سنت ایرانی هیچگاه خالی از اندیشه حکومت نبوده است. در کانون این اندیشه نیز همواره حکومتی آرمانی حضور داشته و برمنظومه فکری معناداری مبتنی بوده است. این مقاله میکوشد با تکیه بر مفهوم «معنا» منظومه های فکری معنادار در سه دوره باستان، میانه و جدید را استنتاج کند که اندیشه سیاسی ایرانی بر آن ها استوار بوده است.سوال اصلی مقاله ...
بیشتر
سنت ایرانی هیچگاه خالی از اندیشه حکومت نبوده است. در کانون این اندیشه نیز همواره حکومتی آرمانی حضور داشته و برمنظومه فکری معناداری مبتنی بوده است. این مقاله میکوشد با تکیه بر مفهوم «معنا» منظومه های فکری معنادار در سه دوره باستان، میانه و جدید را استنتاج کند که اندیشه سیاسی ایرانی بر آن ها استوار بوده است.سوال اصلی مقاله این است که حکومت آرمانی در اندیشه سیاسی ایران در سه دوره مورد بحث بر چه منظومه های معنایی استوار بوده است فرضیه آن است که حکومت آرمانی در هر سه دوره به لحاظ ذاتی مبتنی بر ترکیب دین و دولت بوده اما در دوره باستان نظم سیاسی بازتاب نظم کیهانی و منازعه کلی خیر و شر بوده است. در دوره میانه نظم سلطانی بازتاب نظم حاکم بر هستی و تجلی رابطه واجب الوجود- ممکن الوجود عرصه هستی بوده که در قالب رابطه واجب الوجود عرصه سیاسی(سلطان)- ممکن الوجود عرصه سیاسی(رعایا) باز تولید شده است. در دوره مدرن تلفیق نظم مدنی و سلطانی- الهی وجود داشته است.
جهان امروز با دو وضعیت ظاهرا متعارض روبه روست: از یک سو شاهد ظهور شبکه ای از جنبش های سیاسی و فکری اقلیت های مذهبی، قومی، مهاجران، فمینیست ها، طرف داران حفظ محیط زیست و ... است که رفتار، عقاید و شیوه های زندگی و فرهنگ متفاوتی از فرهنگ مسلط جامعه ارایه می کنند و درگیر منازعه ای بزرگ تر بر سر شناسایی(recognition) هویت و تفاوت خود هستند. از سوی ...
بیشتر
جهان امروز با دو وضعیت ظاهرا متعارض روبه روست: از یک سو شاهد ظهور شبکه ای از جنبش های سیاسی و فکری اقلیت های مذهبی، قومی، مهاجران، فمینیست ها، طرف داران حفظ محیط زیست و ... است که رفتار، عقاید و شیوه های زندگی و فرهنگ متفاوتی از فرهنگ مسلط جامعه ارایه می کنند و درگیر منازعه ای بزرگ تر بر سر شناسایی(recognition) هویت و تفاوت خود هستند. از سوی دیگر، جهانی شدن موجب درک نوینی از واقعیت جهان شده است که مطابق آن جهان مبدل به فضای عام مشارکتی با نیرو های اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی خاص خود شده که مهمترین خصلت آن ظهور فرهنگ جهانی است. پرسش اصلی این است که تاثیر جهانی شدن بر عرصه فرهنگ چه بوده است؟ آیا جهانی شدن موجب حل هویت های خاص فرهنگی در فرهنگ عام جهانی نو ظهور شده است؟ آیا جهانی شدن به معنای حاکمیت فرهنگ واحد آنگلو - آمریکایی و نفی همه هویت های نو ظهور است یا در کنار این فرهنگ جهانی، تکثر گرایی فرهنگی تداوم می یابد؟این مقاله با ترسیم وضعیت تکثر فرهنگی موجود در بسیاری از جوامع و پدیده جهانی شدن سعی می کند وضعیت هویت و تکثر فرهنگی موجود در بسیاری از جوامع و پدیده جهانی شدن سعی می کند وضعیت هویت و تکثر فرهنگی در عصر جهانی شدن را مورد بررسی قرار دهد؛ لذا فرضیه این مقاله این است که جهانی شدن ضمن ایجاد فرهنگ جهانی، شرایط امکان ظهور و تداوم فرهنگ های قومی، محلی، ملی، دینی و ... و هویت های متکثر را فراهم آورده است. این هویت سازی گاهی در قالب بومی سازی ارزش های جهانی چون دموکراسی، جامعه مدنی، اقتصاد و تجارت و ... نمودار می شود؛ همان طور که برخی کشور ها، ارزش های جهانی فوق الذکر را با افزودن قیود فرهنگی و هویتی خاص جامعه خود مانند دموکراسی اسلامی به کار می برند.
جریان سیاسی که امروزه به صهیونیسم سیاسی شهرت دارد و بخش مهمی از اندیشه و عمل سیاسی خاورمیانه را از خود متأثر ساخته و چالشهای مهمی را در بخش اصلی سرزمینهای اسلامی ایجاد کرده است،بر مبانی و بنیانهای خاص مذهبی استوار است که مؤلف میکوشد با توجه به دادههای تاریخی،ابعادی از این بنیادهای فکری را روشن نماید.به اعتقاد نگارنده صهیونیسم ...
