نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیارعلوم سیاسی دانشگاه یزد

چکیده

یکی از مقاطع حساس در مطالعه هویت ایرانی، شکل گیری الگوی هویتی مبتنی بر ناسیونالیسم در دوره پهلوی اول است. این مقطع از آن جایی شایسته بحث و تامل جدی است که ادرکات و تصوراتی که در ساختار سیاسی دوره پهلوی اول ترویج شد، مبنای مباحثات و مجادلاتی شده است که تا به امروز امتداد یافته است. پژوهشگران این حوزه با این واقعیت مواجه اند که آن چه که در این مقطع در چارچوب سازوکارهای سیاسی در جهت ترسیم وحدت ایران جریان یافت بر جریانی نوظهور در عرصه هویت رسمی ناظر است که توانست با ایجاد تمرکز در منابع قدرت، فرایندهای یکسان سازی را در چارچوب سرزمینی ایران به نمایش بگذارد. 
این مقاله می کوشد تا ضمن فهم روند تثبیت الگوی هویتی ناسیونالیستی پهلوی اول(1320-1300)، عناصر و مؤلفه های درونی آن حول چهار محور اصلی وحدت کشور، باستان گرایی دلبستگی به وطن، تداوم سلطنت و موقعیت محوری شاه مورد تحلیل قراردهد. هدف این است که دریابیم؛ در پرتو نگرش ایدئولوژیک حاکم، چه تعابیر و ادراکاتی از هویت ایرانی عرضه شد؟ هویت ایرانی در این مقطع، در قالب چه مفاهیمی مورد توجه قرار گرفت؟ دلایل فروغلتیدن آن در دام اقتدارگرایی مبتنی بر نظم سلطانی چه بود؟ عناصر و مؤلفه های محوری مدرنیزاسیون ترویج شده کدام اند؟ ناسیونالیسم شکل گرفته در این مقطع، حامل چه مفاهیم، نگرش ها و چشم اندازهایی است؟ پویش های فکری- سیاسی بروز یافته در این مقطع دارای چه ویژگیهایی است؟ 

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Nạsywnạlysm and Iranian identity : case study first Pahlavi era

نویسنده [English]

  • ali ashraf nazaria
مقدمه
در فضای سیاسی – اجتماعی خاص پس از انقلاب مشروطیت تحولاتی رخ داد که از
نظر تاریخی و ساختاری زمینه را برای پیگیری ایده وحدت و حفظ تمامیت سرزمینی
کشور فراهم آورد . از نظر تاریخی، جنگ جهانی ا ول و دخالت بیگانگان، تلاش برای تبدیل
وضعیت استقلا ل کشور به جایگاه تحت الحمایگی متأثر از قرارداد 1919 )، زوال استیلای
دولت مرکزی و ظهور نیروهای گریز از مر کز و وقوع شورش های محلی و قومی تنش ها
و بحران های ناشی از حرکت شیخ خزعل در خوزستان، شیخ محمد خیابانی در
آذربایجان، میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان، اسماعیل آقا سمیتقو در کردستان، محمد
تقی خان پسیان در خراسان و امیر افشار در کرمانشاه ضرورت ایجاد دولت مرکزی
نیرومندی را ایجاب می کرد . از لحاظ ساختاری، با زوال نظام اجتماعی قدیم، ضرورت
صنعتی کردن کشور، توسعه اقتصادی ، ایجاد مبانی دولت مدرن به ویژه ارتش جدید و
بوروکراسی، اصلاحات مالی و نظامی و تأمین وحدت ملی بیش از هر زمان دیگر احساس
می شد . علاوه بر وضعیت آشفته داخلی، عوامل تسهیل کننده دیگری نیز وجود داشت که
بر انگیزاننده خواسته های ناسیونالیستی بود . در این میان می توا ن به متغیرهایی نظیر تجدد
خواهی روشنفکران، آگاهی فزاینده از عقب ماندگی کشور، سرخورده شدن جبهه مخالف
استبداد به دلیل روند معکوس انقلاب مشروطیت، فرقه گرایی و کشمکش های افراطی
سیاسی، مشروعیت ایدئولوژیک خواسته های ناسیونالیستی و نهایتاً خواسته هایی که برای
رفع نفوذ و سلطه قدرت های بیگانه وجود داشت، اشاره نمود (ر. ک: دیگار و دیگران
ملک الشعرای بهار درباره وضعیت ایران در این زمان .(Ansari 2003 ؛ 1370 ؛ فوران 1383
می نویسد:
آن روز دریافتم که حکومت مقتدر مرکزی از هر قیام و جنبشی که برای اصلاحات »
برپا شود ،صالح تر است و باید همواره به دولت مرکزی کمک کرد و هوچیگری و ضعیف
ساختن دولت و فحاشی جراید به یکدیگر و به دولت و تحریک مردم ایالات به طغیان و
قدس ) « سرکشی برای آتیه مشروطه و آزادی و حتی استقلال کشور زهری کشنده است
.(49 :1375
به طور کلی، سال های 1285 ش تا کودتای سوم اسف ند 1299 ، سال های هرج و مرج
و فروپاشی نظم در ایران بود که علی رغم واسازی مبانی استبداد سنتی (پاتریمونالیسم )،
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 143
هنوز بدیل کارآمد و مؤثری جایگزین آن نشده بود و به واسطه تنش ها و کشمکش های
سیاسی- اجتماعی داخلی و تهاجم و دست اندازی نیروهای بیگانه، موجودیت سیاسی و
پیکره هویتی منضم ملی ایران در معرض خطر تفرق و انحلال قرار گرفته بود . تجربه ناکام
حکومت پارلمانی، روی کار آمدن دولت های ضعیف و گرفتار دسته بندی و فرقه بازی،
ناکام ماندن اصلاحات موعود، درماندگی کشور و نقض مرزهای بی طرفی، زمینه های لازم
را برای طرح و بسط اید ه ای وحدت محور فراهم آورده بود . توسل روشنفکران و نظریه
یک نفر » ،« فرمانروای مستبد روشن اندیش » ،« یک شخصیت نیرومند » پردازان این دوره به
بیانگر ادراک جدید آنان از هویت جدید در ایران در « یک دماغ منور و فکرباز » ،« مصلح
چارچوب دولتی مقتدر و متمرکز بود که بتواند با رفع از هم گسیختگی و تنش های
پرده اوهام را به زور از جلوی چشم ما رد » و « سعادت را بر ما تحمیل کند » ، عارض شده
128 ). هرچند نباید علاوه بر توجه به عوامل داخلی، نقش -129 : وحدت 1383 ) « نماید
دیکتاتوری » تعیین کننده انگلیس و کارگزاران آن در ایران 1 را برای استقرار یک
فوران: 301 ) فراموش کرد. )« نظامی
الف. فرایند استقرار و تثبیت:
تحولات و وقایعی که پیش تر به آن اشاره شد، موجب شد تا نوعی اجماع عمومی
برای شکل گیری دولتی مقتدر و متمرکز - نه لزوماً استبدادی - در میان همه اقشار و شئون
مختلف اجتماعی شکل گیرد . وضعیتی که در آن این تصور ایجاد شد که می بایست فردی
مقتدر، کسی که به عنوان کارگزار ملت، یک حکومت متمرکز و مقتدر بنا نهد که در عین
رفع مشکلات فزاینده داخلی، بتواند از یکپارچگی و استقلال آن محافظت نماید . در حالی
که برابری خواهی، آزادی خواهی و ملی گرایی رمانتیک الهام بخش نسل اول یه روشنفکران
و تلاش هایشان برای انجام تغییر و اصلاح در سراسر کشور بود، برای روشنفکران پس از
جنگ جهانی اول - که متأثر از تحولات کشورهای آلمان، ایتالیا و پرتغال بودند – اقتدار
گرایی سیاسی و ملی گرایی زبانی و فرهنگی به نیروی ضروری و کارسازی در تحقق
.(13 : آرزوهایشان تبدیل شد (اتابکی و یان زوکر 1385
« آیرونساید » و ژنرال « هرمن نُرمن » 1. نظیر
144 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
پیش فرض آنان بر این پایه بود که الگوی اروپایی مدرنیته منعکس کننده جامعه
منسجمی است که به وضوح پیرامون مفاهیم مشخص ملت و دولت سازمان یافته و تنها
یک حکومت مقتدر نیمه متمرکز قادر است ضمن پیش بردن اصلاح در کشور، یکپارچگ ی
و وحدت سرزمینی آن را حفظ کند . در واقع، آرزوی شکل گیری دولتی نیرومند و مشکل
گشا که در سال های میان دو جنگ رواج یافت، با ایدئولوژی های متفاوت جریانی جهانی
شده یود که به واسطه بحران در ساختارهای هویتی مدرن از همان روزهای پایان جنگ
جهانی اول تکوین یافت . روشنفکرانی چون حسین کاظم زاده ایرانشهر، محمود افشار
یزدی، مشرف نفیسی (مشرف الدوله )، سعید نفیسی، احمد کسروی، ابراهیم پورداود، رشید
یاسمی، مرتضی مشفق کاظمی، حبیب الله پور رضا، محمد قزوینی، عباس اقبال، کریم طاهر
زاده بهزاد، ملک الشعرای بهار، حسین مراغه ای، ع لی اکبر سیاسی، اسماعیل مرآت،
میرزا حسین مهیمن و سید حسن تقی زاده با همه تنوعات فکری شان، جملگی بر این باور
بودند که دیگر آمال ها و آ رزوهای دموکراتیک مشروطه شوقی بر نمی انگیزد و به اقتضای
،(38 : انتخابی، در جهانبگلو 1379 ) « دیکتاتور ایده آل دار » اوضاع کنونی باید به سمت
(129 : وحدت 1383 ) « مستبدی روشن اندیش » 139 )، و : افشار 1302 ) « یک دماغ منور »
حرکت کرد که بتواند زمینه ها و مقدمات لازم را برای انقلابی اجتماعی فراهم آورد . در آن
هنگام، روشنفکران پیش از آنکه آثار چنین امری را پیش بینی کنند، آرزوی قدرتی را
داشتند که ب تواند ساختارهای اجتماعی – سیاسی کشور را سامان داده و آرمان های سیاسی
آنان را تحقق بخشد . علی اکبر داور، در مقاله ای که در روزنامه مرد آزاد به چاپ رسید،
چنین نوشت:
ما محتاج یک حکومت مقتدر هستیم که با سرنیزه تمام عادات ما را بکند، به چرند
احرار و ترهات قائدین بی سواد ملت بخندد و به هوچی بفهماند که باید ساکت شد . به
ملت نشان بدهد که چه قسم باید کار کرد ... حکومت ه ای دوره استبداد، تشدد و سختی
می کردند ولی نه برای تربیت و ترقی ایران . ما می گوئیم چون اصلاح امور ایران مانع بسیار
.(136 : دارد باید زور به کار برد (اکبری 1384
مجله ها و نشریاتی که در این زمان انتشار می یافتند، اغلب رسالت خود را حفظ ملیت
ترویج تمدن اروپایی در » و وحدت ایران و استقرار حاکمیت ملی می دانستند . رسالت کاوه
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 145
همین .« ایران، مبارزه با تعصب و تحجر، و خدمت در راه حفظ ملیت و وحدت ملی بود
وحدت » ؛ تأکید بر مفهوم وح دت ملی را نیز محمود افشار در مجله آینده ترویج می کرد
ملی امروز از اهم مسائل و حقایق بین المللی است . چه ما بخواهیم و چه نخواهیم در آینده
ملت ما نیز در همین جریان سیاسی خواهد افتاد و این حقیقت روزی مدار سیاست ما
126 ). در یکی از مقاله های ایرانشهر با عنوان -127 : وحدت 1383 ) « خواهد گشت
می خوانیم: « معارف در ایران »
یک نفر مصلح، یک دماغ منور و فکر باز لازم است که هر روز صبح بزور درب منزل
ما را جاروب کند و چراغ کوچه های ما را بزور روشن کند و وضع لباس ما را بزور یک
نواخت و یک روند نماید، معارف ما را اصلاح کن د، از فتنه های مجلس بزور جلوگیری
نماید، دربار سلطنتی ما را بزور اصلاح و تصفیه کند، عمله خلوت آنرا بزور از اشخاص
منورالفکر بگمارد، مستخدمین بی هنر ادارات را بزور خارج نماید، چرخ ادارات را ب ه زور
.(139 : براه بیندازد (افشار 1302
حسین کاظم زاده ایرانشهر نیز مت أثر از این فضا، با اولویت بخشیدن به اتحاد ایران در
مقابل آرمان هایی نظیر وحدت بشر و اتحاد اسلام بیان داشت:
در مملکتی که هر طبقه، طبقه دیگر را دشمن می شمارد، در جایی که میان 114 نفر »
وکیل که خلاصه یک ملت باید باشند، هفت فرقه سیاسی به نام تجدد، تکامل، قیام، ملیون،
آزادیخواهان، بیطرفان و اقلیت که خود نیز نمی دانند چه می خواهند و چه فرق دارند ....
