیف می شود .
ارزشهای جهانی (مثل رعایت حقوق بشر و حقوق بین الملل ) جزئی از منافع ملی در نظر
گرفته می شوند. قدرتهای مدنی خود را ملزم به سیاست خارجی با جهت گیری ارزشی
می دانند. پشتیبانی ازفرآیند دموکراتیزه کردن، پشتیبانی از ساختارهای مناسب اقتصادی،
ساختارهای مشارکتی، ساختارهای پلورالیستی  دموکراتیک و ساختارهای دولتی قانونی
جزء اهداف سیاست خارجی قدرتهای مدنی است. برای عملی ساختن این ارزشها تضمین
دادن امتیازات (مشروط) به دولتها از یک طرف و تحریمهای جمعی از طرف دیگر کارآیی
دارد که در مورد دوم بستگی به مشروعیت تحریم وهمچنین تصمیمات شورای امنیت
سازمان ملل دارد . به طور اساسی باید گفت که قدرتهای مدنی به هیچ عنوان در امور
داخلی کشورهای دیگر دخالت نمی کنند. برای کمک به عملی شدن فرآیند غیرنظامی
کردن، آن هم در مقیاس جهانی باید وضعیتی شکل گیرد تا بر آن اساس دولتها بتوانند با راه
و روشی غیرنظامی با یکدیگر رفتار کنند.
5. الگوی خاص در سیاست خارجی
194 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
قدرتهای مدنی تصورات خاصی از کارکردهای سیاست خارجی دارند و آنچه که
حائز اهمیت است این است که معتقدند در همه زمینه های سیاسی مهم ، تک روی و
یکجانبه گرایی آنها موفقیت آمیز نخواهد بود. بدین معنا که برای بدست آوردن نتیجه
مطلوب، هنر سیاست خارجی این است که برای رسیدن به هدف مورد نظر از طریق
همکاری های بین المللی عمل شود. همکاری ها هم زمانی می توانند شانس موفقیت را بالا
ببرند که دولتها در جهت پیوند با نهادها، از بخشی از حاکمیت خود چشم بپوشند . این
مسئله در زمینه های مهم و سنتی مد نظر دولت ملی، همچون سیاست امنیتی هم صدق
می کند که از دید قدرتهای مدنی همکاری، مشارکت و اقدامات جمعی را می طلبد. قدرتهای
مدنی از اقدامات خودسرانه و یکجانبه گرایانه خودداری می کنند و تمایل دارند تا مشکلات
سیاسی را از طریق مذاکرات، توافق، میانجیگری و داوری حل کنند و یک فرهنگ خاص
سیاست خارجی را مدنظر دارند و با کاربرد زور مخالف هستند، که البته در وضعیت های
دفاع از خود یا دفاع دسته جمعی (تحت شرایط خاص) یا اقدامات اجباری دسته جمعی
قانونی وضعیت فرق می کند. از نظر آنها درگیریهای مادی به عنوان بازی با حاصل جمع
جبری مثبت در نظر گرفته می شوند که باید از طریق مصالحه و بسود طرفین حل و فصل
شوند. از طرف دیگر درگیریهای ارزشی به عنوان مشکلاتی دید ه می شوند که نباید از
طریق مواجهه ایدئولوژیک یا کاربرد زور و به طور یکجانبه حل شوند . قدرتهای مدنی نیاز
به همکار و شریک دارند تا آنها را در روند غیر نظامی کردن مورد پشتیبانی و حمایت قرار
دهند. مبنا و اساس روابط قدرتهای مدنی در رابطه با همکاری با شرکا تنها منافع مادی 
عملی نیست بلکه عناصر نرماتیو و احساسی را نیز دربر می گیرد. همکاری ها و نهادها از
دید قدرتهای غیرنظامی به عنوان مسائل ارزشی توصیف می شوند . شرکای همکار دارای
همبستگی هستند و این آمادگی را در سیاست خارجی خود دارند تا در صورت نقض
نرمهای بین المللی به طور دسته جمعی اقدام به تحریم دولت خاطی کنند و در اقدامات
اینچنینی جامعه ملل سهیم باشند . مبنای رابطه بین قدرتهای مدنی و هم پیمانانشان
همبستگی همراه با تلاش برای تقسیم عادلانه فشارهاست.
