مقدمه
در سیری به اجمال در روند تطور و تحول نظری و مفهومی حوزه تفکر سیاست
بین الملل، طبقه بندی هایی متعدد بر مبنای معیارها و چشم اندازهای گونه گون جلب توجه
می کنند. پس از چالش های هستی - شناختی و معرفت - شناختی، عمده ترین د غدغه تفکر
در حوزه ی سیاست بین الملل، همچون هر پهنه ی دیگری، مسئله روش شناختی است . در
چرا » صورت برون رفت از مخصه ی هست و نیست ها و پاسخ به پرسش هایی از دست
جوهر و گوهر نظام بین الملل » ؟« نظام بین الملل هست، حال آن که می توانست نباشد
و بر این ؟« آیا حکمت، خرد وع قلانیتی در وجود نظام بین المللی نهفته است » ؟« چیست
اساس پاسخی که به این پرسش ها داده می شود، نقطه ی عزیمتی برای تفکر تعریف و
شالوده ی یک نظریه پی ریخته خواهد شد . پذیرش هستی نظام بین المللی و گوهری که
برای آن قایل می شویم و بخردانه انگاشتن آن و پذیرش حاک میت گونه ای عقلانیت بر آن و
خردی نهفته در وجودش و به طریق اولی مفروض داشتن حاکمیت گونه ای نظم بر آن در
مجموع شرط امکان دانشی از این پدیدار (نظام بین الملل) را محقق می سازند؛ دانشی ناظر
بر کیفیت و چگونگی ایجاد نظام مکشوف در پدیدار و کیفیت تداوم یا فروپاشی، تطور و
تحول آن . بدیهی است که متناسب و متعاقب پاسخ های داده شده به پرسش های بنیادین
هستی شناختی و معرفت شناختی آن چه از مفاهیم که به عنوان مفتاح گشاینده ی
دروازه های کیفیت تحولات و دگرگونی های پدیدارهای سیاست بین الملل به روی فهم و
ادراک علمی انگاشته می شود لاجرم متأثر از جوهر و گوهری است که برای پدیدار –
سیاست و روابط بین الملل – قایل می شویم. بر این مبنا روش شناسی خاص آن نیز ظهور
می کند.
طبقه بندی هایی که در تحلیل و فهم تحولات حوزه ی سیاست بین الملل می توان ترتیب
داد، دو رویکرد عمده به دست می دهد : نخستین ر ویکرد تحولات و نوآوری های
تکنولوژیک، اطلاعاتی – ارتباطاتی و تعاملات هر چه تنگاتنگ شونده تر اقتصادی میان
کشورها را مبنای کار قرار می دهد بر این باور است که هر چه با پیشرفت فن آوری
وابستگی اقتصادی کشورها به همدیگر بیشتر شود، ماهیت سیاست بین الملل دچار تغیی ر
بیشتری می شود .. پس برای فهم و تحلیل آن، ابزارها و الگوهای سنتی دیگر کارآمدی
ندارند ونمی تواند پاسخ گو باشد . برخی چنین می انگارند که این رویکرد پس از جنگ سرد
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 9
و متلاشی شدن نظام دو قطبی پیدا شده است . حال آن که جلوه های ظهور و بروز این
در کتاب « لیونارد ولف » نگرش به اوایل قرن بیست م بر می گردد. شاهد مدعا، اظهارات
اکنون دنیا چنان به شدت به هم » : 1916 ) می باشد. وی می گوید ) « حکومت بین المللی »
تنیده شده که دیگر ممکن نیست ملتی درون مرزهای خود به شکلی دیوانه وار زندگی کند
بدون آن که همسایه اش در آن سوی مرز از این موض وع خبری داشته باشد . رشته های
طلایی و نقره ای تجارت و اقتصاد، اگر نخواهیم از خطوط تلگراف و راه آهن سخن
بگوییم، چنان پیوندی میان ما و همسایگانمان پدید آورده اند که این خطر را ایجاد کرده که
اندرو لینکلیتر : 1386 ). ماهیت عمیقاً ) « هر جنگی می تواند به جنگ جهانی بدل شود
لیبرالیستی چنین نظریه هایی به خوبی علت این امر را بیان می دارد؛ که چرا این گونه
نگرش در کنار مجموع تفکرات هم بسترش که در اوج شکوفایی خود در مقطع پس از
جنگ بین المللی اول و براساس ایده ی ویلسون در قالب جامعه ی ملل تبلور یافته و چگونه
با انحلال جامعه ی ملل با خروج آلمان و جز آن به بن بست رسیدند؛ اما پس از پایان جنگ
سرد و متلاشی نظام دو قطبی و انقلاب فن آوری اطلاعات و طرح مفاهیمی همچون
اظهار « لیونارد ولف » دهکده ی جهانی و جهانی شدن دیگر بار اظهارنظرهایی از آن گونه که
داشته بود، رونق گرفت – که گاه به وض وح نشان از هیجانات ناشی از تصور رویا گونه ی
ورود به دنیایی دیگر را داشت – و همچنان که گفته شد مدعای این رویکرد، ناکارآمدی
ابزارها و مفاهیم نظری سنتی در فهم و تبیین و تحلیل تحول و وضعیت جدید سیاست
بین الملل است.
رویکرد دوم نو واقع گرایی است که همچنان رفتار قدرت های بزرگ، را هم عنصر
سازنده ی نظام بین الملل و هم عامل تعیین کننده در تحولات این عرصه می داند و کلید
فهم تحولات، دگرگونی ها و مناسبات درون این متن (سیاست بین الملل) محسوب می شود.
اما در این بین دو چالش اساسی میان خود نوواقع گرایان در می گیرد: یکی ناظ ر است بر آن
چه به عنوان قدرت بزرگ شناخته می شود و د یگری ناظر بر چرایی و چگونگی
شکل گیری، حرکت و تحول نظام بین الملل بر شالوده قدرت های بزرگ، تعاملات آنها و
افول و ظهور قدرت های بزرگ و تعبیری است که از آن دارند.
10 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
نوواقع گرایی اساساً با نگرش نخست متفاوت است . اگر در یک نگاه میان گفتمانی
را شاخص نوواقع گرایی در نظر بگیریم، وی ضمن صحه گذاشتن بر عظمت و « والتز »
شگرفی تحولات تکنولوژیک و اقتصادی، بر آن است که این دگرگونی ها را می توان
تغییرات درون سیستمی دانست و هنوز تغییر سیستمی رخ نداده است . وی نظام خودیاری
را ضام ن اعتبار نظریه ی نوواقع گرایی می داند و به نظر وی تا زمانی که ماهیت سیاست
بین الملل آنارشی و عرصه ی خود یاری باشد و تغییر سیستمی رخ ندهد، نظریه
نوواقع گرایی همچنان از قدرت تبیین کنندگی لازم دراین عرصه برخوردار خواهد بود.