در مملکتی که درجه فهم اکثریت مردم از درک معانی شهر و ولایات و مملکت [ایالت ]
خود بالاتر نرفته و لفظ ایران بر آنها یک معماست، چگونه می توان امید به پیشرفت و
ابادانی داشت... پیش از آشنا کردن ملت ایران با اجزای دیگر بشریت باید او را با افراد خود
.(41- ایرانشهر 1293 یزدگردی: 43 ) « آشنا کرد و آشتی داد و برادر نمود
نشریات پرنفوذی چون کاوه، فرنگستا ن، ایرانشهر و آینده مروج این ایده بودند که
اولین قدم اصلاحات فوری و سیاسی؛ تقویت دولت مرکزی است. تلاش اصلی باید در این
راه صرف شود تا از طریق اسباب دوام و استحکام دولت، سکون و فراغ بالی پیدا شده و
هوا برای نقشه های ملی صاف شود . دولتی مقتدر که جایگزین دستگاه دیوانی گذشته
146 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
شود، بساط اقتدار حکمرانان محلی را برچیند، تمامیت ارضی و یکپارچگی کشو ر را تأمین
نماید و بر پایه زبان مشترک، فرهنگ واحد و خودآگاهی تاریخی، ملتی یگانه ایجاد کند.
113 ) دیگر در : بهنام 1375 ) « موسولینی » و « دیکتاتوری انقلابی » شور و شوق ایجاد
روزگاری که دوران چیرگی ناسیونالیسم افراطی در اروپا بود و هرج و مرج و اغتشاش
کشور به صورت س که رایج درآمده بود، جملگی نیروهای اجتماعی را در وضعیتی عجیب
قرار داده بود . حتی ضد تشکیلاتی های دموکرات ها نیز که از خودمختاری ایالات و
ولایات و جنبش های محلی حمایت می کردند، در این مقطع موجودیت ایران را بیش از
.(Ghods (A) 1991: 35- هرچیز در گرو شکل گیری حکومت مرکزی می دانستند ( 36
« رهبر بورژوازی ملی » سلیمان میرزا اسکندری، رهبر سوسیالیست ها، رضاخان را به عنوان
گامی مؤثر را « بورژوازی – دموکراتیک » مورد خطاب قرار می داد که با ایجاد حکومت
رضا خان .(Ibid: برخواهد داشت ( 40 « دیکتاتوری پرولتاریا » برای رسیدن به مرحله نهایی
نیز که فرصت را برای بهره برداری مناسب دید، در متن اعلامیه کودتا از مفاهیمی نظیر
تشکیل حکومت قوی، ایجاد نیروی نظامی قدرتمند، فقدان تبعیض و رفع نفوذ و سلطه
بیگانگان بهره جست . بدین ترتیب واضعان و خالقان این صورت بندی سیاسی در پسِ
پشت پرده غفلتی که پیش روی آنان گذارده شد و غافل از آینده ای که در انتظار آنان بود،
فضای فکری – ساختاری لازم را برای استقرار و تثبیت الگویی نو فراهم آوردند.
ب . ایدئولوژی ناسیونالیسم:
ناسیونالیسم غالباً به منزله ایدئولوژی به عنوان شکلی از رفتار نگریسته می شود که از
خودآگاهی ملی، ه ویت قومی یا زبانی در چارچوب فعالیت ها و بیان سیاسی استفاده می
333 ). در این معنا، دولت ملی محصول تلاقی ایدئولوژی : کند (ر.ک: وینسنت 1378
ناسیونالیسم و دولت گرایی 1است که از یک سو تمایل به تحکیم و تثبیت قدرت دولتی
دارد و از سوی دیگر درصدد ایجاد فضایی هویت ساز و وحدت بخش است که بر اساس
آن تمامی عناصر فرهنگی و تحت حاکمیت خود را به سوی اطاعت از یک فرهنگ غالب
رسمی سوق دهد. بنابراین، ناسیونالیسم وضعیتی ذهنی و به معنای اراده ای جمعی است که
1. Etatism
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 147
.(Kohn 1995: 11- نهایت وفاداری فرد را نسبت به دولت ملی نشان می دهد ( 16
ناسیونالیسم جنبشی ایدئولوژیک برای دست یافتن و حفظ استقلال (حاکی از نفوذ »
همیشگی ناسیونالیسم در ملت های دیرپا )، وحدت و هویت برای مردمانی است که برخی
.(19-20 : اسمیت 1383 ) « از اعضای آن به تشکیل یک ملت بالقوه و بالفعل باور دارند
هسته اصلی ناسیونالیسم مبتنی بر شکلی از فرهنگ عمومی و نماد سیاسی و در نهایت
فرهنگ توده ای سیاسی شده ای است که تلاش می کند شهروندان را برای عشق ورزیدن
1 موجودیت « لئون پی . بارادات » . به ملیت شان و رعایت قوانین و دفاع از سرزمین بسیج کند
سیاسی ناسیونالیسم را بیش از یک توصیف صرف سیاسی دانسته و می نویسد:
ناسیونالیسم آیینه ای است که افراد خود را در آن می بینند و تعریف می کنند، »
منشوری است که به واسطه آن افراد مشاهده می کنند، ارزیابی می کنند و نسبت به حوادث
و دیگر مردم عکس العمل نشان می دهند . ناسیونالیسم کیفیات غیر مادی مشخصی دارد
.(80 : آصف 1384 ) « که موجب ادراک، تاریخ، عزم و اراده در پیروانش می گردد
ناسیونالیسم برای ورود به برنامه های سیاسی و فرهنگی عملی به مفاهیمی نظیر
اصالت 2، تداوم، شأن و منزلت، تقدیر و سرنوشت 3، علاقه و شور به موطن نیاز دارد . همه
این مفاهیم معیارهایی را برای ارزیابی وضعیت گذشته و حال مل ت و تلاش برای دستیابی
به اهداف مورد نظر فراهم می کند . اصالت به معنی یافتن خودِ واقعی و زدودن زنگارهای
اعصار است که می بایست توسط مورخان، موسیقی دانان، باستان شناسان و هنرمندان
اثبات شود . در اینجا اصالت مترادف با حقیقت می شود و تقابل اصل با بدل و یافتن
تمایزهای دقیق میان ما /دیگری به محوری ترین عنصر مباحثات روزمره تبدیل می شود .
،« ملت بدون تغییر » اصطلاح تداوم به معنای همگونی در طول زمان و توسل به ایده
علیرغم همه تحولات و وقایع رخ داده در طور زمان است . مفهوم منزلت نیز به کشف
مجدد ارزش های درونی و محقق کردن منزل ت و شکوه خودِ اصیل و واقعی است . چنین
برداشتی از منزلت با توسل به عهد قدیم و اصل و نسب ناشی از آن ، وعده بازیابی
1. Leon P.Baradat
2. authenticity
3. destiny
148 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
جایگاهی را می دهد که در آن هویت مظلوم و به حاشیه رانده شده خودی، عظمت و
بزرگی پیشین را دوباره به دست خواهد آورد.
تقدیر یا سرنوشت تاریخی به عنوا ن یکی دیگر از مفاهیم مورد بهره برداری ایدئولوژی
ناسیونالیسم، حامل بار بسیار احساسی تری از مفاهیم آینده است . سرنوشت به واسطه
تاریخ تعیین می شود، سرنوشت نشان دهنده یک جریان بی نظیر و قضا و قدری است . از
نظر ناسیونالیست ها باید تلاشی مقدس را برای بازیابی گذشته طلایی که اکنون در زیر
زمان حال به نحو ظالمانه ای پنهان شده است، به کار بست . آنها امیدوارند تمدن پرشکوه
گذشته از طریق احیای روح واقعی ملت توسط نسل های آینده دوباره چونان خورشیدی
شاهرخ مسکوب در این باره می نویسد: .(Smith 1992: 58- درخشیدن را از سر بگیرد( 65
تاریخ همیشه ابزارِ دست ناسیونالیسم است و چگونگی کاربرد آن بستگی به خصلت
پیشرو یا پسرو، ستیزه جو و مهاجم یا مردمانه و آشتی پذیر ناسیونالسم دارد . تا به قصد و
یا حتی بدون قصد گذشته را از ورای آرمان هایش بسازد و به خدمت زمان حال خود
درآورد. ملی گرایی ستیزه جو با لاف و گزاف درباره توانایی ها و بزرگ نمایی خود و
نادیده گرفتن دیگران معمولاٌ با آنان سر ناسازگاری دارد و راه را بر فرهنگ های بیگانه
می بندد تا در درون قلعه خود آسیب ناپذیر بماند، در بسیاری از جاها، سپر بلایی می یابد
تا گناه ناکامی های ملی را به گردن آنها بین دازد، خشم و نفرت توده ها را برانگیزد و در راه
عرب و استعمار بود (مسکوب « سپر بلا » شعارهایش به جنبش درآورد . در نزد ما این
.(3-4 :1373
دلبستگی به ملت نیز به عنوان دیگر عنصر ایدئولوژی ناسیونالیسم به معنای دلبستگی
جمعی برای دفاع از حدود و ثغور ترسیم شده سرز مینی و فداکاری در راه کشور است .
