حقوق بین الملل
امین معتمدی
چکیده
دیالکتیک شمال و جنوب در سالهای اخیر بیش از پیش در همه حوزهها نمود پیدا کرده است. بسان سایر حوزههای علم، حقوق بینالملل نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. در مطالعات حقوق بینالملل در سالهای اخیر بخصوص در مباحث فلسفی، سیر تحول تاریخی در خصوص منشا پیدایش و مبنای تعهدات آن، دانشمندانی ظهور کردهاند که به طریقی سعی در توسعه ...
بیشتر
دیالکتیک شمال و جنوب در سالهای اخیر بیش از پیش در همه حوزهها نمود پیدا کرده است. بسان سایر حوزههای علم، حقوق بینالملل نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. در مطالعات حقوق بینالملل در سالهای اخیر بخصوص در مباحث فلسفی، سیر تحول تاریخی در خصوص منشا پیدایش و مبنای تعهدات آن، دانشمندانی ظهور کردهاند که به طریقی سعی در توسعه نگرش شرقی به حقوق بینالملل داشته و از این نظر که سرمنشا این تفکرات معمولاً کشورهای کمتر توسعه یافته و استعماری بودند، نام آن را «رویکرد جهان سوم به حقوق بینالملل» نامیدهاند. این رویکرد که ریشه در جنبش مطالعات انتقادی به حقوق بینالملل دارد با در نظر گرفتن بینش آسیایی و نیز سیر تاریخی تحول تمدنهای آن، کوشش میکند تا با جهتگیری نسبت به پدیده منحوس استعمار در کشورهای توسعهنیافته یا کمتر توسعهیافته، سرمنشا حقوق بینالملل را از مرکزیت اروپا خارج کند و از این دریچه به گفتمانی انتقادی در مورد مباحث موجود حقوق بینالملل و حقوق بشر بپردازد. اتخاذ چنین رویکردهایی منجر به ایجاد دوگانگی در نظریات اندیشمندان حقوقی میشود. با این وجود، همین امر میتواند موجب افزایش گفتمان حقوقی میان ملل مختلف و در نتیجه اعتلای حقوق بینالملل و ارتقای وجه جهانشمولی آن گردد. هدف مقاله این است که ضمن بررسی نگرشهای مختلف این رویکرد، به تحلیل و واکاوی آن بپردازد.