تعریف قدرت بزرگ
در چارچوب این نظ ریه که اصل موضوع و اهمیت موضوعی این مقاله نیز در پرتو آن
قابل فهم است تغییر درون سیستم آن هنگام روی می دهد که قدرت / قدرت های مسلط
افول کنند یا قدرت /قدرت های جدیدی سر برآرند . به این معنی که منطق تحول و تغییر
قدرت های بزرگ نهفته است و « ظهور » و « افول » شکل نظام بین الملل در دو روند کلان
. همین بنیاد روش - شناختی تفکر نوواقع گرا را شکل می دهد 1
اگر خواسته باشیم بر وجه اهمیت متدولوژیک قدرت های بزرگ درنگ نماییم،میتوان
به طور مختصر چنین گفت که از این منظر نظام بین الملل، سیستمی سلسله مراتبی تلقی
بدیهی است که .(Levy 1983: می شود که بازتاب دهنده ی منافع قدرت های بزرگ است ( 8
قدرت های بزرگ یک نظام وابستگی متقابل قدرت امنیت را ایجاد می کنند و به همین علت
قدرت های بزرگ .(Levy 1983: نقش عمده ای در مدیریت و حفظ نظم سیستم دارند( 11
قواعد بازی را تعیین می کنند، آن را تغییر می دهند، نهادها و رژیم ها را ایجاد و مشخص
می کنند چه چیزی در سیاست بین الملل ممکن و چه چیزی غیرممکن است . قطب بندی
(Karen Ruth Adams ) نظام بین الملل به واسطه ی شمار قدرت های بزرگ تعریف می پذیرد
1. برای مطالعه بیشتر در خصوص قدرتهای بزرگ رجوع کنید به:
Great Powers in the Early 21st و http://en.wikipedia.org/wiki/Great-Power
Century,
http://stillworldsapart.blogspot.com/2008/10/great-powers-in-early-21st century.
html
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 11
(این قدرت های بزرگ هستند که ساختار، روندهای عمده و تکامل عمومی نظام بین الملل
را مشخص می سازند، بنا بر همین امر است که کنش ها، واکنش ها و میان - کنش های
قدرت های بزرگ دارای درجه ی نخست اهمیت است. با توجه به ساختار آنارشیک نظام
بین الملل، قدرت های بزرگ هستند که به موجب قابلیت نظامی خود و قدرت به کارگیری
آن عموماً این توان را دارند که منافع دیگر بازیگران را متأثر سازند . کشورهای درجه ی دوم
و دیگر بازیگران همان قدر بر نظام بین الملل تأثیر دارند که بتوانند رفتار قدرت های بزرگ
را تحت تأثیر قرار دهند و این گونه است که قدرت های بزرگ نقش عمده را در تغییر و
تحول نظام بین الملل و سا ختار بندی نظم جهانی ایفا می کنند. تغییر زمانی رخ می دهد که
نظام » قدرت ها ظهور و یا افول کنند . کوتاه سخن، این که نظام بین الملل یعنی همان
.« قدرت های بزرگ
پس با این اوصاف بدیهی است که نوواقع گرایان بر این باور می باشند که فهم
قدرت های بزرگ، رفتار و کنش ها و میان کنش های ایشان، کاهش وافزایش قابلیت آنان و
خروج و یا پیوستن اعضا به کلوپ قدرت های بزرگ کلید فهم سیاست بین الملل است
روش شناسی ایشان بر چنین پایه ای استوار باشد . چنان که فهم این حوزه را منوط به درک
قطبیت نظام، تعدد قدرت های بزرگ موجود و محدوده ی رفتاری کلیدی بازیگران می دانند.
دیگر چالش درون – گفتمانی نوواقع گرایان حول آن چه می توان قدرت بزرگ نامش
داد و بر سر تعریف قدرت بزرگ در می گیرد. اصولاً در نظام بین الملل جدید این تعریف
با گونه ای ابهام مواجه شده است . تعاریف مشخص متعین و ثابتی از ویژگی های قدرت
بزرگ وجود ندارد ودسته ای ویژگی ها غالباً به عنوان عینی واثبات شده انگاشته
در مجموع در کنار سایرین تعریف قدرت بزرگ .(Kenneth Waltz ,1979: می شوند ( 131
را می توان به چند دسته طبقه بندی نمود.
« رانکه » . نخستین دسته، تعاریف کلاسیک هستند که بر توان نظامی تاکید می ورزند
قدرتی را بزرگ می داند که قادر باشد خود را در برابر تمام کشورهایی که علیه او مؤتلف
قدرت بزرگ بودن را « پل کندی » و متحد شده اند حفظ نموده با آنان مقابله کند . همان طور
« تایلور » . به توانایی حفظ و نگهداری خویش در مقابل دیگر قدرت های بزرگ تعبیر می کند
مردی دیگر از تبار « مدلسکی » . تنها سنگ محک را برای تعیین عیار قدرت، جنگ می داند
12 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
کلاسیک – نگرها قدرتی را بزرگ می داند که بالضروره قادر به نبرد در جنگ های عمده
بوده و چنین امری را مستلزم در اختیار داشتن کمینه 5% از کل قدرت نظامی موجود در
یک قدرت بزرگ را قادر به ورود مکرر « توماس کوزاک » « سینگر » . سطح جهانی می انگارد
بر « میکاییل هاس » و مستمر به جنگ و تحصیل پیروزی در اغلب آن ها تعریف می کنند و
آن است که یک قدرت بزرگ قدرتی نیست که در برابر تنها یک قدرت رقیب از پای
درآید و صرفاً ائتلافی از دیگر قدرت ها را یارای تحمیل احتمالی شکست بر او خواهد بود .
اگر در این وادی خواسته باشیم گریزی هم به تسلیحات هسته ای بزنیم باید بگوییم در
فقدان خلع سلاح هسته ای، موقعیت قدرت بزرگ به معنای احراز قابلیت مطمئن و قطعی
. ضربه ی دوم خواهد بود 1
« مارتین وایت » دسته دیگر تعاریف حول م فهوم خود اتکایی پرداخته شد ه اند . مثلاً
قدرت بزرگ را قدرتی می داند که توانایی غلبه بر هر قدرتی را در جنگ داشته باشد . در
قدرت را نمی توان صرفاً با کیفیت و ذات خود مفهوم قدرت درک کرد بلکه « وایت » نگاه
می بایست آن را در سطح یک سیستم و چگونگی روابط آن با دیگر اعضای سیستم در یک
را باور این است که قدرت بزرگ قدرتی است که می تواند « روتشتاین » . سطح کلی فهمید
بر توانایی های خود برای تأمین امنیتش تکیه نماید در حالی که قدرت های کوچک برای
تأمین امنیت خودشان نیازمند این هستند تا بر کمک دیگر کشورها و از طریق اتحاد با
قدرت های خارجی و یا نهادهای بین المللی اتکا نمایند و در جمع آن ها توانایی کنترل
یک قدرت « هافمن » .(Tom Wright, ابتدایی و مستقیم سرنوشت خود را ندارند ( 2004
بزرگ را قادر به تأمین امنیت خود تعریف می کند بدون این که تأثیر معناداری بر استقلالش
بگذارد. حال آن که قدرت های کوچک تر غا لباً ناگزیر از انتخاب میان دو گزینه استقلال و
می گوید: قدرت های بزرگ در « هدلی بال » .(Jack Levy یا تأمین امنیت خود هستند( 1983:13
برابر هجمه قدرت های کوچک ایمن بوده، فقط و فقط از دیگر قدرت های بزرگ بیمناکند
ادامه (John Ikenberry and Thomas Wright) و مخالف ترکیب با دیگر قدرت ها می باشند
قدرت بزرگ را دارای قابلیت کنترل مسایل در فراتر از « مایکل هاوارد » : دسته سوم
.(Jack Levy 1983: مرزهای خود می داند( 13
(Nick Bisley 2007: 1. تمامی تعاریف فوق برگرفته از ( 3
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 13
دسته سوم و آخرین، تعاریف قدرت بزرگ، مبتنی بر توانمند ی هاست . نام آورترین
است که « والتز » ، نظریه پردازی که تعریفش از قدرت بزر گ در این دسته قرار می گیرد
قدرت بزرگ را دارای پنج قابلیت کلی جمعیت و سرزمین، بسیج سیاسی، ظرفیت
میکاییل » .(Waltz 1979: اقتصادی، ثبات سیاسی و سرانجام توانایی نظامی می داند ( 131
بر تعریفی که از او نقل شد تکلمه ای می آورد که او را در دسته ی سوم جای « هاس
می دهد. او می گوید قدرت های بزرگ اعضای نخبه یا مسلط نظام بین الملل هستند که رفتار
آن ها می تواند وضعیت توزیع قدرت موجود را خدشه دار کند یا توازن قدرت را به
قدرت بزرگ را دارای قابلیت کنترل « مایکل هاوارد » .(Jack Levy 1983: مخاطره اندازد ( 11
.(Jack Levy1983:13/ مسایل در فراتر از مرزهای خود می داند( 14
همچنان که گفته شد پیرامون تعریف قدرت بزرگ برخی اختلافات میان واقع گرایان
وجود دارد .جک لوی معتقد است قدرت بزرگ تنها براساس قابلیت های نظامی تعریف
نمی شود؛ زیرا یک قدرت بزرگ باید مدافع تداوم گونه ای از م وازنه قدرت در سطوح قاره
ای و حتی جهانی باشد، از دغدغه پرستیژ و تمایلات تهاجمی برخوردار باشد و تعاملات
گسترده ای با سایر قدرت ها داشته باشد و از سوی آنها مورد پذیرش قرار گیرد . در مقابل
کرن روث آدامز معتقد است این گزاره که رفتار تهاجمی ویژگی قدرت بزرگ است، لزوماً
درست نیست. او در رد این گزاره، سه استدلال می آورد:
ترکیب قابلیت گسترده و آنارشی هم اقدام تهاجمی و هم عدم اقدام را امکان پذیر
می کند. آمریکا دهه ها قبل از اینکه در کانون جنگ جهانی اول قرار گیرد یک قدرت بزرگ
بود.