عشق و تعلق در قالب سیاسی آن، شکل و شمایل مخصوصی در قالب انتزاعی به ملت
می دهد. از این دیدگاه، وطن برای بهزیستی و امنیت فیزیکی بسیار حیاتی است و
.(45- بهره برداری از منابع آن به ملاحظه ناسیونالی ستی عمده ای تبدیل می شود(اسمیت 49
این وجه از ناسیونالیسم که به سوی وحدت بخشی گرایش دارد تعقیب انحصاری
سیاست های ملی، حفظ مطلق تمامیت ملی و افزایش مداوم قدرت ملی را در اولویت قرار
می دهد. این نوع ناسیونالیسم وحدت خواه، در امور داخلی بسیار ضد آزادی و ستم پیشه
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 149
است و از همه شهروندان می خواهد تا از قوانین مشترکی که وضع شده متابعت کنند و در
همان حال و در همان حال شور و اشتیاق بی پرسشی را برای آن اشتراک داشته باشند . همه
آزادی های شخصی در این وضعیت تابع اهداف کلان ملی می شود و اگر مردم شکایتی
.(56-57 : داشته باشند، دموکراسی به نام منافع ملی محدود می شود (اوزکریملی 1383
هانس کوهن در بیان این شرایط با تمایز قائل شدن میان ملی گرایی داوطلبانه غرب و ملی
گرایی ارگانیک شرق می نویسد:
ملی گرایی در غرب که در انگلستان، فرانسه و امریکا وجود دارد، خردگرا، خوش بینانه
و کثرت گرا است که در چارچوب قرارداد اجتماعی ت حقق یافته و تجلی آماج طبقات
متوسط جهت دستیابی به آرمان پیشرفت اجتماعی است . اما ملی گرایی ارگانیک شرق، یک
ملی گرایی احساسی و اقتدارطلب است که بر دوش آریستوکرات های دون مرتبه و برخی
.(Wolf 1976: نخبگان استوار بوده و به غرایز و امیال توده ها متوسل می شود ( 654
124 )، نخبگان هر منطقه از جهان در عین حال که - به تعبیر اسمیت (اسمیت: 125
اختراع ثبت شده ناسیونالیسم به عنوان محصول اصلی اروپایی را به صورت قاچاقی تکثیر
می کردند، آن را با توجه به نیازها و مسائل فرهنگی و اقتضائات جوامع خودشان جذب
می کردند . بنابراین ناسیونالی سم در خاور میانه بارزترین جهت گیری سیاسی برای
درانداختن تغییر اجتماعی تلقی شد و مسئله اصلی پیش روی ناسیونالیست ها خلق
انگاره هایی جدید در راستای وحدتی مبتنی بر قدرت و صورتبندی هویت، همبستگی و
متأثر از شرایط سیاسی- اجتماعی به وجود .(Halpern ارج گذاری به خود بود ( 1970:213
آمده در ایران (که پیش تر به آن پرداخته شد )، ناسیونالیسم به تدریج تبدیل به ایدئولوژی
غالب و محور اصلی کنش سیاسی شد . این میل و خواست عمومی – که هر چند بعداً
1 به بریتانیا « سرپرسی لورن » ماهیتی دیگر یافت - حتی بر ناظران خارجی پوشیده نبود و
افکار عمومی منسجم، یکپارچه و مؤثری در قیاس با گذشته ای که من این » گزارش د اد که
.(Ansari: 32) « کشور را می شناختم در چارچوبی به شدت ناسیونالیستی ظهور یافته است
در ادامه عناصر محوری ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی در دوره پهلوی اول را حول
1. Sir Percy Lorraine
150 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
محورهای وحدت و یگانگی ملی، باس تان گرایی، دلبستگی به وطن، تداوم سلطنت و
موقعیت محوری شاه مورد توجه قرار می دهیم.
وحدت و یگانگی ملی
در الگوی هویتی پهلوی اول، تمرکزگرایی وسیله تحقق مدرنیزاسیون و زمینه
مشروعیت یابی ایدئولوژی ناسیونالیسم بود . نگرش دولت محور در این مقطع، اساساً
وحدت طلب و ی کپارچه نگر بود که هدف غایی آن فراهم نمودن چارچوبی نظری برای به
وحدت رساندن جریان ها، گروه ها و دسته بندی های موجود در محدوده جغرافیایی خاص
39 ). این نوع ناسیونالیسم وحدت -50 : یا تابع حکومت و دولت بود (ر. ک: کچویان 1384
محور تلاش می نمود هویت های اولیه و از پ یش موجود جامعه ایرانی را در قالب هایی
نظیر هویت خانوادگی، ایلی، قبیله ای و طایفه ای به سطحی فراگیرتر یعنی در چارچوبی
ملی تحویل نماید؛ زیرا آن چه که در این مقطع عنصر محوری تلقی می شد نه اندیشه
حکومت قانون یا حاکمیت مردم، بلکه تحقق نوعی یگانگی ملی بود که در پرتو آن
.(Amuzegar 1991: اغتشاش و تنش در مبانی هویتی التیام یابد ( 140
کوشش برای ایجاد یگانگی و یکپارچگی ملی - به ویژه از نظر زبانی - حرکتی بود که
ناسیونالیسم اروپایی پیش تر در قرن نوزدهم آغاز کرده بود . این ایدئولوژی با شور بی
کرانی که نسبت به مفهوم ملت آفری د، به بازخوانی تاریخ و کشف هویت یگانه ملی و
نگارش تاریخ آن پرداخت . تنسیق ساختار یکپارچه ملی و دستگاه اداری و پلیس و ارتش،
هم چنین آموزش های سراسری ملی با زبان واحد فرصتی مغتنم برای از میان برداشتن
همه نشانه های ناهمگونی زبانی، فرهنگی و اجتماعی و طرح هویت ی گانه ملی بود .
روزنامه ها، مجلات و تصنیف های عامیانه مشحون از روح وحدت ملی با چشم اندازی
برای درانداختن زمینه های دولتی قوی بود که بتواند علاوه بر فراهم نمودن معیارها و
سنجه های واحدی در داخل، یارای مقاومت در برابر فشارهای بیرونی را نیز داشته
نوعی هویت سراسری که در آن می بایست همه ساکنان کشور .(Chehabi 1993: باشد( 222
با ایده ذهنی و یگانه ملت همذات پنداری کنند و از طریق به هم پیوستگی ملت به صورت
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 151
واقع بینانه ای به حفظ یکپارچگی سرزمینی و کسب جایگاهی معتبر در جهان امیدوار
باشند.
در چارچوب هویت ملی، هر ایرانی می بایست با هم وطنان خود احساس همبستگی و
هم پایه گی هویتی کند و در عین حال با همسایگان دور و نزدیک خود در فراسوی
مرزهای ملی احساس بیگانگی و غیریت داشته باشد . در این میان از آن جایی که مجال
بروز به هیچ الگوی هویتی دیگری به عنوان هم عرض هویت ملی داده نمی شود، ه مه
تعلقات هویت بخش دیگر باید رنگ ببازند و یا بی معنا شوند . در واقع، این الگو درصدد
تأسیس هویتی سراسری از طریق تضعیف هویت های پراکنده و پاره پاره دوران پیش حول
محورهایی نظیر نزاع و رقابت ایلات و عشایر، فرقه های مذهبی و صوفیانه، و نزاع شیعه و
سنی، حیدری و نع متی بود . چنین هویتی با تأکید بر ناسیونالیسم ایرانی در چارچوب دولت
ملی مدرن به عنوان هویتی فراگیر می بایست بر فراز همه هویت های مادون ملی گسترش
122 ). سرکوب طوایف لر در منطقه لرستان، -123 : یابد (بشیریه، در احمدی 1383
دستگیری شیخ خزعل و به انقیاد درآوردن ایلات تحت امر وی، مورد تهاجم قرار دادن
ایلات و عشایر کرد، حذف رهبران عشایر قشقایی، سرکوب شورش بختیاری ها، در هم
شکستن مقاومت ایلات بویر احمد و ممسنی، تخته قاپو کردن عشایر و ایلات، کشیدن راه
آهن و خطوط مواصلاتی جدید، ایجاد نظام آموزشی واحد، نظام وظیفه اجباری و ح تی
پوشش یکسان نیز جملگی اقداماتی برای تحقق این هدف بودند . کاتم در این باره
می نویسد:
نظام وظیفه اجباری بسیاری از مردان ایل را در سن جنگاوری از ایل جدا کرد و با
وسعت دادن به افق دیدشان نسبت به ایران، وابستگی ایلی آنها را کاهش داد . زمانی که
مردان را مجبور می کردند تا کلاه به اصطلاح پهلوی بر سر بگذارند، به اندازه سربازی
اجباری نارضایتی به بار آورد . از آنجا که کلاه مخصوص یک ایل را از سایر ایلات متمایز
می کند، مجبور کردن ایلیاتی به کنار گذاردن کلاه خود و استفاده از همان کلاهی که ایلات
رقیب و مردان ضعیف شهری بر س ر می گذارند، اهانت بزرگی به شمار می آمد (کاتم
.(102 :1371
152 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
این نوع تلقی از ناسیونالیسم گرایشی عمیق و مجدانه برای دستیابی به وحدت سیاسی
دارد که به معنای نوعی یکسان سازی و ایجاد هویتی سراسری است که تصور بر این است
از طریق نفی اختلاف عقاید، مبارزه با خرده نگ ری در تمام سطوح اجتماعی - سیاسی،
زبانی و اداری و از میان بردن اغتشاشات داخلی و مبارزه با عصبیت های سنتی، قبیله ای،
محلی و قومی تحقق می یابد . ضرورت کاربست مفهوم موسع ایران به جای پرس و پرسیا
نیز ناظر بر همین رویکرد است .در مجله رسمی دولت درباره ضرورت این تغی یر آمده است
چنین می خوانیم:
اول آنکه پارس قسمتی از مملکت ایران است که مقر پادشاهان ایران در زمان ارتباط
یونانیان با ایرانی ها بوده وآنها ایران را پرس نامیده اند . دوم این که، ایران از لحاظ
جغرافیایی شامل فلات وسیعی است که قسمت اعظم آن جزو قلمرو سلطنت ایران بود،
سوم آن که، از نقطه نظر نژادی چون مولد و منشأ زاد آرین در ایران بود، طبیعی است که ما
نباید از این اسم بی بهره بمانیم . و چهارم این که، هر وقت کلمه پرس گفته و نوشته
می شود، خارجی ها فوراً صفت جهل، بدبختی و تزلزل استقلال و هرج و مرج و
.(278 : بی استعدادی سابق ایران را به خاطر می آورند(اکبری 1384
محوری ترین عنصر درازمدت در اندیشه یگانگی و وحدت گرایی، تأکید بر مهندسی
زبان از طریق یکسان سازی زبان ملی بود . اندرسون معتقد است موضوع زبان های ملی و
مطالعه تطبیقی زبان از اواخر قرن هجدهم به این سو در پرتو ناسیونالیسم آغاز شد . در این
دوره، زبان های محلی محد ود شدند، لغت نامه ها و کتاب های گرامر تألیف شد، و افزایش
عمومی میزان سواد به همراه رشد موازی آن در سیاست، گسترش صنعت و ارتباطات
182 ). در این مقطع ای ن -183 : محرک جدیدی برای وحدت زبانی شد (اوزکریملی 1383
ایده در میان نا سیونالیست های ایرانی رواج یافته بود که موفقیت دولت های جدید اروپایی
در راستای ایجاد هویت ملی سراسری مرهون به کار گیری یک زبان واحد ملی است . به
عنوان نمونه در تجربه فرانسوی چنین ایده ای، پس از بروز انقلاب کبیر تلاش وافری برای
تحمیل زبان ملی واحد بر همه مردم فرانسه، نه تنها به منظور یکنواخت کردن زبان مردم
(Vaziri غیر فرانسوی زبان ساکن فرانسه، بلکه همچنین برای زدودن واژگان لاتین آغاز شد
.1993: 176)
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 153
از این رو، ناسیونالیست های ایرانی نیز علاق ه مند بودند با محو تنوع گفتاری رایج در
میان واحدهای محلی و محوریت بخشیدن به زبان واحد ملی گروه ها و شقوق مختلف
اجتماعی را با یکدیگر مجتمع نموده و نوعی خودآگاهی جدید را بر پایه آن ایجاد
به زعم آنان اهمیت این امر در آن بود که آگاهی .(Kashani- sabet 2002: نمایند( 162
جدید شکل گرفته صرفاً سرزمینی نبود، بلکه فرهنگی بود و این ایده را ترویج می کرد که
تنها زبان و رسم الخط به رسمیت شناخته شده جهت انتشار روزنامه، چاپ کتاب، آموزش
و تحصیل، مکاتبه و مراسله اداری، یک زبان معیار و واحد به نام زبان فارسی است.