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 195
6. ابزار سیاست خارجی قدرت مدنی
قدرتهای مدنی به تهدید و کاربرد زور بسیار بدبینانه نگاه می کنند و کاربرد زور را
مشکل ساز می دانند. آنها استفاده از ابزارهای سیاسی (مذاکره) و شروط و تحریم ها را به
عنوان انگیزه مثبت یا منفی در سیستم می دانند. از نظر آنها کاربرد ابزار نظامی و اقدامات
امنیتی جمعی علیه یک کشور نقض کننده اصول بین المللی تنها در صورتی که شورای
امنیت سازمان ملل آن را تایید کند مشروع است. همچنین کاربرد ابزار نظامی در مورد دفاع
سرزمینی مشروعیت دارد. قدرتهای مدنی اصولاً صلح جو هستند و اقدام دولتها علیه دولت
متجاوز جزو اولویت های یک قدرت مدنی در سیستم امنیت جمعی می باشد. آنها طرفدار
اقدامات امنیت جمعی هستند و روشهای تقسیم کار و همچنین چند جانبه گرایی و در
صورت امکان بکارگیری ابزارهایی که تصمیمات جمعی آنها را مشروع دانسته، هستند
به عبارت دیگر آنها مروج امنیت جمعی هستند که در .(Kirste & Maull, 1996: 300-303)
این میان م ی توان حمایت از کنترل تسلیحات، خلع سلاح و غلبه بر مسائل امنیتی بطور
مشترک را نام برد . امنیت جمعی به عنوان یک هدف ایده آل درنظرگرفته می شود که
تهدید و کاربرد زور نظامی را صرفاً در صورت مشروعیت بین المللی و جمعی مجاز
.(Streichert, می داند ( 2005
از نظر مائول چندین نشانه مهم در مورد قدرت های غیرنظامی وجود دارد:
 غیر نظامی کردن سیاست داخلی به شکل سیستم دولتی قانونی و دموکراتیک؛
 رفاه مادی که پیش شرط اصلی ثبات دموکراتیک است؛
 طی پروسه و روند یادگیری تاریخی که نخبگان و مردم را به این هماهنگی و توافق
اجتماعی رسانده که غلبه بر هزینه های قدرت نظامی و مباحث سنتی امنیت از طریق
همکاری های فراملی و چشم پوشی از حاکمیت میسر است؛
196 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
اما آنچه مسلم است این است که هیچ دولتی نمی تواند صد در صد نقش قدرت مدنی
را به طور کامل ایفا کند، اما پیشگیری و ممانعت از جنگ و خشونت عنصر اصلی طرح
. (Wölfle, 2005: 20- نقش قدرت مدنی است.( 21
ارزیابی انتقادی
تئوری نقشها و مبحث قدرت مدنی می توانند با تحلیل طرح نقش ملی تفاوتهای کیفی
در رفتار سیاست خارجی یک بازیگر را مشخص کنند . در حالی که تاثیر هنجارها، ایده ها و
ارزشها بر شکل گیری منافع و رفتار بازیگر مورد توجه قرار می گیرد، بویژه در مبحث
قدرت مدنی رفتار بازیگران عمده از زوایایی مشاهده می شود و در رابطه با آن بحث می
شود که سایر تئوری ها مانند رئالیسم، نئورئالیسم، نهادگرایی و نهادگرایی جدید محدودتر
عمل می کنند.