در نظام های بین المللی (غیر از تک قط بی) قدرت های بزرگ با محدودیت های ساختار
گسترده ای مواجهند، محدودیت هایی که امکان هر رفتاری را از آنان سلب می کند،
موازنه بازدارنده دفاعی – تهاجمی بر نوع رفتار قدرت های بزرگ تأثیر می گذارد . در
دوره هایی که بازدارندگی دفاعی مسلط است، قدرت های بزرگ بسیار کمت ر از زمانی که
.(Karen Ruth Adams) موازنه بازدارنده تهاجمی حاکم است، به دیگران حمله می کنند
علی رغم برخی اختلافات نو واقعگرایان در تعریف قدرت بزرگ ،انان بر دو نکته
اجماع دارند . یکی اینکه برخورداری از قابلیت های گسترده ویژگی اصلی یک قدرت
14 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
بزرگ است و دیگر آنک ه تغییر در قابلیت ها و یا تعداد قدرت های بزرگ موتور تحول در
سیاست بین الملل است.
آن چه از این گفته ها برمی آید گویای آن است که قدرت های بزرگ:
نقش عمده ای در سیاست بین الملل از لحاظ مسایل مرتبط با امنیت ایفا می کنند؛
از لحاظ قدرت نظامی، منافع، رفتار عمومی و کنش ها و تصورات دیگر قدرت ها از
ایشان، از دیگر بازیگران متمایز می شوند؛
از نظر امنیت نظامی، خودبسندگی نسبی داشته و در مقابل تهدیدات نظامی به وسیله
غیر قدرت های بزرگ آسیب پذیر نیستند؛
این توانمندی را دارند که قدرت نظامی را فراتر از مرزهای خود به کار گیرند؛
نگاهی قاره ای یا جهانی و نه محلی و منطقه ای به منافع خود دارند . تصورشان از امنیت
فراتر از دفاع سرزمینی بوده حفظ توازن قوا در سطح قاره ای یا جهانی را مطمح نظر دارند؛
تعریف آنان از منافع ملی به گونه ای است که منافع سیستمی را شامل شود و
دغدغه های آنها حفظ نظم سیستم بین المللی را نیز در برمی گیرد؛
به شکلی تهاجمی تر و با طیف گسترده تری از ابزارها به دفاع از منافع خود برمی خیزند؛
به وسیله ی دیگر بازیگران به عنوان قدرت بزرگ شناسایی می شوند و دارای امتیازهایی
مانند حق وتو می باشند.
به عنوان قدرتی مشروع در سط ح بین المللی و به حیث داخلی مقتدر و کارآمد به شمار
می روند، مجموعاً شاید بتوان قدرت های بزرگ را با سه پارامتر عمده شناسایی نمود :
قدرت و توانمندی ها، ابعاد محیطی، جایگاه و موقعیت در سیستم.
در قالب این رویکرد که مبنای مقاله حاضر است ظهور و افول قدرت های بزر گ را
می توان مهمترین عامل دگرگونی در سیاست بین الملل دانست . شاهد این مدعا تاریخ
سیاست بین الملل است . دقت در تاریخ این حوزه به خوبی مبین دگرگونی نظم ها در
هنگامه ظهور وافول قدرت های بزرگ است، دگرگونی ای که اغلب با جنگ صورت
تحقق به خود گرفته است . براساس آن چه گفته شد بررسی تحولات مرتبط با چین و
چگونگی الگوی رابطه ای آن با محیط منطقه ای و بین المللی، رمز گشاینده ی درهای الگو و
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 15
منطق حاکم بر دگرگونی ها و تحولات عرصه ی سیاست بین الملل به روی فهم و شناخت ما
در مقطع حاضر تواند بود.
قدرت یابی چین و تغییر در سیاست بین المل
از این منظر قدرت یابی چین می تواند تاثیرات پراهمیتی بر نظام بین الملل موجود
داشته باشد 1. رشد سریع قابلیت های چین در سال های اخیر با توجه به اهمیت و گستره
تأثیرگذاری آن بر سطوح مختلف سیاست بین الملل، در رویکردهای متفاوت نظری بررسی
شده و گمانه هایی پیرامون تاثیرات احتمالی ان در آینده مطرح شده است .با عنایت به
اهمیت قدرت یابی چین در سیاست بین الملل مقاله حاضر معطوف به بررسی رویکردهای
نظری به این موضوع است . نظریات ارائه شده در این باب را به دو دسته کلی می توان
تقسیم کرد:
نظریاتی که برمسالمت آمیز بودن ظ هور چین و تداوم ثبات در روابط ان با ایالات
متحده به عنوان هژمون تاکید دارد.
نظریاتی که چالش زا بودن ظهور چین و رقابت، تنش و شکنندگی روابط ان با امریکا
را در کانون توجه دارد.
قدرت یابی چین بالضروره نوعی خاص از الگوی رفتاری را در میان قدرت های بزرگ
حاکم خو اهد ساخت . در این وضعیت تعامل میان چین و قدرت مسلط (هژمون ) و نیز
نحوه ی تأثیرگذاری این مؤلفه بر سایر قدرت های موجود از اهمیت ویژه ای برخوردار
می گردد. از این رو در نظریه های موجود، تأکید ویژه ای بر سمت و سوی روابط استراتژیک
دو کشور آمریکا و چین در آینده صور ت گرفته است . ذیلاً هر یک از این رویکردهای
نظری مختصراً تبیین خواهد شد.