درواقع، هرچند تجددگرایانی نظیر میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان و فتحعلی
آخوندزاده پیش از این اقداماتی منفرد جهت اصلاح الفبا و پالایش زبان مطرح نموده
بودند؛ اما در این مقطع مهندسی زبان در قالب ملی به صورت جریانی رایج تقریباً همه
کشورهای خاورمیانه و بسیاری از کشورهای دیگر نظیر نروژ، مجارستان، اندونزی، چین و
224 ). نکته قابل -225 : ترکیه را در بر گرفته بود (آر. پری، در؛ اتابکی و زورکر 1385
تأملی که در این زمینه وجود داشت ، اقدامات آن بود که این بیشتر از سوی نظامیان،
سیاستمداران و ایدئولوگ های اجتماعی به کار گرفته می شد و اصلاح زبان عمدتاً
فرایندی اجتماعی - سیاسی بود تا زبان شناختی صرف . سال ها پ یش از تشکیل فرهنگستان
1314 )، کمیته واژه گزینی از طرف وزارت جنگ تشکیل شد که از آبان 1303 تا آذر )
1304 فهرستی متشکل از سیصد واژه نو (نظیر هواپیما به جای طیاره، بسیج به جای
تجهیز) تهیه کرد . بعد از این تجربه در سال 1312 انجمنی از سوی دارالمعلمین عالی
تشکیل شد تا اصطلاحات نو در هنرها و علوم را پیشنهاد کند که سه هزار واژه پیشنهادی
ابداع نمود . این انجمن تا سال 1320 به کار خود ادامه داد که پنج سال آن با فرهنگستان هم
زمان بود.
تجربه جدی پالایش و یکسان سازی زبان در چارچوب تشکیل فرهنگستان تحقق
یافت. در این مقطع روشنفک ران و نظریه پردازان با ایراد سخنرانی ها و انتشار آثاری در
زمینه وحدت زبان و اهمیت سره نویسی پیش زمینه های ایجاد چنین نهادی را فراهم
هزاره » کردند. پروفسور رضازاده شفق در سخنرانی خود که به مناسبت بزرگداشت
در 21 مهر 1313 ایراد کرد شاهنامه فردوسی را به مثابه گونه ای پیرایش آگاهانه « فردوسی
154 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
ستود و آن را مظهر هویت ملی در واکنش به چیرگی عرب و زبان عربی دانست که به طور
جد از کاربرد واژگان عربی پرهیز کرده است (آر. پری: 232 ). کسروی نیز با سخن گفتن از
و تألیف کتابی با همین عنوان (کسروی 1339 ) بر اهمیت شناخت ز بان و « زبان پاک »
زدودن واژه های بیگانه از آن تأکید کرد . مورد توجه قرار دادن نظریه های زبانی در اروپا
نظیر تفکیک خانواده زبان هند و اروپایی و معرفی زبان فارسی به عنوان یکی از شاخه های
آن از محورهای اصلی بحث و گفتگوی رایج بود که بدون در نظر گرفتن سطوح پیچیده
تبادل و تح ول زبانی به نحوی ساده انگارانه درصدد ترسیم مرزهای دقیق خود /غیر زبانی و
زدودن ناخالصی های عارض شده بر آن با محوریت عربی زدایی بود 1 (ایرانشهر 1341 ق :
.(204-205
متأثر از فضای ایجاد شده، در کنار جریان رسمی واژه سازی فرهنگستان، جریانی بسیار
نامنظم و غیر قاعده م ند در بسیاری از مراکز اداری، سازمان ها و روزنامه ها به راه افتاد که
متأثر از تعصب شدید پارسی گرایانه واژه ها و لغاتی نامأنوس را جعل کردند که فهم آنها
چندان سهل نبود . به عنوان نمونه، یک بار وقتی که نامه ای را از مجلس شورای ملی برای
شاه .« برای دستینه همایونی » امضای شاه برده بودند به ج ای صحه و امضاء نوشته شده بود
پرسیده بود که دستینه یعنی چه؟ گفته بودند منظور امضاست. شاه عصبانی شده و گفته بود:
259 ). تقی : بیگدلو 1380 ) « این لغات مضحک چیست بعد از این لغات را بیاورید تا ببینم »
« پیام من به فرهنگستان » زاده نیز پس از استعفای از فرهنگستان، در مقاله ای با عنوان
نوشت:
اقدامات مبنی بر اخراج قسمتی خیلی کلی از زبان فارسی و پائین آوردن آن به درجه
زبان های اقوام کم تمدن یا دهاتیها در واقع دورانداختن هفتاد درصد از دارایی ملتی است
که مانند فرستادن تمام اتومبیلهای مملکت به خارج به بهانه اینکه در مملکت دیگری غیر
از ایران ساخته شده علاوه بر ضربه زدن به ثروت ملی کمکی به یگانگی ملی نمی کند
.( (بیگدلو: 259
1. هرچند در این مقطع تلاش هایی برای حذف برخی الفاظ لاتین نیز به راه افتاد، اما واقع امر این است که محور
مستمر بحث عربی زدایی بود.
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 155
و « انقیاد بدن » جلوه دیگر سیاست های یکسان ساز دولت پهلوی اول را می توان در
اعمال کنترل بر پوشش و ظواهر به عنوان بارزترین تجلی انضباط و انقیاد مشاهده نمود . در
این راستا در سال 1306 قانونی به تصویب رسید که برنامه بهبود شرایط جسمانی را در
مدارس و فعالیت های ورزشی در زندگی روزمره مورد توجه قرار می داد و تمرینات
ورزشی ویژه ای برای دانش آموزان مدارس به عنوان جزیی از برنامه های درسی بود .
تدوین شد که راه های گسترش رفتار مناسب در راستای « پیشاهنگی ایران » همچنین منشور
.(Kashani-Sabet 2002: 170- آن چه که خواست قدرت می طلبید، پیش می کشید ( 172
قانون یکسان نمودن لباس و وضع مقرراتی در این زمینه که در ترکیه و سپس ایران به اجرا
گذاشته شد انعکاسی دقیق از سا زوکارهای متابعت ساز دولتی بود که با هدف پیوستن به
خود را خالق انسان نوینی می دانست که می بایست هنجارها و قواعد رفتاری « قافله تمدن »
ویژه ای را هم بر روح و هم بر جسم خود به نمایش بگذارد . متأثر از زمینه نظامی رضاشاه،
وی نظمی پادگانی را جستجو می کرد که در آن ه مه اتباع به صورتی یکدست و خالی از
تعارض، دیسیپلین حاکم بر یک پادگان را به نمایش بگذارند.