اما این مبحث دارای نقاط ضعف ی نیز می باشد . یکی از این موارد انتقاد به اصل شکل
گیری طرح نقش قدرت مدنی بازمی گردد . طرح ایده آلی قدرت مدنی با مشاهده رفتار
سیاست خارجی دو بازیگر آلمان و ژاپن توسعه پیدا کرد و پس از آن سیاست خارجی این
دو دولت مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرارگرفت و به همین خاطر برخی آن را مبحثی
می دانند که در ابتدا برحسب تصادف طراحی شده و نه با تکیه بر یک طرح
.(Harnisch, تئوریکی( 1997
برخی منتقدین این پرسش را مطرح می کنند که کدام یک از اصول مطرح شده در
رابطه با قدرت مدنی از اولویت بیشتری برخوردار است؟ در صورتی که کشوری برخی ا ز
این اصول را رعایت نکند، با رعایت کدام اصول قطعاً یک قدرت مدنی شمرده می
شود؟البته به نظر می آید این مسئله از این جهت قابل حل است چرا که قدرت مدنی،
قدرتی است که به طور پیوسته و مستمر اصول خاص را مورد توجه قرار می دهد، ممکن
(Tewes, است کشوری کم و بیش با جهتگیری یک قدرت مدنی عمل یا خیر ( 1997:353
البته این مسئله که یک کشوری رفتار خود را به طور پیوسته تغییر داده یا صرفاً برحسب
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 197
شرایط استثنایی در مواردی از نقش یک قدرت مدنی خارج شده، جای بحث و بررسی
دارد.
ایراد دیگری که در مورد تئوری نقشها و طرح نقش قدرت مدنی مطرح م ی شود،
ضعیف بودن قدرت پیش گویی این دو است؛ اگرچه با کمک این نظریات می توان رفتار
سیاست خارجی یک کشور را توضیح داد؛ اما نمی توان به میزان کافی آن را پیش بینی کرد
.(Harnisch,1997)
از دید برخی منتقدین اینکه تئوری قدرت مدنی درصدد ممانعت از کاربرد خشونت و
در این رابطه . (Kühne, زور در نظام بین الملل است، امری محال تلقی می شود( 1996:23
می توان به این مطلب اشاره کرد که تئوری قدرت مدنی اعمال زور را به عنوان یک راه
حل در درگیری ها به عنوان آخرین راه کار و آن هم در وضعیت خاص مورد تایید قرار
می دهد و این امر در صورتی ع ملی خواهد بود که ابزارهای سیاسی و اقتصادی کارایی
لازم را نداشته باشند.
نتیجه گیری
به طور کلی می توان به این مسئله اشاره کردکه در سازه گرایی علاوه برعوامل مادی،
عوامل غیرمادی بویژه تاثیر ایده ها از اهمیت خاصی برخوردار هستند . آنها هویت دولتها را
نتیجه فراین دها و تغییرات تاریخی می دانند که نتیجتاٌ این مسائل در شکل گیری نقشهای
سیاست خارجی دولتها تاثیرگذارند . با اعتقاد به این مسئله در تئوری نقشها، نقشهای
مختلفی که دولتها با توجه به موقعیتهای تاریخی و هنجارهای مورد نظر خود دنیال می
کنند، مطرح می شوند و اینکه باز یگران با توجه به درکی که از محیط خود و سایر
بازیگران دارند نقش خود را انتخاب می کنند . طرح نقش قدرت مدنی نیز یکی از همین
نقشهاست.
198 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
تئوری نقشها و طرح نقش قدرت مدنی قادر به توضیح رفتار بازیگر دولتی هستند. در
رابطه با حفظ همکاری نهادی در وضعیت آنارشی بین الم للی، تئوری قدرت مدنی با
متغیرهای ارزشی، اهداف، اصول و ایده آل ها، پدیده همکاری را توضیح می دهد . تئوری
نقشها همچنین مباحث نئورئالیسم (قدرت، امنیت ) و نهادگرایی جدید (رفاه، سود ) را با
متغیرهای تحلیلی هنجارها، ارزشها و اخلاق تکمیل می کند. همچنین به توضیح این مطلب
می پردازد که چرا برخی دولتها بانی همکاری و ثبات هستند . در واقع روند یادگیری
تاریخی به پذیرش یک طرح نقش توسط دولتها منجر می شود که این طرح نقشها امکان
پیوند با پروسه های مختلف سیستمیک یا فرعی را فراهم می سازند . از طرفی این طرح
نقشها انتظارات سایر بازیگران را نیز دربر می گیرند.