1. بنگرید به:
CRS Report for Congress, Comparing Global Influence August 15, 2008
16 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
الف ) نظریات معطوف به ظهور مسالمت امیز چین
یکی از نکات جالب توجه در بررسی رویکردهای نظری ارائه شده پیرامون ظهور چین
و اینده روابط ان با آمریکا آنکه در هر دو نحله قائلین به مسالمت امیز بودن یا نبودن ظهور
چین نمایندگانی از سه جریان اصلی نظریه پردازی در سیاست بین الملل یعنی رئالیست ها،
لیبرال ها و تکوین گرایان حضور دارند .گر چه اغلب قائلین به مسالمت امیز بودن ظهور
چین را لیبرال ها تشکیل می دهند؛ اما برخی رئالیست ها نیز در این طیف قرار
در ادامه دیدگاه برخی از مهمترین متفکرین این نحله (Robert G. Sutter, می گیرند ( 2007
بررسی می شود:
از منظر جان جی . ایکنبری چین با برخوردار بودن از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر
جمعیت، سلاح هسته ای، رشد اقتصادی نه درصدی، الهام بخشی گسترده منطقه ای،
دیپلماسی زیر کانه و برخورداری از هویت تمدنی بزرگ، قطعاً قدرت بزرگ در حال
ظهور است .نکته پراهمیت دیگر آنکه این قدرت خارج از نظم تثبیت شده غربی در حال
ظهور است . او معتقد است ، برخی از قدرت های در حال ظهور به موازات افزایش
قابلیت های اقتصادی و ژئوپولیتیکشان، خود را به گونه ای روزافزون با نظم موجود تطبیق
داده اند (مانند ژاپن در دهه 1980 )، برخی دیگر به موازات افزایش توانایی ها، ظرفیت و
خواست بیشتری برای به چالش کشیدن نظم موجود پیدا کرده اند. از این رو انتقال قدرت
در برخی موارد باعث از میان رفتن نظم موجود و تولد نظمی جدید شده است، (ظهور
بریتانیا بعد از 1815 و آمریکا بعد از 1945 ) و در برخی دیگر از موارد، تنها تأثیرهایی
کم دامنه بر نظم موجود گذارده است (ژاپن و آلمان پس از جنگ دوم جهانی).
به گمان وی چین در وضعیت فعلی با نظم موجود بسیار متفاوتی، در مقایسه با
قدرت های در حال ظهور پ یشین مواجه است . اولاً ایالات متحده در موقعیت هژمونیک
کاملاً متفاوتی با قدرت های تثبیت شده پیشین است و ثانیاً این نظم به گونه ای کاملاً
متفاوت با گذشته، معماری شده است . این نظم به لحاظ سیاسی بسیارساختار یافته تراز
نظم های پیشین است . افزون بر این انقلاب هسته ای جنگ بین قدرت های بزرگ را
غیرمحتمل، نه غیرممکن کرده است .این تحول،جنگ را به عنوان ابزار و مسیر اصلی
برهم زدن نظم تعریف شده موجود که سابق بر این قدرت های در حال ظهور ناگزیر از
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 17
توسل به آن به منظور تثبیت جایگاه خود به عنوان قدرت بزرگ بودند را از حیز انتفاع
ساقط نموده و آن را به راهی بن بست منتهی ساخته است.
به علاوه او تاکید دارد که چین از انگیزه های قوی اقتصادی و شاید سیاسی برای
فعالیت در درون نظم آمریکا - محور فعلی برخوردار است . خلاصه آنکه سلسله مراتب
بین المللی فعلی از گذشته کاملاً متفاوت است . پیوستن به ا ین نظم برای چین بسیار
امکان پذیرتر است تا شکستن شالوده ی آن . بر این اساس مسیر ظهور چین بسیار متفاوت
با مسیر ظهور قدرت ها در گذشته خواهد بود.
ایکنبری معتقد است نظم بین المللی موجود به شدت نهادینه شده و جهان روایی
(شمول) دارد و چنین وضعیتی، توانایی قدرت در حال ظهور را برای درهم شکستن
شالوده ی این نظم بسیار محدود می سازد و آن را ناچار به اتخاذ استراتژی تطابق سوق
می دهد. عمق نهادینگی و گستردگی نظم غربی به احتمال زیاد چین را وامی دارد فارغ
از ایده ها و منافع به اتصال به این نظم فکر کند تا به چالش کشیدن آ ن. از منظر وی
ویژگی های نظم غربی غربی موجود سه پیامد عمده برای انتقال قدرت در بردارد:
نهادهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی که آمریکا در آنجا نقش رهبری را ایفا می کند،
سایر دولت ها را مجاب می سازد که ایالات متحده بی محابا اعمال قدرت نخواهد کرد . در
واقع با عمل در درون این نهادها، قدرت آن محدود می شود.
سایر دولت های درون این نظم می توانند بدون ایجاد رقابت امنیتی، ظهور کنند. آلمان
و ژاپن دو نمونه این موضوع هستند . آمریکا در دوره ظهور این دو قدرت، آنها را هرچه
بیشتر به ساختارهای رسمی و غیررسمی نظم موجود اتصال داد تا ا مکان رقابت امنیتی را
به حداقل برساند.
نظم نهادینه غربی به عنوان یک موجود پویا در درون سیستم جهانی عمل می کند و از
این طریق بر استراتژی های قدرت های در حال ظهور و افولی که خارج از آن قرار دارند،
تأثیر می گذارد.
از منظر ایکنبری منافع اقتصادی چین در وضعیت فع لی در چارچوب نظم غربی
تأمین می شود. سیستم جهانی، سرمایه داری باز است و کشورها می توانند از مزایای آن
بهره مند شوند . از طرف دیگر پیوستن به این سیستم شروط لازم تجارت و سرمایه گذاری
18 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
به شمار می آیند که چین به شدت به آنها نیازمند است .افزون بر این نهادهای اقتصاد ی
این نظم، به ویژه سازمان تجارت جهانی چتر حمایتی حقوقی و سیاسی برای کشوری
چون چین فراهم می آوردند تا بتواند با تکیه بر آن از تبعیضاتی که در آینده علیه اقتصاد
آن احتمالاً اعمال شود، جلوگیری نماید .از دیگر سو نهادهای مدیریت اقتصاد جهانی
همچون بانک جهانی و صن دوق بین المللی پول برمبنای آراء اعضاء به تناسب وزن
اقتصادی آنان، اداره می شوند. افزایش وزن چین در اقتصاد جهانی، نقش آن را در این
سازمان های نظم موجود ارتقاء می بخشد و انگیزه دیگری برای همراهی آن با این نظم
ایجاد می کند.
به گمان وی آنچه روشن است آن که نظم ا منیتی منطقه و بین المللی به روی مشارکت
امنیتی چین باز است.
به گمان ایکنبری نظم بین المللی غرب محور از بیشترین اهمیت در تعیین مسیر انتقال
قدرت از آمریکا به چین، برخوردار است .او تاکید دارد که اکنون شیوه کلاسیک انتقال
قدرت که در آن یک قدرت در حال ظهور با هژ مون رو به زوال روبه رو بود، از میان
رفته است . چین در حال ظهور نه با آمریکا بلکه با مجموعه نظم غربی مواجه است که
شامل تمامی کشورهای لیبرال دموکرات می گردد. طبیعتاً مسیر انتقال قدرتی که چین طی
می کند بستگی به قدرت و منافع آن دارد . از آنجا که چین اولاً منافع مادی چندانی در
برهم زدن نظم موجود بین المللی ندارد و ثانیاً قدرت آن بسیار کمتر از مجموعه غرب
است، آن چه احتمال قوی تری دارد این که چین استراتژی انطباق و پیوستن 1 به نظم
غربی را در پیش گیرد .از منظر وی پیامدهای این امر برای ایالات متحده روشن است .
نظم ژرف نها دینه شده غربی، چشم انداز ظهور چین در درون نظم را روشن تر می سازد .
بنابراین استراتژی آمریکا باید حمایت و حفاظت از بنیادهای نهادی این نظم باشد
.(John Ikenberry 2008: 25)
نظریه پرداز بعدی ریچارد روزکرانس 2 است . وی در تبیین رفتار دولت ها، نیات به
اندازه قابلیت ها، تعیین کننده است . کشورها ممکن است مایل به بکارگیری همه قدرت
1. Integration and Accommodation
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 19
خود یا بخشی از آن باشند . الزامات داخلی نیز به اندازه الزامات بین المللی در تعیین رفتار
دولت ها مؤثرند .به گمان وی پیامدهای انتقال قدرت تنها به واسطه قابلیت ها تبیین
نمی شود، بلکه نیات نیز به هم ان اندازه اهمیت دارند . در اوایل قرن بیستم ایالات متحده
به لحاظ قدرت بر بریتانیا برتری یافت، بدون اینکه جنگی رخ دهد . در 1983 ژاپن به
لحاظ اقتصادی شوروی را پشت سر گذاشت؛ اما رقابت یا جنگی رخ نداد .افزون بر این،
گسترش قدرت گاهی نیازمند دستیابی به سرزمین های جدید است و گاهی هم نیست.