تلاش برای استاندارد کردن پوشش و طرح لباس ملی قبلاً توسط ژاکوبن های فرانسوی
در چارچوب تحقق وحدت از طریق یکسان سازی آغاز شده بود . در سال های اولیه
انقلاب فرانسه انقلابیو ن بر حذف تمایزات نفرت انگیز لباس تأکید کرده و خواستار حذف
رسوم سنتی در این زمینه شدند . با قدرت یابی ژاکوبن ها، تلاشی جدی برای طرح یکسان
سازی و حذف ظواهر تمایزات میان اقشار مختلف اجتماعی از طریق لباس اتخاذ شد که
در پرتو آن پوشش یا لباس مدنی ملی ابداع شد . به احتمال قوی حلقه ارتباط اندیشه
یکسان سازی ژاکوبن ها با دستگاه قدرت پهلوی، علی اکبر سیاسی بود که در ارتباط با
« ایران و غرب » فرایندهای ملت سازی و قوانین پوشش، رساله دکتری خود را با عنوان
1931 ) در دانشگاه پاریس نگاشته بود . سیاسی ضمن پیوند دادن ایده ناسیونالی سم با )
یکسان سازی پوشش معتقد بود شرط تحقق این امر نفی تمام پوشش های سنتی و پذیرش
لباس اروپایی به عنوان معیار واحد ملی است:
ما فکر می کنیم منطق اصلی این سیاستگذاری این احساس بود که تقلید از ظواهر
بیرونی اروپایی ها نمی تواند انطباق با اندیشه های جدید را تسهیل کند، از ا ین رو ممنوع
156 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
کردن جامه بلند، کلاه، جملگی می تواند به عنوان حرکتی علیه سنت گرایی باشد که به طور
..(Chehabi قطع چاره ای جز تسلیم در برابر پیشرفت های تمدن غربی ندارد ( 1993:255
متأثر از این نگرش، فعالیت های رسمی برای اروپایی سازی پوشش به عنوان زبانِ
معیارِ پیشرفت آغاز شد که در مرحله اول بیشتر یکسان سازی پوشش مستخد مین دولتی را
مدنظر قرار می داد؛ اما در ادامه با طرح جایگزینی کلاه پهلوی به جای کلاه ها و دستارهای
سنتی و سپس کلاه شاپو (که وجهه ای بین المللی داشت تا ملی )، منع استفاده روحانیون از
پوشش سنتی (به جز مجتهدین، مفتی ها و کسانی که از عهده آزمون رسمی دولت برآیند )،
و کشف حجاب زنان فضای عمل و اجرای گسترده تری می یافت . دولت برای تحقق
چنین امری، نوعی نظارت سراسربینانه – به تعبیر فوکویی - را با بهره گیری از ابزارهای
مراقبت و تنبیه به کار بست . نیروهای مستخدم دولت می بایست بر اساس سیاست تبلور و
ظهور با پوشش جدید در اماکن عمومی حضور یابند تا دیگران نیز از آن تأثیر پذیرند،
مغازه ها، سینماها، حمام های عمومی و حتی درشکه های مسافرکش از پذیرش زنان
مخبرالسلطنه هدایت که سال ها نخست وزی ر (Chehabi: محجبه معذور بودند! ( 219
درباره سیاست تغییر لباس اظهار نظری دارد « خاطرات و خطرات » رضاشاه بود، در کتاب
که در راستای فهم سیاست های ظاهری و تبلور که از مظاهر سلطانیسم است می تواند
سودمند باشد:
در این اوقات روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه اش عالمگیر است دو تمدن
است یکی تظاهرات د ر بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتورها . تمدنی که مفید است و
قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتورها و کتابخانه ها است . گما ن کردم بدین عرض من
توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که بکار لاله زار می خورد
.(383 : و مردم بی بند و بار خواستار آن بودند (هدایت 1363
باستان گرایی
ایدئولوژی ناسیونالیسم با هدف جستجوی اصالت و دستیابی به نوعی منزلت از طریق
تحول در تقدیر و سرنوشت تاریخی چنین می پندارد که تاریخ در حاشیه قرار گرفته
موجود می باید جای خود را به سرنوشت پ رتحرکی دهد که پیش از این و در گذشته
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 157
: اسمیت 1383 ) « کیش مردگان باشکوه » طلایی ملت قابل اکتشاف است و به تعبیر اسمیت
187 ) را احیاء نماید . این تعبیر و ادراک از تاریخ متناسب با ایده ارنست رنان است که در
آن فراموش کردن و کنار گذاشتن بخشی از تاریخ توسط امکانات سیاس ت و قدرت به
عنوان عامل اصلی سازنده ملیت تلقی می شود و ویژگی های مشخصی که در حال حاضر
به عنوان سازنده هویت ملی دیده می شود، بر اساس قابلیت استنادپذیری به نیاکان دور
.(40-41 : مورد سنجش قرار می گیرد (میلر 1383
این تلقی از تاریخ، اهتمام جدی در توجه به عناصر اسطوره ای، باستانی قومی نژادی را
در تاریخ نگاری ملی مورد توجه قرار می دهد . به طوری که تحولات را به روش خاصی
تفسیر می کند، به برخی تحولات شاخ و برگ می دهد و از اهمیت برخی دیگر می کاهد
و به سمت نوعی نگاه گزینشی به میراث گذشته حرکت می کند . این نوع ادراک اغلب بر
پایه نوعی قوم مداری شکل می گیرد که بر اساس آن گروه خاص مورد نظر، مرکز همه
چیز است و دیگر گروه ها در مقایسه با آن سنجش و ارزیابی می شوند . این امر می تواند
شکل هایی افراطی از نابردباری فرهنگی، مذهبی و حتی سیاسی به خود بگیرد (کوش
.(35-36 :1381
هویت فرهنگی در این معنا که در جستجوی خلق و تقریر اصالت و خلوص نژادی
است، اغلب مبتنی بر تصوری ژنتیکی – زیست شناختی از هویت است که تکیه گاه
« نژاد سازی » ایدئولوژی پردازی قرار می گیرد . از این رو جستجوی تبار می تواند به نوعی
بینجامد که فرد بر اساس آن چه که میراث بیولوژیک خودی است تشخص می یابد؛ زیرا
تصور بر این است که او با عناصری زاده می شود که تشکیل دهنده هویت قومی و
فرهنگی و منش های فردی و صفات روان شناختی است . به بیان دیگر، فرد راهی جز
پیمودن نوعی تعهد فعال و پیوستن به گروهی که وی به آن منتسب است ندارد، در غیر این
صورت حذف، به حاشیه رانده شدن و برچسب های نظیر بی ریشه در انتظار او خواهد
بود. در این حالت، عناصری از خودآگاهی هویتی در پرتو میراث فرهنگی و تاریخی
بازسازی می شود که بتواند قابلیت انطباق با ایده ها و اندیشه هایی که بر آن تحمیل
می شود، داشته باشد . تلاش برای پی جوی ی گذشته های پرافتخار و بازگشت به اصل
ابزاری برای ایجاد اعتماد به نفس و غلبه بر احساس زبونی و فروماندگی عارض شده ای
158 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
است که هم اینک به واسطه رویارویی با یک الگوی هویتی قدرتمند (غرب ) پیدا شده
امید به تجدد و عظمت گذشته، معمولاً محملی برای خشک اندیشی های » . است
برتری جویانه حکمرانان و ابزاری برای بسیج عواطف و پیش داوری های قومی و نژادی
.(6 : انتخابی 1371 ) « است
در ایران نیز ناسیونالیسم بی بهره از این تاریخ سازی و روایت پردازی باستان گرا نبود .
نظریه پردازان و روشنفکران عصر پهلوی اول دو منطق استراتژیک را در راستای اه داف
نخست به بازنمایی روایتی از هویت پرداختند که تا حدودی » : ناسیونالیستی پیگیری نمودند
تحت تأثیر تحقیقات شرق شناسانة اروپائیان بود و به صورت کاذبی بر اصالت تأکید
می نمود. دوم این که بر قدرت یابی فرهنگ و میراث ایرانی از طریق پاسداشت گذشته و
مورد توجه قرار گرفتن . (Kashani- sabet: 173).« پشتیبانی و حمایت از آن تأکید می کرد
تئوری های نژادی در اروپا و قرار گرفتن نژاد آریایی به عنوان شاخه ای از طبقه بندی
هندو اروپایی موجب انفکاک و متمایز کر دن جوامع بر پایه عوامل نژادی، بدون توجه به
سطوح پیچیده مبانی فرهنگی هویت و مبادلات میان تمدنی شد . این نوع تلقی از تاریخ به
نحو ساده انگارانه ای تاریخ را از حیث داخلی به شقوق و دوره های مختلفی نظیر دوران
پیش از ا سلام، اسلامی، جدید تقسیم می کرد و از جهت بیرونی سعی بر تمایز دقیق تاریخ
خود از دیگری داشت . غافل از این که التقاط و ادغا م عناصر یهودی، زرتشتی، مسیحی و
میترایی که بارزترین وجه آن در ادبیات فارسی نمایان است، بیانگر ریشه های عمیق
فرهنگی انطباق و تعامل فرهنگی و فقدان هر نوع مرزبندی نژادی در گذشته بوده است .
داریوش آشوری در این باره می نویسد:
ناسیونالیسم مدرن ایرانی که در پی پایه گذاری دولت مدرن و قدرتمند ایرانی بوده
است پایه خود را بر آگاهی دیرینه ی ایرانیان به هویت قومی خود می گذارد که هویت
دیرینه ی فرهنگی ست و در اوج خود تکیه ی خود را بر تاریخ پیش از اسلام می گذارد .