طرح نقش قدرت مدنی تنها طرح نقش جامعی است که در چارچوب تئوری نقشها
به طور کامل بر روی آن کار شده است . کارهایی از هالستی در دهه های 60 و 70 نیز
وجود دارد که در آنها تعدادی از نقشها را توسعه داده، اما همه آنها را به طور مستقل شرح
نداده است . به جز طرح نقش قدرت مدنی طرح نقشهای دیگر مانند طرح نقش یک
ابرقدرت یا طرح نقش یک قدرت هژمون و همچنین طرح نقش یک قدرت منطقه ای و
جز آن به عنوان یک چارچوب تئوریک مورد مطالعه قرارنگرفته اند . بسیار مفید بود اگر در
چارچوب تئوری نقشها، طرح نقشهای دیگر هم توسعه پیدا می کردند که مسلم ا قابل
تحقیق بوده و جای کار و مطالعه دارند. به عبارت ساده تر طرح نقش قدرت مدنی یک
مدل ایده آلی است که بر اساس آن می توان سیاست خارجی کشورها را مورد بررسی قرار
داد و اینکه آیا کشور مورد نظرسیاست خارجی مطابق با اصول و اهداف یک قدرت مدنی
دنبال کرده یا نه، که از جمله مهمترین اهداف یک قدرت مدنی همان غیرنظامی کردن
روابط بین الملل و همان خودداری از کاربرد زور نظامی جز در وضعیت های استثنایی را
می توان نام برد.
فارسی:
- مشیرزاده،حمیرا.( 1385 )، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران، سمت
،"( - مهدویان، حسین .( 1385 )،" روابط بین الملل : یک جهان، چندین تئوری ( 2
مترجم استفان ام. والت.
http://www.bashgah.net/modules.php?name=News&file=article&sid=18768
(1385/ 12/ تاریخ مراجعه( 1
- انگلیسی:
-Filzmaier,Peter/ Gewessler, Leonare/ Höll, Otmar/ Mangott, Gerhard. (2006),
“Konstrutivism”, in: Internationale Politik, Facultas Verlags- und Buchhandels AG,
Wien
- Gaupp, Peter.(1983), Staaten als Rollenträger. Die Rollentheorie als Analys-
Instrument von Außenpolitik und internationale Beziehungen, Band 6, Bern:
Verlag Hueber
- Harnisch, Sebastian.(1997), Der Zivilmachtsansatz ist keine schönwettertheorie.
Überlegungen zur methodischen und theorethischen Verordnung, (DFG- Projekt,
Zivilmächte, working paper) Trier, Punkt 3.4.