به اعتقاد روزکرانس در قرن نوزدهم و بخشی از قرن بیستم زمین مهم ترین عامل
تولید بود . زمین، نیروی کار و سرمایه، عوامل کلیدی رشد و توسعه اقتصادی و صنعتی
بودند.در قرون گذشته فتح سرزمین به معنای کنترل بر تعداد بیشتری از عرضه کنندگان
غلات بود. در قرن نوزدهم، تصرف سرزمین به معنای دستیابی به زغال سنگ و سنگ
آهن بود که به منزله غذا برای فاتح عمل می کردند. بنابراین شگفت انگیز نیست که در
این دوران جنگ واجد عقلانیت اقتصادی بود؛ زیرا منافع حاصل از آن بسیار ارزش
داشت.
روزکرانس تاکید دارد که اهمیت ز مین با انقلاب صنعتی و تحولات تکنولوژیکی پس
از آن بسیار کمرنگ شد و از دهه 1970 سرمایه انسانی که در قالب خدمات فوق
تخصصی و با استانداردهای بالا ارائه می شود، از نظر اهمیت، جایگزین کالاهای صنعتی
شد، به گونه ای که در وضعیت فعلی، خدمات فوق تخصصی 64 درصد از تولی د ناخالص
داخلی جهان را تأمین می کنند.این تحولات باعث شد تا منافع اقتصادی تصرف سرزمین
با سؤالات جدی مواجه شود؛ زیرا اولاً هزینه های تصرف نسبت به گذشته بسیار افزایش
یافته و ثانیاً منافع ناشی از آن آشکارا افت کرده است .در چنین وضعیتی توسعه سریع
برپایه رشد اقتص ادی آشکارا بر گسترش سرزمین با توسل به نیروی نظامی، رجحان یافته
است. در این وضعیت یک کشور با سرمایه گذاری های جدید می تواند موقعیت خود را
ازطریق توسعه صنعتی در داخل دگرگون کرده و با تجارت بین المللی آنرا تداوم بخشد .
دسترسی چنین کشور در حال رشدی به اقتصاد س ایر کشورها به راحتی امکان پذیر است
و آن کشور نیاز به فتح سرزمین آنان و کنترل سرزمینی ندارد.
20 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
بنابراین توسعه مسالمت آمیز به طور طبیعی جانشین توسعه طلبی نظامی شده است . از
جنگ جهانی دوم به این سو کشورهایی مانند ژاپن، آلمان، چین و سایر کشورهای آسیای
شرقی چنین راهی را در پیش گرفته اند، راهی که پیامد آن رفاه و ثروت آنان بوده است .او
تاکید دارد که باید پذیرفت آنچه در گذشته روی داده است، ممکن است در آینده رخ
ندهد. بر این مبنا ظهور چین متفاوت از ظهور قدرت ها در گذشته روی خواهد داد . دلیل
این امر آن است که وضعیت اقتص اد جهانی و فرایند جهانی شدن با گذشته ماهیتاً
متفاوت شده است . در وضعیت موجود اقتصاد جهانی، وابستگی کشورها به یکدیگر
بسیار عمیق تر و گسترده تر شده است که ناشی از بین المللی شدن تولید است . در
وضعیت فعلی، حتی کشورهای بسیار قدرتمند اقتصادی در برخی صنایع به
تولیدکنندگانی وابسته اند که در خارج از خاک آنان قرار دارند . به همین د لیل است که
آمریکا با اینکه امکان هژمونی نظامی دارد، در عرصه اقتصادی در چنین موقعیتی نیست،
زیرا به بازارهای پولی و سرمایه گذاری مستقیم چین، ژاپن و اروپا نیازمند است .درواقع
لزوم کاهش هزینه ها ب اعث شده تا صنایع در نقاط مختلف جهان پراکنده گردند و در
چنین وضعیتی، هیچ قدرت بزرگی امکان تسلط بر آنها را ندارد .بنابراین قدرت های
بزرگی که از نیروی نظامی پرقوتی نیز برخوردارند، باز به تولیدات و بازارهای سایر
کشورها وابسته اند چین نیز از این وضعیت مستثنی نیست.
از منظر وی شکل گیری چنین وابستگی متقابل عمیقی باعث شده تا وابستگی چین به
سایر کشورها روزافزون گردد و به لحاظ هزینه فایده تسخیر سایر سرزمین ها برای آن
توجیه نداشته باشد .البته از منظر روزکرانس این بدان معنا نیست که سرشت روابط چین
و قدرت های بزرگ کاملاً صلح آمیز خواهد بود، زیرا گاهی کشورها بدون دلیل کافی
عقلانی یا با در نظر داشتن منافع کوتاه مدت اقدام به جنگ می کنند. از سوی دیگر مسئله
تایوان نیز بالقوه می تواند موجبات تنش بین چین و آمریکا را به وجود آورد . اما او تاکید
دارد که احتمال این مسئله بسیار کم است . حتی اگر چین تصمیم به استفاده از قوه قهریه
و گسترش گرایی بگیرد، همسایگان قدرتمند آن (حتی اگر ایالات متحده مداخله نکند )
موانع پراهمیتی بر سر راه آن پدید خواهند آورد . نهایتا به گمان روزکرانس اگرچه
هیچ کس نمی تواند ثبات و صلح درازمدت در روابط قدرت های بزرگ ر ا پیش بینی کند؛
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 21
اما روندهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، صلح درازمدت را بسیار بیش از سایر گزینه ها
.(Richard Rosecrance 1992: 22- محتمل می سازد ( 26
در خارج از حوزه دانشگاهی غرب نیز بحث ظهور چین و پیامدهای ان توجه
پژوهشگران بسیاری را به خود جلب کرده است .در این م یان پژوهشگران چینی به گونه ای
منسجم تر به این موضوع پرداخته اند. زنگ بی جیانگ محقق چینی و مشاور رییس جمهور
تلاش کرد مسئله « ظهور مسالمت آمیز » این کشور برای اولین بار با مطرح ساختن مفهوم
ظهور چین و نسبت آن به سیاست بین الملل را تبیین کند.
از منظر وی وقوع تغی یرات خشونت بار در نظم بین المللی در پی ظهور قدرت های
جدید، بدین لحاظ بوده که این قدرت ها راه تجاوز و توسعه طلبی را پیش گرفتند، راهی
که در نهایت به ناکامی آنان منتهی شد . او تأکید دارد که در وضعیت فعلی و تا آینده ای
قابل پیش بینی، چین نیاز جدی به محیطی مسال مت آمیز جهت تداوم توسعه به مثابه انتخاب
استراتژیک 1 خود دارد و بنابراین باید در جهت ایجاد و تثبیت چنین محیطی گام برداد .بر
همین مبنا او معتقد است "ظهور مسالمت امیز 2 "باید به مفهوم غالب سیاست خارجی چین
تبدیل شود.
از منظر وی در چارچوب این مفهوم، تأکید عمده بر استفاده از قدرت نرم است که
ترجمان آن در سیاست خارجی، اتخاذ رویکردهای همکاری جویانه با قدرت های بزرگ و
همسایگان است . در عرصه دیپلماسی این مفهوم تأکید عمده بر همکاری های چندجانبه
می گذارد. او گفتگوهای شش جانبه پیرامون بحران هسته ای کره شمالی و تأسیس و تقویت
سازمان همکاری شانگهای را به مهم ترین نمادهای بکارگیری این مفهوم در سیاست
خارجی چین می داند.