این تاریخ که بخش عمده ی آن در دوران اسلامی ناشناخته بود یا در اساطیر گم بود، در
قرن نوزدهم با کوشش های باستان شناسانه فیلولوگ های [زبان شناسان ] اروپایی کشف
شد... این ناسیونالیسم، در صورت گزافگرایانه ی خود بر گمانی از ایرانیت ناب تکیه
داشت که ناگزیر با اسلام به عنوان دینی بیگانه با ایرانیت ناب سر ستیز داشت و یا
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 159
می خواست آن را نادیده انگارد یا اگر بشود یک دین ایرانی بیافریند یا دین گذشته ی
.(187-188 : ایرانی را دوباره زنده کند(آشوری 1377
بنابراین، جریان تاریخ نگاری ایران مدار جایگزین تاریخ نویسی اسلامی شد و
گذشته های خاموش و فراموش شده پیش از اسلام در قالب گذشته ای پرشکو ه یا آن چه
خوانده می شود، تبلیغ شد. در این گذشته نوساخته، کیومرث انسان « ابداع سنت ها » که
نخستین و آغازین پادشاه بشر، مزدک نظریه پرداز آزادی و برابری، کاوه آهنگر بنیانگذار
جنبش سوسیالیستی، و انوشیروان پادشاهی عدل پرور و مشروطه مسلک برشمرده شد ! این
نوع گرایش باستان گرایانه با بهره گیری استعاری از مفاهیم هویتی ایران پیش از اسلام، با
بهره گیری از نوعی نگرش رمانتیک – نژادگرایانه درصدد ایده آلیزه کردن تجربه آن دوران
بود. به عنوان نمونه عباس اقبال آشتیانی - مورخ برجسته عصر پهلوی و نویسنده بسیاری از
کتب تاریخی – در کتاب اول دبیرستان (متوسطه )، ضمن ارجاع آغاز تاریخ ایران به
مهاجرت آریایی ها و سکونت آنها در قلمرو ایران، تحت تأثیر محققان شرق شناسی و
می داند که در مقابل نژادهای « نژاد سفید » برپایه اظهار نظری نژاد پرستانه، ایرانیان را از
دیگر نظیر زرد، سیاه و سرخ از ساختار فیزیولوژیک، استعداد و هوش قابل توجهی
برخوردار است؛ در حالی که نژاد سیاه در پائین ترین سلسله مراتب نژادی دارای کمترین
روزنامه ایران آزاد به .(Kashani-Sabet: استعداد بوده و در بربریت زندگی می کند ( 144
مدیرمسئولی سیف آزاد که حلقه ای از روشنفکران رسمی پهلوی در آن مطلب می نوشتند،
طرفداری از مرام هیتلر و » با تأکید مستمر بر نژادگرایی، نخبه گرایی و نفی برابری ملت ها
112 ). مجله : را مرام و مقصود خود می دانست (شعبان زاده 1379 « دوستی با آریا نژادان
« نشو و نمای قوای معنوی نژاد تاز ه ایران » ایرانشهر نیز با معرفی مقصد خود در راستای
تعلیم و تربیت » (ایرانشهر یکم ذی القعده 1340 ق : 2)، در یکی از مقالات خود با عنوان
آورده بود: « در میان ایرانیان قدیم
ایرانیان قدیم در اصول تعلیم و تربیت نسبت بدرجه ترقی و تمدن عهد خودشان بر
اکثر ملت های همجوار خود فایق بودند . در نظر ایرانیان قدیم مق صد اساسی از تربیت
عبارت بود از پرورش دادن بچه به ترتیبی که در میان هیئت جامعه یک عضو کارآمد و
160 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
کارکن و دارای فضائل اخلاقی مخصوص بنژاد [به نژاد ] ایرانی یعنی پندار نیک، گفتار نیک
.(67- و کردار نیک بوده باشد (ایرانشهر غره ذی الحجه 1340 ه.ق: 68
واقع مطلب این است که در این مقطع تحت تأثیر آراء شرق شناسانه و نژادی نظریه
پردازانی نظیر شلِگل، گوبینو و گوستاولوبون و تجربه عینی آلمان نازی، آگاهی های ملی و
نژادی به عنوان ابزاری برای ساختن ناسیونالیسمی یکپارچه ساز مورد بهره برداری قرار
تحصیل کردگانی که اغلب آموزش های جدید غربی را فرا .(see: Vaziri: گرفت ( 214
گرفته بودند نظیر سید حسن تقی زاده، حسین کاظم زاده ایرانشهر، علی اکبر سیاسی، علی
دشتی، مصطفی عدل و محمد ساعد به سخنگویانی برای طرح مفهوم هویت در چارچوبی
ایدئولوژیک تبدیل شدند و با بهره گیری از منابع غربی به طرح مفاهیم و نظریه های جدید
ایرانشهر متأثر از فضای فکری آلمان، .(Banani 1961: 48- ناسیونالیستی پرداختند ( 51
وحدت، ترقی و استقلال هر کشور را در گرو وحدت نژاد و مذهب و زبان می دانست و
کشورهای عثمانی و انگلیس را کشورهایی تلقی می کرد که به واسطه تنوع نژادی دچار
525 ). در این نشریه - انقراض و کش مکش شده اند (ایرانشهر 24 قوس 1302 شمسی : 526
از طریق ریختن خون های فاسد، ازدواج عناصر « تصفیه خون ایرانی » با طرح مسائلی نظیر
قوی و یا کوچ دادن اهالی از جایی به جای دیگر، چنان افراط می شد که ملاک ملیت
هر فردی که خون آریایی در بدن دارد و خاک » : ایرانی بر پایه خون آریایی دانسته می شد
ایران را وطن خود می شمارد، خواه کرد و بلوچ و خواه زرتشتی و ارمنی، باید ایرانی
.(74-75 : ایرانشهر آبان 1302 ) « شمرده و ایرانی نامیده شود
در راستای تحقق ایده تاریخ نیت مند و قابل کاربرد در بسط و توسعه ناسیونالیسم،
ارزیابی رمانتیک - آرمانی از تاریخ ایران پیش از اسلام که پیش از این در نوشته های کسانی
نظیر جلال الدین میرزای قاجار، فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقا خان کرمانی مطرح شده
بود، از طریق نوشته های عامه پسند، مقاله های جنجالی و اشعار احساسی که درون مایه
اصلی شان غیرستیز ی (نفی پان ترکیسم عثمانی، غرب ستیزی و عرب ستیزی ) (ر.ک:
94 ) بود، عمومیت یافت . ستایش نظام : 748 ؛ ایرانشهر 18 اکتبر 1923 -749 : کسروی 1350
اداری – سیاسی ایران پیش از اسلام، بررسی شرح احوال و افکار شخصیت های این
دوران نظیر زرتشت، زریاب پارسی، باربد، اردشیر بابکان ، داریوش، کوروش و خسروپرویز
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 161
و تجلیل از آنها به عنوان مفاخر ملی، مورد توجه قرار دادن اعیاد و سنن کهن، حمایت از
کاوش های باستان شناسانه و ایجاد انجمن آثار ملی ( 1312 ه . ش) برای تعمیر و ترمیم آثار
باستانی، درج تصاویر و طرح هایی از ایران دوره ساسانی نظیر سنگ نگ اره های آرامگاه
داریوش، تخت جمشید، فروهر، طاق کسری، ویرانه کاخ سروستان، از جمله مصادیق این
میهن پرستی گذشته نگر است . گردانندگان کاوه به عنوان تجلی گاه دیدگاه های
روشنفکری در این دوران با نوعی نگاه محدودیت اندیش به تاریخ، صرفاً تاریخ پیشینیان
هر ایرانی که از تاریخ تمدن اجداد » باستانی را مور د توجه قرار داده و یادآور می شدند
خود به خوبی باخبر بوده باشد ممکن نیست که ناامید شود ... برای درک یک تربیت سیاسی
و یک متانت معنوی و اخلاقی برای افراد ملت، بهترین راه ها یاد دادن تاریخ مدنیت قدیم
13 ). در همین راستا، مشیرالدوله پیرنیا برای نمایاندن ایران : کاوه فوریه 1918 ) « آن است
پیرنیا ) « ایران باستان یا تاریخ مفصل ایران قدیم » قدیم از موضعی تاریخ نگارانه، کتاب
در روزگار مادها، هخامنشیان، سلوکی ان، پارت ها و « آریان ها » 1311 ) را با محوریت تاریخ
ساسانیان منتشر کرد.
تجلی تفکر ایرا ن گرایانه در رفتار فرهنگی حکومت پهلوی به صورت بیگانه ستیزی و
ابراز تنفر از هرگونه عنصر غیر ایرانی جلوه پیدا کرد که بعدها فرهنگ اروپایی از این قاعده
.(91 : مستثنی شد و فرهنگ و زبان اسلامی و عربی مورد هجوم قرار گرفت (صفایی 1356
هرچند برخی از تحلیل گران نیز مع تقدند علی رغم تأکید ناسیونالیسم این مقطع بر دوران
پیش از اسلام، این رویکرد را نمی تو ان ضد مذهبی یا ضد اسلامی دانست و با طرح اقتدار
مداوم فرهنگ ایرانی در تمدن اسلامی، ادعاهای موجود درباره برتری فرهنگی دوره
اسلامی را رد می کر د. در چنین نگرشی اسلام نه به عنوا ن کنشی مذهبی بلکه در قالب
هویتی جمعی مد نظر قرار می گرفت که می بایست جهت تحکی م ناسیونالیسم به خدمت
گرفته شود؛ اما واقع مطلب این است که این ستیزش با نژاد عرب و حذف و به حاشیه
راندن روحانیون با هر نیتی که صورت گرفته باشد، نوعی ناسیونالیسم رادیکال، ناشکیبا
(نامتسامح) و شیفته شکوه شاهنشاهی باستانی را رویاروی اسلام قرار می داد که پیامد آن
.(125-126 : چیزی جز تلاش برای تضعیف مذهب نبود (ر. ک: کاتوزیان 1384
162 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
بهره گیری از واژه هایی با بار منفی در توصیف اعراب حکایت از تلاشی همه جانبه
برای تخریب وجهه اسلام به صورت غیر م ستقیم و سرپوش نهادن بر احساس حقارت
ایرانی در مواجهه ایدئولوژیک با غرب بود . محمدعلی همایون کاتوزیان در این باره
می نویسد:
نیروی محرکه جنبش ملت گرایی رمانتیک، خشم و شرمندگی ناشی از انحطاط
فرهنگی، عقب ماندگی اقتصادی و ناتوانی سیاسی بود و دستاوردهای واقعی یا خ یالی ایران
باستان آن را پیش می برد . این جنبش از بابت برخی هنجارها و سنت های موجود،
احساس حقارت و حتی گاهی احساس شرمندگی می کرد، ولی در مقابل، به شکوه و
جلال واقعی و خیالی روزگاران می بالید . این جنبش از بابت مردم عادی و راه و رسم شان
خواهند داشت، خجلت زده « ما » چه تصوری درباره « آنان » و نیز اینکه اروپائیان ب ا نگاه به
به « نژاد آریا » بود؛ ولی تبلیغات پر سرو صدایی در مورد کوروش، داریوش، انوشیروان، و
.( راه انداخت (به نقل از تاجیک: 181
داریوش شایگان با نقد تحریف هایی که از سوی باستان گرایان در قلب واقعیت ها و
معرفی اسلام به عنوان یک غیر صورت گرفته است، می نویسد:
ناسیونالیست های جدید کشور ما که منکر اسلام و این جنبه از تاریخ ایران هستند و
به سبب انزجار از هر آن چه اسلامی است، دست به سوی تاریخ باستان ایران دراز می
1 دچار می شوند، به این نکت ه توجه ندارند که انکار اسلام « اسطوره زدگی » کنند و به نوعی
انکار چهارده قرن تمدن و تفکر ایرانی است . ایران، بر خلاف نظر این ناسیونالیست ها،
اسلام را پذیرفت و بر آل محمد [ص] عشق ورزید و در تکمیل و تلطیف فرهنگ اسلامی
.(191 : از تمام امکانات نبوغ قومی خود مدد گرفت (شایگان 1371
تقی زاده نیز با انتقاد از کسانی که به فراواقعی کردن تاریخ ایران باستان در عصر
هخامنشی و ساسانی می پرداختند معتقد بود تک ستاره تمدن قدیم ایران در مقایسه با
شعله جهان تاب آفتاب تمدن یونانی غیر قابل قیاس بوده و چنین استدلال هایی را برآمده
می داند . او در این باره « احساسات حس ودان عقل و علم فر نگی » و « رجز خوانی » از نوعی
می نویسد:
1.Mythomary
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 163
تمدن قدیم ایران را که در عهد هخامنشیان و بعدها در عصر ساسانیان به اوج ترقی
خود رسید، به هیچ وجه نمی توان طرف مقایسه با تمدن یونان قدیم قرارداد و حتی تمدن
مصر و بابل و فینیقیه را نیز چون با تمدن یونان درست بسنجیم، مانند ستارگانی به نظر می
آیند که در برابر شعله ی جهان تاب آفتاب تحت الشعاع واقع می گردند . درواقع حکایت
.(13 : مناره بلند است در دامنه الوند (کاوه، اول دسامبر 1921
تعلق به وطن (وطن پرستی)
در ادبیات موجود، غالباً مفهوم ناسیونالیسم در ارتباط با م ؤلفه هایی نظیر احساس
وفاداری به ملتی خاص، رعایت منافع ملی، اهمیت اساسی دادن به صفات ویژه
(خصیصه های) ملی، حفظ فرهنگ ملی و حق هر ملت برای داشتن حکومتی مستقل مورد
5). از این رو، میهن پرستی بازتاب آگاهی یافتن از تعلق جمعی : توجه می شود (بِن 1370
و گاه جنبه ی ا نمود ناسیونالیسم تصور می شود؛ اما میهن پرستی بر خلاف ناسیونالیسم که
برساخته ای ایدئولوژیک است، دلالت بر عشق طبیعی و احساس ذاتی به میهن یا سرزمین
آبا و اجدادی دارد که ممکن است قطع نظر از اینکه جامعه انسانی در قالب ملت های
گوناگون تعریف شده یا نشده باشد، وجود داشته باشد.