بیشتر
جریان سیاسی که امروزه به صهیونیسم سیاسی شهرت دارد و بخش مهمی از اندیشه و عمل سیاسی خاورمیانه را از خود متأثر ساخته و چالشهای مهمی را در بخش اصلی سرزمینهای اسلامی ایجاد کرده است،بر مبانی و بنیانهای خاص مذهبی استوار است که مؤلف میکوشد با توجه به دادههای تاریخی،ابعادی از این بنیادهای فکری را روشن نماید.به اعتقاد نگارنده صهیونیسم سیاسی در اسرائیل تحقق آرمانهای توسعهطلبانه خود را در درکی ایدئولوژیک از مذهب یافت.این دولت حول باوری سیاسی از یهودیت شکل گرفت که به شدت غیر ستیز،دگرکوب و دشمنساز است و هرآنکس که گونهای فراتر یا فرودتر از چارچوبهای تفکر صهیونیستی بیندیشد را«دیگری»یا«غیر»تلقی کرده و آن را مستلزم طرد و رفض جدی میداند.نگارنده با این چارچوب فکری ابتدا رابطه تبعیتی میان ایدئولوژی و قدرت سیاسی در اندیشه یهودیت افراطی را مورد بررسی قرار میدهد و سعی میکند نقش ایدئولوژی افراطی را در سیاستهای دولت صهیونیستی تبیین کند. در قدم بعدی با تکیه بر مبانی تاریخی-ایدئولوژیک صهیونیسم سعی میکند،ریشههای تاریخی صهیونیسم سیاسی را در یک فرایند تبارشناسانه بررسی کند و رویکردهای مختلف آپارتایدی،ناسیونالیستی و نوستالژیک را به عنوان رویکرد مسلط در تاریخ اندیشه صهیونیستی طرح کند؛و در نهایت با توجه به اسطورههای تاریخی یهودیت،قرائت صهیونیستی از این اسطورهها به عنوان مظاهری از ایدئولوژیزه کرده یهودیت از سوی صهیونیستها برمیشمارد.
این مقاله بین دو وجه عمده از اسلام تفکیک قایل است:اسلام به عنوان دین و محصول وحی،و اسلام به عنوان قدرت و محصول سنت تاریخی.در نوع نخست،اسلام مبتنی بر وحی بدون هرگونه چالشی مورد اعتقاد قلبی همهء مسلمانان قرار گرفت،اما در خصوص نوع دوم که بنا به اقتضائات محیطی و تاریخی نوع خاصی از ساختار قدرت-که شکل آن در قرآن و سنت مشخص نشده است-بر ...
بیشتر
این مقاله بین دو وجه عمده از اسلام تفکیک قایل است:اسلام به عنوان دین و محصول وحی،و اسلام به عنوان قدرت و محصول سنت تاریخی.در نوع نخست،اسلام مبتنی بر وحی بدون هرگونه چالشی مورد اعتقاد قلبی همهء مسلمانان قرار گرفت،اما در خصوص نوع دوم که بنا به اقتضائات محیطی و تاریخی نوع خاصی از ساختار قدرت-که شکل آن در قرآن و سنت مشخص نشده است-بر جامعه مسلمانان حاکم شده،جامعه اسلامی قابلیت چالش،نقد،اصلاح و ارتقاء دارد.نویسنده که بر دوره میانه اسلامی تأکید دارد،ساختار اقتدارطلب قدرت را با خصالی چون شوکتمندی سلطان،شریعتمداری ظاهربین و اطاعتطلبی مفرط،مانع اصلی سازگاری جامعه اسلامی با اصول مثبت دموکراسی میداند.بنابراین،ضمن آنکه معتقد است هرگونه قضاوت درباره تفکر اسلامی باید براساس اسلام مبتنی بر وحی باشد،بر آن است که در طول تاریخ،درنتیجه تحولات اجتماعی،خصال اقتدارگرایی نیز کمرنگتر شده است.
بحث نظامهای فکری سیاسی-اسلامی یا ظهور و سقوط این نظامها موضوع مباحث متنوع بوده و اغلب با نگاهی شرقشناسانه به آنها پرداخته شده است.در حالی که به نظر میرسد نگاهی درونی و اصالتبخش به فرهنگ اسلامی و سنت میتواند تبیین تازهای از این مباحث ارائه دهد.از این زاویه فهم و نقد اندیشه سیاسی سنتی ایرانی-اسلامی یکی از اساسیترین تلاشهای ...
بیشتر
بحث نظامهای فکری سیاسی-اسلامی یا ظهور و سقوط این نظامها موضوع مباحث متنوع بوده و اغلب با نگاهی شرقشناسانه به آنها پرداخته شده است.در حالی که به نظر میرسد نگاهی درونی و اصالتبخش به فرهنگ اسلامی و سنت میتواند تبیین تازهای از این مباحث ارائه دهد.از این زاویه فهم و نقد اندیشه سیاسی سنتی ایرانی-اسلامی یکی از اساسیترین تلاشهای فکری کنونی باید باشد.این مقاله با چنین رویکردی سعی دارد در مقابل دیدگاه واقعگرایانه بر بعد آرمانگرایانه اندیشه غزالی تأکید کند و برخلاف نوشتههایی که غزالی را سیاستنامهنویس میدانند،معتقد است حتی در سیاسیترین آثار نیز،غزالی شریعتنامهنویسی است که اصلاح جامعه را از خلال اندرزها و توصیههای اخلاقی پی میگیرد.البته از نقش سلطان بعنوان محوریترین مقوله گفتمان سیاسی سنتی نیز غافل نیست،بهطوری که اصلا را شرط اصلاح دنیا و آخرت مردم میداند.