زنگ بی جیانگ یکی دیگر از وجوه پراهمیت این مفهوم را ممانعت از برخورد و تقابل
با ایالات متحده می داند، زیرا از یکسو حفظ و گسترش روابط اقتصادی با این کشور
مهم ترین نقش را در تداوم قدرت اقتصادی چین دارد و از دیگر سو، ایالات متحده دارای
چنان قابلیت هایی است که قادر است بیشترین فشار استراتژیک را به چین وارد نماید . او
1. Strategic choise
2. Peaceful rise
22 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
معتقد است ظهور مسالمت آمیز یا غیر مسالمت آمیز یک قدرت بزرگ نسبت مستقیمی با
انتخاب استراتژیک ان از یکسو و هم یاری سیستم بین المللی از دیگر سو دارد . به بیان دیگر
تردیدی وجود ندارد که اگر قدرت در حال ظهور سیستم بین المللی را به چالش بکشد،
هژمون یا مجموعه هژمونیک با آن برخورد خواهند کرد.
از منظر وی رشد اقتصادی سریع و معجزه آسا یک روی سکه تحولات چین است و
روی دیگر آن مسائل ناشی از این رشد و نیز عقب ماندگی های تاریخی این کشور است که
باید به سرعت برطرف شود . از این رو در چند دهه آینده، تمام نیروی نخبگان چین باید
صرف ایجاد و تثبیت استانداردهای زندگی حداقلی برای مردم چین شود . ایجاد چنین
وضعیتی نیازمند منابع بسیار گسترده ای است که بخش مهمی از آن باید از محیط بین المللی
تأمین شود . بنابراین به گمان وی انتخاب استراتژیک چین باید وارد شدن هرچه بیشتر در
فرایند جهانی شدن اقتصاد باشد تا ایستادن در مقابل آن.
از منظر زنگ بی جیانگ مسیری را که چین از ابتدای دهه 1990 تاکنون پیموده است،
ورود هرچه بیشتر به فرایند جهانی شدن، تقویت و ایجاد نقاط اتصال با اقتصاد جهانی بوده
است. او معتقد است برمبنای استراتژی کلان چین، این کشور هنوز چهل و سه سال دیگر
تا نیل به مدرنیزاسیون کشوری با سطح توسعه متوسط زمان نیاز دارد و با سه چالش
عمده تا رسیدن به این نقطه روبه روست:
کمبود منابع لازم جهت پیشبرد توسعه؛
آلودگی و تهدیدات جدی در مقابل توسعه پایدار؛
فقدان هماهنگی میان توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی.
به گمان وی سیاست های دولت برای مقابله با سه چالش عمده در قالب سه استراتژی
کلان طراحی گردیده است:
اولین استرا تژی کلان ،کنار گذاردن مدل کهنه صنعتی شدن و بهره گیری از الگوی جدید
است. مدل کهنه صنعتی شدن از ویژگی هایی چون رقابت بر سر منابع با توسل به
جنگ های خونین و هزینه بسیار زیاد، مصرف بالای انرژی و آلودگی گسترده برخوردار
بوده است . اگر چین این مدل را در پیش گیرد ه م به خود و هم به دیگران آسیب های
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 23
جبران ناپذیر وارد خواهد کرد . به همین دلیل نخبگان چین مصمم اند که مدل جدید صنعتی
شدن را به کار گیرد.
این مدل برپایه بهره گیری از آخرین تکنولوژی ها، کارآمدی اقتصادی، مصرف کم منابع
طبیعی در قیاس با جمعیت، آلودگی محدود محیط ز یست و بهره گیری حداکثری از منابع
انسانی استوار است . از منظر وی به همین دلیل است که دولت چین تلاش دارد تا نسبت
منابع انرژی وارداتی را در سبد انرژی این کشور کاهش دهد.
دومین استراتژی کلان معطوف به فراروی از مسیرهای سنتی ظهور قدرت های بزرگ
است. به بیان دیگر و انهادن ذهنیت جنگ سردی است که در آن روابط بین الملل برمبنای
خطوط ایدئولوژیک تعریف می شود.او تأکید دارد که چین مسیری را که آلمان در جنگ
جهانی اول و دوم و ژاپن در جنگ دوم جهانی طی کرد، برنخواهد گزید . افزون بر این،
چین مسیر قدرت های بزرگ دوران جنگ سرد را که در پی تسلط بر جهان بودند نیز طی
نخواهد کرد . برخلاف این قدرت ها، چین با وانهادن تفاوت ها و تعارضات ایدئولوژیک به
تقویت صلح، توسعه و همکاری با همه کشورهای جهان همت خواهد گماشت.
سومین استراتژی کلان مبتنی بر کنار نهادن مدل های کنترل اجتماعی و حرکت در مسیر
ایجاد جامعه سوسیالیستی هماهنگ است.
از منظر وی حرکت چین در این مسیر، اقتصاد، مردم و دولت آن را در وضعیت
وابستگی متقابل پیچیده با سایر کشورهای جهان قرار خواهد داد و برای جامعه جهانی
حوزه های گسترده ای از فرصت و نه تهدید ایجاد خواهد کرد . ادغام هرچه بیشتر اقتصاد
چین در منطقه آسیا به طور خاص و جهان به طور عام که در نیم قرن آینده رخ خواهد داد
به موازات خود منافع سایرین در ظهور مسالمت آمیز چین را افزایش خواهد داد.
سرانجام آنکه از منظر وی چین در پی نیل به موقعیت هژمونیک در سیاست بین الملل
نخواهد بود . این کشور از پی ریزی نظم بین المللی سیاسی و اقتصادی جدید از مسیر
اصلاح و دموکراتیزه کردن روابط بین الملل حمایت خواهد کرد .به گمان وی توسعه چین به
صلح جهانی وابسته است و صلح جهانی از طریق توسعه چین، تقویت خواهد شد .
(Zheng Bijian 2005 :13-16)
24 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
هنری کیسینجر تئوری پرداز برجسته نح له واقع گرایی تاریخی، ازجمله افرادی است
که ظهور چین را پدیده ای قابل مدیریت می داند و معتقد است که این تحول می تواند در
قالبی مسالمت آمیز رخ دهد .از منظر وی شکی وجود ندارد که ظهور چین و به طور کلی
ظهور آسیا در چند دهه آینده، نظم بین المللی را به گونه ای گ سترده باز - تعریف خواهد
کرد و مرکز ثقل نظام بین الملل را پس از سه قرن از آتلانتیک به آسیا پاسیفیک انتقال
خواهد داد.
او معتقد است که این روند انتقال قدرت با روندهای پیشین آن بسیار متفاوت خواهد
بود. از همین روست که تفسیرهایی را که موقعیت امروز چین را با آل مان اوایل قرن بیستم
مقایسه می کنند و وقوع درگیری میان ایالات متحده و این کشور را غیرقابل اجتناب
می دانند، نقد و نفی می کند و تأکید دارد که اینگونه استدلال ها و مقایسه ها به همان میزان
که نادرست هستند، خطرناک نیز هستند، زیرا نظام دولت های اروپایی قرن نوزدهم نظامی
بود که در آن دولت ها توسل به زور را برای پیشبرد منافع خود را طبیعی و از حقوق
خویش می دانستند. در واقع هر دولتی تصور می کرد که جنگ محدود خواهد بود و پس
از پایان جنگ، موقعیت استراتژیک آن دولت بهبود خواهد یافت.