متأثر از ظهور نگرش هایی در حوزه نظریه های سیاسی که با عطف نظر به جامعه مدرن
غربی احساسات ناسیونالیستی را به عنوان بدیلی ضروری برای جایگزینی الگوهای پیشین
1 در قالب هایی نظیر سنت ها و آئین های دینی تلقی می کنند، « جامعوی » وحدت و انسجام
در عصر جدید سخن گفته می شود . در واقع، پس از « مذهب سیاسی ناسیونالیسم » از ظهور
واسازی مبانی سنتی نظم سیاسی در غرب هم اینک به نظر می رسید آن چه که می تواند به
عنوان پیوند دهنده عناصر ساختاری جامعه محسوب شود چیزی جز احساس تعلق به
ملیت نیست . بر این اساس، روشنفکران و ن ظریه پردازان سیاسی - اجتماعی ایرانی نیز متأثر
تمام افراد ملت را » از جریان فکری غالب در غرب به باور رسیدند که آن چه که می تواند
ایرانشهر 24 عقرب ) « بدون تفریق زبان و مذهب در زیر شهیر شهامت گستر خود جای دهد
74 )، مفهوم ملیت است . درواقع، چنان که مانفرد هال پرن اشاره می کند واژه :1302
1. Societal
164 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
مشتق شده است به معنای تولد در فضای جدیدی از «nascere» که از ریشه «Nation»
زندگی اجتماعی است که بر خلاف گذشته نه به معنای تولد در گروهی خویشاوند، بلکه
محمود .(Halpern 1970: موجودیت یافتن در متن عناصر همبستگی بخش جدید است( 204
افشار با درک این مسئله درباره ناسیونالیسم می نویسد:
قصد مخترعین این نوع سیاست آن بوده است که بواسطه تولید حس ملیت تمام اقوام
همزبان یا هم نژاد یا اقوامی را که وجه اشتراک دیگری با هم دارند، بگرد [به گرد ] کانون
.(564 : ملی جمع کنند و از آنها یک ملت واحد بسازند (افشار، آذر 1306
را بنیان اصلی تجدد دانسته و تنها طریق بیدار « حس غرور ملی » کاظم زاده ایرانشهر نیز
و این که ایرانی چه « تولد حس ملیت » کردن روح افسرده ایرانی را بیش از هر چیز در گرو
هر فرد ایرانی باید آثار و مفاخر خود را عزیز و » بوده و چه شده، دانسته و متذکر شد
محترم بدارد و از یادگارهای تاریخی نیاکان خود نگهداری بکند و هر فرد را که صدمه به
ایرانشهر غره ) « ملیت او بزند و یا خیال تحقیر او را در دماغ بپزد، دشمن بی امان خود بداند
ذیحجه 1341 ه .ق: 315 ). متأثر از چنین ادراکی از ملیت در دیدگاه روشنفکری، مفاهیمی
نظیر وطن، ایران ، سرزمین، زادگاه، موطن مرکزیت یافت و شخصیت هایی نظیر فردوسی،
ابن سینا، سعدی، حافظ و عمر خیام که تصور می شد می توان با بهره گیری از آنها تأکید
بر فرهنگ ملی را غنا بخشید، مورد توجه قرار گرفتند.
به رغم توجه گسترده ای که در میان روشنفکران به مقوله ملیت و ناسیو نالیسم وجود
داشت، در الگوی سیاسی حاکم ناسیونالیسم حول محور شاه تعریف می شد نه وطن .
نیز (Ansari 2003: 33) 1« ناسیونالیسم سلطنتی » دراین تصور از ناسیونالیسم که از آن به
تعبیر می شود، وطن پرستی و احساس ملیت بیشتر در قالب وفاداری به سلطنت معنا می
یابد تا به کشور . به تعبیر دیگر، علاقه و تعلق ویژه ای که به عنوان هدف این نوع
ناسیونالیسم ترویج می شد، در راستای اهداف مقام سلطنت و جایگاه شاه بود که به نحو
بازتاب می یافت. « خدا، شاه، میهن » بارزی در ارجحیت سلسله مراتبی شاه بر میهن در شعار
این نوع ناسیونالیسم بر خلاف ناسیو نالیسم شکل گرفته در غرب که بر پایه آزادی فردی،
انتخاب، قرارداد اجتماعی و انبساط جامعه مدنی معنا می یافت، با تأکید بر اراده گرایی و
1. Dynastic Nationalism
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 165
انبساط عرصه قدرت سیاسی، حوزه جامعه مدنی را به عقب رانده و مشارکت، آزادی، حق
در تحلیل این « هیلل فریش » .(26 : انتخاب در آن معنایی نداشت (ر.ک: انتخابی 1371
وضعیت در دایره المعارف ناسیونالیسم می نویسد:
ناسیونالیسم پهلوی بیشتر به سمت نوعی میهن پرستی شخصی شده در نوسان بود، زیرا
به جای آن که بر گرایش های آزادی خواهانه و قانون گرایانه در قالب یک سرزمین معین
تأکید نماید مبتنی بر وفاداری ش خصی، سنتی، فرهنگی یا معطوف به نژاد بود . موج میهن
پرستی در کشورهایی نظیر عثمانی و ایران با گسترش و رشد نوعی ناسیونالیسم ارگانیک یا
قومی (تورانیسم و آریایی گری ) دنبال شد که خواهان ایجاد هویت مشترک و تحقق
روحیه ای بنیادی از جمع گرایی بود، نه آن که به دنبال شک لی از حکومت باشد که حقوق
433 ). در این نوع نگاه، مفهومی از هویت : آحاد شهروندان را تضمین کند (فریش 1383
ملی به عنوان ایدئولوژی رسمی دستگاه پادشاهی ساخته و پرداخته و تبلیغ شد که همان
است که حافظ و نگاهبان آن نظام شاهنشاهی است . در این راه با « ایرانشهر » مفهوم کهن
تحریف بسیاری از واقعیت ها و با هدف فراهم آوردن مبانی ایدئولوژی شاهنشانی تلاش
شد تا شاه، شأن و مقامی فراتر از انسان معمولی یافته و بی نیاز از مشروعیت مردمی دانسته
شود.
نتیجه گیری:
در ساختار سیاسی دوره پهلوی اول مفاهیمی نظیر ناسیونالیسم، میهن پرستی، حس
ملیت مادامی مورد استناد و کاربرد قرار می گرفت که بتواند زمینه را برای بازتولید اطاعت
و انقیاد در درون نهادهای اجتماعی جهت تضمین سلطه و وفاداری و سرسپردگی شخصی
فراهم آورد . در این حالت متأثر از محوریت یافتن نظام اطاعت و تسلیم، جامعه به صورت
مستقیم در معرض ار اده معطوف به قدرت حکمران قرار دارد؛ اراده ای که مرزها و حدود
آن نه از طریق قرارداد اجتماعی، بلکه تنها از طریق میزان ظرفیت و توانایی مادی دستگاه
سلطه تعیین می شود . در چنین وضعیتی با ترجیح همگون سازی نسبت به نوآوری و
اطاعت در برابر استقلال، استعداد خلاق سرکو ب و فقط ابزارهایی که به حفظ آن کمک
166 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
می کنند باقی می ماندند. این نفوذ در دانشگاه ها، مدارس، بیمارستان ها، دستگاه های
حکومتی، انجمن های تخصصی، مؤسسات نظامی، بوروکراسی دولتی و احزاب اعمال
می گردد و هیچ میزان از انتقاد بیرونی نمی تواند و نباید ساختار دورنی این نظام را تغییر
دهد.
در این زمان هرچند متأثر از سازماندهی نظام آموزشی و تأسیس دانشگا ه تهران،
آموزش رسمی گسترش یافت؛ اما به واسطه اعمال سانسور شدید روزنامه ها، ممانعت از
آزادی بیان، نفی مشارکت، اضمحلال خرد نقادانه و اقتدارگرایی فزاینده حکومت، آموزش
سیاسی روب ه زوال گذارد و مرحله به مرحله سهم روشنفکران، نهادهای نیم بند مدنی و
گروه های اجتماعی در تعریف و بازتعریف عناصر و مؤلفه های هویت ملی رو به زوال
آن بود که این پروژه وقعی « ایران نوین » گذارد. یکی از دلایل بن بست پروژه دولت - ملت
به اراده ملی و بسیج سراسری ملی ن گذاشت و شور تعلق ملی در میان طبقات اجتماعی به
صورتی سازماندهی شده فراگیر نشد . بلکه در مقابل وضعیتی فراهم آمد که هژمونی
سلطانیسم با خشونت تمام به سرکوب مخالفین و منتقدین و حتی حامیان خود پرداخت .
سرنوشت تعدادی از مشاورین و همکاران درجه اول رضاخان نظیر عبدالح سین تیمورتاش،
سردار اسعد بختیاری و علی اکبر داور متأثر از چنین امری به تراژدی ختم شد، تبلیغات
تبدیل شد، و بر خلاف « دستگاه مهر زنی » سیاسی مخالفین غیر قانونی اعلام شد، مجلس به
تجربه ناسیونالیسم در غرب، خودآگاهی ملی و جامعه مدنی قوی شکل نگرفت . در این
تعبیر، مدرنیزاسیون شامل تحول در ساختار قدرت سیاسی و ترسیم چشم اندازهای
فرهنگی جدید نخواهد شد، بلکه بیشتر در قالبی فنی – تکنیکی و در چارچوب برنامه های
صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی آن هم با هدف کسب افتخار و بازنمایی شکوه از دست
رفته ایرانی در چارچوبی سطحی و رادیکال؛ پرهزینه و غیرقابل بازگشت و مبتنی بر
تبعیض در تخصیص امکانات بود.
آبراهامیان، یرواند ( 1384 ). ایران بین دو انقلاب . ترجمه احمد گل محمدی و محمد
ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی.
- آشوری، داریوش( 1377 ). ما و مدرنیت. تهران: موسسه فرهنگی صراط.
- آصف، محمد حسن ( 1384 ). مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی . تهران :
مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- اتابکی، تورج و اریک یان زورکر ( 1385 ). تجدد آمرانه: جامعه و دولت در عصر
رضاشاه. ترجمه مهدی حقیقت خواه. تهران: ققنوس.