- Harnisch, Sebastian/ Maull, Hanns W.(1997), DFG-Projekte, Zivilmächte und
Nukleare Non-Proliferation. Die USA und Japan in Nordkoreankrise 1989-1995,
9.12.1997, Universität Trier,S.20
- Harnisch, Sebastian.(2000), Deutsche Außenpolitik nach der Wende: Zivilmacht
am Ende? ”Beitrag für den 21.DVPW –Kongress in Halle 1-5.10.2000
200 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- Heinz, Brill.(1993), Deutschland im geostrategischen Kraftfeld der super-und
Großmächte (1945-1990), in: Zitelmann, Rainer/Weißmann,
Karlheinz/Großhein,Michael(Hrsg.) Westbindung. Chancen und Risiken für
Deutschland, Frankfurt a.M u. Berlin, S.271
- Holsti, Kalevi J.(1970), National Role Conceptions in the Study of Foreign Policy,
in: International Studies Quarterly, 14,S.245
- Kirste, Knut/ Maull, Hanns W.(1996), "Zivilmacht und Rollentheorie", Zeitschrift
für Internationale Beziehungen, 3. Jg, Heft 1, Baden Baden: Nomos
Verlagsgesellschaft, S. 283-309
-Kirste, Knut.(1998), "Die USA und Deutschland in der Golfkrise 1990/
91".eingesehen am 20.3.2006, S. 21- 30
http://www.deutsche-aussenpolitik.de/resourses/conferences/golf.pdf
- Kirste, Knut.(1998), “ Rollentheorie und Außenpolitikanalyse. Die USA und
Deutschland als Zivilmächte “, Europäsche Hochschulschriften Reihe 31, Bd. 259,
Frankfurt a.M al, S.45
- Kühne,Hinrich.(1996), Multinationale Friedensmissionen und Nationale
Interessen, in: Kaiser, Karl/Krause,Joachim (Hrsg.): Deutschlands neue
Außenpolitik,Bd, 3: Interessen und Strategien, München, S.23
- Maull, Hanns W.(1990), Germany and Japan: The New Civillian Power, in:
Foreign Affair,69,5,S.92-93
- Maull,Hannns W.(1992),” Die Konzeption und ihre Sicherheitspolitische
Relevanz” Sicherheitspolitik Deutschland: Neue Konstellationen, Risiken,
Instrumente,Jg.32.Baden Baden: Nomos Verlagsgesellschaft, S.772-778
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / نقش قدرت مدنی در سیاست خارجی .../ 201
- Maull, Hanns W.(1992), Internationale Fragen/Sicherheit “Deutschland als
Zivilmacht”,Europa-Archiv, Folge 10, S.274
- Maull,Hanns W.(1993), Europa and the changing global agenda, in: Story.S.140
- Maull,Hanns W./Kirste,Knut.(1996), Bericht über den Fortgang des DFG- Projekts
”Zivilmächte” Üniversität Trier
- Maull, Hanns W.(1997), DFG-Projekte, Zivilmächte , Die acht zentralen
Kategorien, Universität Trier
- Maull, Hanns W. (2006), " Zivilmacht Deutschland", Erscheint in:
Gunter,Hellmann/Siegmar,Schmidt/Reinhard,Wolf(Hrsg.), Handwörterbuch zur
deutschen Außenpolitik, Opladen, VS Verlag - Maull, Hanns. W./ Kirste, Knut/ Harnisch, Sebastian. (1997), Deutsche,
amerikasche und japanische Aussenpolitikstrategien 1985-1995, S. 4.
- Löffler, Berthold.(2003), Politische Kultur als Teil der gesellschaftlich
Konstruierten Wirklichkeit. Eine theoretische Skizze, Dornheim, Andreas/
Greiffenhagen, Sylvia(Hrsg.) Identität und Politische Kultur.Stuttgart,S.136
- Streichert, Christine. (2005), "Deutschland als Zivilmacht", eingesehen am
5.5.2006
http://www.deutschie-aussenpolitik.de/resources/tazip/tazip11.pdf
- Tewes, Henning.(1997), Das Zivilmachtskonzept in der Theorie der
Internationalen Beziehungen, Anmerkungen zu Knut Kirste und Hanns W.Maull in:
Zeitschrift für Internationale Beziehungen,4,S.353
202 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- Ulbert, Cornelia.(2003), "Sozialkonstruktivismus" in: Schieder, Siegfried/
Spindler, Manuela, Theorien der Internationalen Beziehungen, Opladen: UTB,
Leske+ Budrich
- Weidenfeld, Werner.(1995), Der Stoff der Politik, in: Internationale Politik,
50,S.1
- Wölfle, Markus.(2005), Die Auslandseinsätze der Bundeswehr, Bonn: Bernard &
Graefe Verlag