اما به گمان ک یسینجر در عصر جهانی شدن و سلاح های هسته ای تنها با بی دقتی و
بی فکری تمام، می توان چنین مقایسه ای را صورت داد . در واقع در چنین جهانی جنگ
میان قدرت های بزرگ فاجعه ای تمام عیار برای همه آنها خواهد بود . چنین جنگی نه تنها
برنده ای نخواهد داشت، بلکه هزینه های س رسام اور ترمیم خرابی های پس از آن، علل
درگیری را کاملاً تحت الشعاع قرار خواهد داد.
عامل پراهمیت دیگری که کیسینجر در مقایسه ناپذیری وضعیت نظام بین الملل در
اوایل قرن بیستم و اکنون بر آن تأکید دارد، سیاست خارجی کاملاً متفاوت آ لمان آ ن روز
و چین امروزی است . از منظر وی یکی از عوامل اساسی که نظام بین الملل را در ابتدای
قرن بیستم به سوی جنگ سوق داد، سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه و تحریک آمیز
. (Kissinger آلمان بود ( 2007
به گمان کیسینجر امپریالیسم مبتنی بر نظامی گری، اساساً روش چین در مواجهه با
و « کلازوتیس » دنیای خارج نبوده و نی ست. او در جهت تأیید مدعای خود تفاوت
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 25
به عنوان پایه گذاران تفکر استراتژیک در آلمان و چین را برجسته می سازد و « سان تسو »
کلازویتس همواره در آثار خود بر آمادگی برای نبرد پای می فشارد، حال آنکه » می نویسد
افزون بر این .« سون تسو بر تضعیف روحیه دشمن و پیروزی بدون جنگ تأکید می گذارد
کیسینجر مقایسه چین با شوروی و بالتبع در پیش گرفتن سیاست محدودسازی دوران
جنگ سرد در قبال آن را نیز اشتباه می داند. از منظر وی شوروی دارای سنت امپریالیستی
قوی ای بود، به گونه ای که از دوران پطرکبیر تا پایان جنگ جهانی دوم، قدرت ر وسیه را
از مسکو به مرکز اروپا اعمال کرده بود . چنین دو لتی با چین که در طول دو هزار سال
تاریخ خود در همین منطقه و موقعیت جغرافیای کنونی بوده است، عمیقاً تفاوت دارد .
امپراطوری روسیه با تکیه بر زور اداره می شده در حالی که امپراطوری چین بر پایه
فرهنگی که ساختار نظامی قدرتمندی را در پشت سر خود داشته، مدیریت می شده است .
بر این مبنا کیسینجر تأکید دارد که صحنه و مسائل استراتژیک در آسیا کاملاً متفاوت با
اروپای قرن نوزدهم و بیستم و نیز دوران جنگ سرد است و به همین دلیل سیاست
آمریکا نباید به دلایلی چون مدرنیزاسیون نظامی چین، در پی تکرار الگوهای رفتاری
(Kissinger, گذشته در قبال این کشور برآید ( 2005
کیسینجر برای تأیید فرضیه خود پیرامون امکان پذیری ظهور مسالمت آمیز چین،
موقعیت این کشور در اقتصاد جهانی را نیز مورد توجه قرار می دهد . از منظر وی ورود
هرچه بیشتر چین به اقتصاد جه انی از یکسو قدرت و توان ریسک این کشور را کاهش
داده است و از دیگر سو از امکانات ایالات متحده برای تخریب ان نیز کاسته است، زیرا
این تخریب بر اقتصاد جهانی که ایالات متحده حافظ آ ن است تأثیرات منفی گسترده ای
خواهد گذارد.
با عنایت به استدلال فوق الذکر کیسینجر م عتقد است که چالش احتمالی چین در میان
مدت با هر چشم اندازی، چالش اقتصادی، سیاسی و نه نظامی خواهد بود . البته او
می پذیرد که معضل تایوان یک استثناست و همواره می تواند ماشه درگیری چین و ایالات
متحده را بچکاند . درگیری بر سر تایوان از منظر وی زمانی رخ خواهد داد که طرفین
خویشتن داری ای را که در طول بیش از یک نسل ویژگی غالب روابط چین و ایالات
.(Kissinger, متحده بوده است، را فرو گذارند( 2007
26 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
او تأکید دارد که چین به دلایل پراهمیتی چون کاهش شکاف بین مناطق توسعه یافته
و فقیر خود، لزوم انطباق نهادهای سیاسی با تحولات انقلا ب گونه تکنولوژیک و اقتصادی
و از همه مهم تر پیامدهای بالقوه فاجعه بار رقابت از نوع جنگ سرد با آمریکا بر
استانداردهای زندگی مردم که مشروعیت حزب به آن وابسته است، خواستار همکاری با
ایالات متحده هست و خواهد بود.
از دیگر سو از منظر وی آ مریکا نمی تواند در صورت پیش گرفتن رویکرد جنگ
سردی و آسیب زدن به چین، از آسیب مصون بماند . مهم تر آنکه آمریکا در همکاری با
چین منافع اساسی دارد که مهم ترین آن تداوم ثبات در نظام بین الملل است . به همین
دلیل وی تأکید دارد که اتخاذ سیاست های پیشگیرانه از سوی ایالات متحده در قبال
.(Kissinger, کشوری به اهمیت و عظمت چین، عقلانی نیست ( 2007
زیبگنیو برژینسکی از دیگر دیگر رئالیست هایی است که به ظهور چین با خوشبینی می
نگرد. برژینسکی معتقد است در قرن بیست ویک اوراسیا به جای اروپا به عنوان مرکز ثقل
سیاست بین المل درخواهد آمد . از منظر او در این منطقه چند قدرت وجود دارند که برای
صلح و امنیت بین الملل از اهمیت ویژه ای برخوردارند و چین مهمترین این قدرت هاست .
به همین لحاظ روابط چین و ایالات متحده باید با دقت ویژه ای مدیریت شود و در شمار
دستور کارهای اصلی سیاست خارجی ایالات متحده درآید . از منظر برژی نسکی ظهور چین
به چند دلیل تهدیدی علیه ایالات متحده و نظام بین الملل، ایجاد نمی کند و در مسیری
مسالمت آمیز می تواند صورت گیرد:
رشد قدرت نظامی چین نه در وضعیت فعلی و نه تا آینده ای قابل پیش بینی، تهدیدی
علیه ایالات متحده نیست . نیروهای هسته ای چین نیز عمدتاً قابلیت بازدارندگی دارند . بر
این مبنا، قدرت نظامی چین، در سطح منطقه ای است
برخلاف شوروی، چین از قابلیت ایجاد یک چالش ایدئولوژیک جهانشمول علیه
ایالات متحده برخوردار نیست، به ویژه آنکه سیستم کمونیستی آن در حال تبدیل به نوعی
الیگارشی ملی گراست که طبیعتاً در سط ح جهان مورد استقبال و الگوگیری قرار نخواهد
گرفت.
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 27
ورود چین به اقتصاد جهانی و سازمان های مهم آن به ویژه سازمان تجارت جهانی،
نقاط اتصال آن به این عرصه را به شدت افزایش داده ، تعمیق بخشیده ،این کشور را در
وضعیت وابستگی متقابل با سایرین قرار داده است . از آنجا ک ه یک رویه وابستگی متقابل،
آسیب پذیری متقابل است . این امر نیز قابلیت تهدیدزایی چین برای نظام بین الملل را کاهش
می دهد.