- احمدی، حمید ( 1383 ). ایران: قومیت، هویت و م لیت. تهران: مؤسسه تحقیقات و
توسعه علوم انسانی.
- اسمیت، آنتونی . دی ( 1383 ). ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژی ، تاریخ . ترجمه منصور
انصاری. تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
- اکبری، محمدعلی ( 1384 ). تبارشناسی هویت جدید ایرانی (عصر قاجاریه و
پهلوی). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- اوزکریملی، اوموت ( 1383 ). نظریه های ناسیونالیسم . ترجمه محمدعلی قاسمی .
تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
- بشیریه، حسین ( 1380 ). موانع توسعه سیاسی در ایران. تهران: گام نو.
- بهنام، جمشید ( 1375 ). ایرانیان و اندیشه تجدد. تهران: فرزان روز.
- بیگدلو، رضا( 1380 ). باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران. تهران: نشر مرکز.
- پیرنیا (مشیرالدوله)، حسن ( 1311 ). ایران باستان یا تاریخ مفصل ایران قدیم . تهران:
شرکت مطبوعات.
- تاجیک، محمدرضا ( 1383 ). روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان . تهران :
فرهنگ گفتمان.
168 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- تقی زاده، سید حسن ( 1339 ). خطابه: مشمل بر شمه ای از تاریخ اوائل انقلاب و
مشروطیت. تهران: باشگاه مهرگان.
1350 ).مقالات تقی زاده : جوهر تاریخ و مباحث اجتماعی و ) ------------- -
مدنی. زیر نظر ایرج افشار. تهران: انتشارات شکوفان.
- دیگار، ژان پیر و دیگران ( 1377 ). ایران در قرن بیستم . ترجمه عبدالرضا هوشنگ
مهدوی. تهران: نشر البرز .
- زرین کوب، عبدالحسین ( 1378 ). روزگاران و تاریخ ایران از آغاز تا سقوط
سلطنت پهلوی. تهران: سخن.
- شایگان، داریوش ( 1371 ). آسیا در برابر غرب. چاپ دوم. تهران: انتشارات باغ آینه.
- شهابی، هوشنگ و خوان لینز ( 1380 ). نظام های سلطانی . ترجمه منوچهر صبوری .
تهران: نشر شیرازه.
- صفایی، ابراهیم ( 1356 ). رضاشاه کبیر و تحولات فرهنگی ایران . تهران : وزارت
فرهنگ و هنر.
- فوران، جان ( 1383 ). مقاومت شکننده : تاریخ تحولات اجتماعی ایران (از صفویه تا
سال های پس از انقلاب اسلامی ). ترجمه احمد ت دین. چاپ پنجم . تهران : موسسه
خدمات فرهنگی رسا .
- کاتم، ریچارد( 1371 ). ناسیونالیسم در ایران. ترجمه فرشته سرلک. نشر گفتار.
- کسروی، احمد ( 1370 ). تاریخ انقلاب مشروطه ایران . چاپ شانزدهم . تهران :
انتشارات امیرکبیر.
1321 ). امروز چه باید کرد. تهران: نشر پرچم. )---------
1339 ). زبان پاک. چاپ سوم. تهران: بی نا. ) --------
- کوش، دنی ( 1381 ). مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی . ترجمه فریدون وحیدا . تهران:
انتشارات سروش .
- مکی، حسین( 1366 ). تاریخ بیست ساله ایران. جلد اول. تهران: انتشارات علمی.
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 169
- میرسپاسی، علی ( 1384 ). تأملی در مدرنتته ایرانی . ترجمه جلال توکلیان . تهران :
طرح نو.
- میلر، دیوید( 1383 ). ملیت. ترجمه داود غرایاق زندی. تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
- وحدت، فرزین ( 1383 ). رویارویی فکری ایران با مدرنیت . ترجمه مهدی حقیقت
خواه. تهران: ققنوس.
- وینسنت، اندرو( 1371 ). نظریه های دولت. ترجمه حسین بشیریه. تهران : نشر نی.
- هدایت، مخبرالسلطنه ( 1363 ). خاطرات و خطرات . چاپ چهارم . تهران: کتابفروشی
زوار.
- همایون کاتوزیان، محمدعلی ( 1372 ). استبداد، دموکراسی و نهضت ملی . چاپ
سوم. تهران: نشر مرکز.
1380 ). تضاد دولت و ملت . ترجمه علیرض ا طیب . ) ------------------
تهران: نشر نی.
1384 ). اقتصاد سیاسی ایران . ترجمه محمدرضا نفیسی و ) ------------------
کامبیز عزیزی. چاپ یازدهم. تهران: نشر مرکز.
مقاله:
نگاه نو . .« ناسیونالیسم و تجدد در فرهنگ سیاسی بعد از مشروطیت » . - انتخابی، نادر
. دوره 2. ش 4. زمستان 1371
در : رامین جهانبگلو . ایران و « ایرانیان و اندیشه ناسیونالیسم » .(1379) ---------
مدرنیته. تهران: نشر.
.3- ایران نامه . سال بیستم . ش 2 .« روشنفکران ایرانی و مدرنیته » . - بروجردی، مهرزاد
. بهار و تابستان 1380
ترجمه عزت الله فولادوند . نگاه نو . ش ماره 4. دی « ناسیونالیسم چیست » . - بن، استنلی
. ماه 1370
170 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- زرین کوب، عبدالحسین؛ در : محمدتقی قزلسفلی . غرب از دیدگاه عبدالحسین زرین
. 19 . پائیز و زمستان 1379 - کوب. نامه پژوهش. ش 18
ترجمه هرمز همایون پور . دایره المعارف ناسیونالیسم . « خاورمیانه » - فریش، هیلل
تهران: دفتر مطالعات سیاسیو بین المللی وزارت امور خارجه.
ترجمه علی طایفی . فرهنگ توسعه . « ناسیونالیسم ایرانی و رضاشاه » . - قدس، رضا
. شماره 23 . خرداد و تیر 1375
« ملی گرایی، تمرکز و فرهنگ در غروب قاجاریه و طلوع پهلوی » . - مسکوب، شاهرخ
. ایران نامه، سال 12 ، شماره 3، تابستان 1373
روزنامه و مجلات:
آغازنامه . آینده ، شماره یک، تیر « مطلوب ما : وحدت ملی ایران » . - افشا ر، محمود
.1304
- ایرانشهر، شماره یک و دو. سال سوم. 1293 یزدگردی.
شماره 12 ، غره ذیقعده .« پایان سال نخستین ایرانشهر و خلاصه عقاید ما » ، - ایرانشهر
.1342
8 جماد ی الاول 1342 ه . ق/ اول دی ماه ، شماره 4 « ملیت و روح ایرانی » ، - ایرانشهر
. یزدگردی 1292
. شماره 9، غره رجب 1341 ،« انشقاق بعضی از لغات فارسی » ، - ایرانشهر
. شماره 8، غره جمادی الاول 1341 ،« کلمه های فارسی در زبان عربی » ، - ایرانشهر
24 قوس 1302 ش. ، شماره 4، سال 2 ،« اختلاط نژاد » ، - ایرانشهر
سال اول، شماره 2، غره ذی الحجه ،« تعلیم و تربیت در میان ایرانیان قدیم » ، - ایرانشهر
.1340
. شماره 12 ، غره ذی القعده 1341 ،« نگاهی بروزگاران گذشته ایران » ، - ایرانشهر
. 24 عقرب 1302 ، - ایرانشهر، سال 2، شماره 3
سال سوم، شماره 2، یکم دی 1293 یزدگردی. ،« دین و ملیت » ، - ایرانشهر
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / ناسیونالیسم و هویت ایرانی .../ 171
. - کاوه، سال دوم، دوره جدید، 16 اوت 1920 ، ش 43
. - کاوه، سال دوم، دوره جدید، دسامبر 1921 ، ش 12
. - کاوه، سال دوم، دوره جدید، 22 ژانویه 1920 ، ش 36
. - کاوه، 15 فوریه 1918 ، شماره 25
کاوه(دوره جدید )، شماره 12 ، سال ، « فصلی از تمدن یونان » . - تقی زاده، سید حسن
. دوم، اول دسامبر 1921
- انگلیسی:
- Amuzgar, Gahangir (1991). The Dynamics of the Iranian Revolution. New York:
State University of New YorK
- Anderson, Benedict (1991). Imagined Communities. London: Verso
- Ansari, Ali. M (2003). Modern Iran Since 1921: The Pahlavi’s and After.
London: Longman
- Banani, Amin (1961). The Modernization of Iran: 1921-1941. Stanford: Stanford
U P
- Chehabi, Houchang (1990). Iranian politics and religious modernism: the
liberation movement of Iran. London: I.B.Touris
- Chehabi, Houchang E. “ Staging the Emperor’s New Clothes: Dress Codes and
Nation Building Under Reza Shah”. Iranian Studies. Vol 26. No 3-4. Summer/Fall
1993
- Faghfoory, Mohammad M. (1993). “ The Impact of Modernization on the Ulama
in Iran: 1925-1941” Iranian Studies, Vol 26, No 3-4, Summer / Fall 1993
- Gelner, Ernest (1983). Nation and Nationalism. Oxford: Blackwell.
- Ghods, M.Reza (1989).Iran in Twentieth Century. Boulder. Lynne Reinner
Publishers
172 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
- Ghods, M.Reza (a) (1991). “Iranian Nationalism and Reza Shah. Middle Eastern
Studies”. Vol 27, January , No 1
- Ghods, M.Reza (B)(1991). “ Government and Society in Iran, 1926-1934”.
Middle Eastern Studies, Vol 27, No 2, Aprill 1991
- Halpern, Manfred (1970). The Politics of Social Change in the Middle East and
North Africa. Princeton: Princeton u.p
- Hass, William S (1946). Iran. Columbia: Columbia U P
- Kashani- Sabet, Firoozeh(2002). “ Culture of Iranianness: The Evolving Polemic
of Iranian Nationalism” in: Iran and the Surrounding World. Nikkie R. Keddie and
Rudi Matthee(eds). London and Seattle : University of Washington Press
- Katouzian, Homa (2003). Iran History and Plitics: The dialectic of state and
society. London: Routledge
- Kohn, Hans (1995). The Roots of Nationalism. In: Nationalism; Meaning and
History. Canada:D. Van Nostrand co.
- Pfaff, Richard H. Thechnicism vs. Traditionalism: the Developmented Dialectic in
the Middle East, inh carl liedn (ed.), the conflict of Traditionalism and Modernism
in the Muslim Middle East. Austin: university of texas press
- Smith, Anthony (1998). Nationalism and Modernism. London: Routledge
- Smith, Anthony (1981). The Ethnic Origins of Nations. Oxford: Blackwell
- Vaziri, mostafa (1991). Iran as Imagined Nation. New York: pragon House