برخورداری از روابطی خوب با ایالات متحده، برای تداوم توسعه اقتصادی چین حیاتی
است، بنابراین رهبران آن، علاقه مند به ایجاد چالش در مقابل ایالا ت متحده
(Zbigniew Brzezinski 2003: 54- نیستند ( 58
بر این اساس برژینسکی بر آن است که چین تا آینده قابل پیش بینی تهدیدی علیه
ایالات متحده و نظام بین الملل نیست، لذا باید با آن وارد گفتگو شد . او معتقد است، ایالات
متحده نه بر سر ثبات و امنیت در شمال شرق آسیا، بلکه بر سر ثبات و امنیت در کل
اوراسیا باید با چین وارد مذاکرات جدی شود . از دیگر سو امریکا باید با گسترده تر ساختن
روابط تجاری با این کشور، تسهیل ادغام هرچه بیشتر آن در اقتصاد جهانی و وارد کردن آن
به گروه هشت کشور صنعتی، اتصالات ساختاری چین با نظم موجود بین المللی را افزایش
دهد. و این درست شبیه آن رویه ای است که ایالات متحده در مورد ژاپن و آلمان پس از
جنگ دوم و ظهور آنها به عنوان قدرت های بزرگ اقتصادی در پیش گرفت . کوتاه سخن
آنکه برژینسکی معتقد است چین مسالمت جو و آرام و متمایل به همکاری، ثبات در
اوراسیا را ب ه مثابه مرکز ثقل سیاست بین الملل در قرن بیست و یک تا حد زیادی تضمین
خواهد کرد . بنابراین از نگاه وی ایالات متحده باید با تغییر بنیادی رویکرد خود نسبت به
چین، آن را به عنوان شریکی عمده در ثبات اوراسیا و بازیگر کلیدی در نظام بین الملل در
(Zbigniew Brzezinski نظر گیرد ( 1997:45
رابرت جرویس متفکر ریالیست تدافعی، در این زمینه صاحب نظریاتی است که رد
شدن از کنار آن با بی اعتنایی، حتماً منشأ نقصان خواهد بود . از منظر جرویس جنگ بین
قدرت های بزرگ، همواره موتور تحول در سیاست بین الملل بوده است، اما در وضعیت
فعلی شرایط کا ملاً متفاوت شده و احتمال بروز جنگ میان آنان در کمترین میزان قرار
دارد.به گمان جرویس، توسعه یافته ترین قدرت های نظام بین الملل (ایالات متحده، ژاپن و
28 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
قدرت های اروپایی ) یک جامعه امنیتی به معنایی که کارل دویچ به آن پرداخته است،
تشکیل داده اند و بنابراین وقوع جنگ میان آنان غیرمحتمل است . درواقع ترکیبی از
عواملی چون هزینه های جنگ، فواید صلح و ارزش هایی که از جنگ ممانعت می کنند،
باعث می گردد در درون این جامعه امنیتی تا آینده ای قابل پیش بینی بروز جنگ منتفی
باشد.او معتقد است در میان کشورهای خارج از این مجموعه، تنه ا روسیه و چین قابلیت
به راه انداختن جنگی علیه اعضای این جامعه امنیتی یا علیه یکدیگر دارند . او تأکید دارد
که چنین جنگی با جنگ های سنتی میان قدرت های بزرگ بسیار متفاوت خواهد بود . این
دو کشور در موارد مهمی از استانداردهای قدرت بزرگ برخوردار نیستند، سیستم سیاس ی
آنها لرزان است و در هیچ حوزه ای از تکنولوژی ها گرفته تا سازمان های بسیار پیشرفته،
سرآمد نیستند، و الگوی حکومتی و توسعه آنها مطلوب سایر کشورها نیست . بنابراین
چالش هایی که این دو کشور می توانند ایجاد کنند تنها در سطح منطقه ای خواهد بود . از
منظر وی چنین چال ش هایی قابلیت تغییر نظام بین الملل را (برخلاف جنگ های گذشته
قدرت های بزرگ ) ندارند. او معتقد است حتی درگیری احتمالی آمریکا و چین بر سر
تایوان نیز نمی تواند خصلت جنگ های گذشته میان قدرت های بزرگ را داشته باشد
(Robert Jervis 2002:7)
از مجموعه ی متفکران ر یالیست یاد شده که بگذریم، ضرورت دارد تا اشاراتی، هر
چند مختصر و به ایجاز به دسته ای از نظریه پردازان که می توان ایشان را تکوین گرایان
خوش بین نام نهاد، نمود . تکوین گراها بسیار کمتر از سایرین پدیده قدرت یابی چین را
مورد تامل قرار داده اند .با این وجود در میا ن اندک کارهای انان می توان قائلین به ظهور
مسالمت امیز و غیر مسالمت امیز چین را از یکدیگر تفکیک کرد . تکوین گراهای خوش بین
معتقدند تعامل میان شوروی و غرب در سطوح دانشگاهی، نظامی و رهبران به تدریج
باعث شد گفتمان سیاست خارجی ان در دهه 1980 تغییر کند و جنگ سرد پایان
مسالمت آمیزی داشته باشد . از منظر آنان چنین روندی در مورد چین نیز رخ خواهد داد .در
واقع به موازاتی که فرهنگ استراتژیک چین تغییر می کند، رهبران آن احتمالاً پذیرای
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 29
مجموعه وسیعی از ایده های اساساً لیبرال می شوند و آنها را به عنوان هنجار های رفتار
. بین الملللی قبول می کنند 1
از دیدگاه آنان فرایندی که چینی ها را در این جهت می راند نه در حاشیه صرف منافع
مادی بلکه فرایند جامعه پذیری ای است که انعکاس خواست پرقوت چینی ها برای پذیرفته
شدن به عنوان کشوری مدرن با شهروندانی مطلوب از سوی جامعه بین المللی است . آنان
مشارکت روزافزون چین در سازمان ها و مکانیسم های بین المللی در سال های اخیر را ناشی
از چنین تمایلی می بینند، در حالی که در سالیان پیش رهبران چین پیوستن به این
.(Jeffery Lantis 2005: مکانیسم ها را قیدی بر آزادی عمل خود می دانستند ( 23
از منظر اینان مشارکت در جام عه بین المللی و تغییر هنجار های مورد پذیرش چین
مکمل یکدیگرند. به موازاتی که چین به طور عمیق در شبکه نهادهای بین المللی و منطقه ای
وارد می شود، هنجار های مورد پذیرش رهبران آن نیز هرچه بیشتر به اجماع بین المللی که
این نهادها برمبنای آن پای گرفته اند، نزدیک تر می شود.
ب) نظریات معطوف به ظهور چالش زای چین
رئالیست های بدبین مهمترین نظریه پردازان معتقد به ظهور چالش برانگیز چین
هستند.از منظر رئالیست های بدبین مهم ترین ویژگی چین امروز، در حال ظهور بودن آن
است و همه عوامل دیگر، من جمله روابط چین و آمریکا از این و یژگی متأثر می شوند . از
منظر آنان اقتصاد پایه قدرت ملی است و رشد اقتصادی چین از 1978 تاکنون خیره کننده
بوده است، با این اقتصاد و نیروی کار عظیم، چین احتمالاً روزی به جایگاه سابق خود به
عنوان بزرگ ترین اقتصاد جهان بازگردد.
این رشد اقتصادی سریع، امکانات فراوا نی را برای ارتقاء قدرت نظامی چین فراهم
می آورد که افزایش سریع بودجه نظامی این کشور در سال های اخیر به گمان آنان گواهی
بر آن است . بنابراین انتظار منطقی آن است که توان نظامی چین در سال های آتی به سرعت
رشد یابد . نکته پراهمیت از منظر رئالیست های بدبین آن است ک ه به موازات افزایش قدرت
China Peaceful Rise and Asia Regional Order: Hierarchy or Balancing? 1. بنگرید به
WWW.allacademic.com
30 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
ملی چین، اهداف آ ن نیز گسترده تر می شود. آنان معتقدند که قدرت های در حال ظهور
همواره در پی برهم زدن نظم موجود و بنیادگذاری نظمی تازه بوده اند و در این راه نوع
سیستم سیاسی آنان نقش چندانی ایفا نمی کند و اساساً فرقی میان آمریکای دموک راتیک و
آلمان اقتدارگرا وجود نداشته است . رئالیست های بدبین برای همسانی رفتار قدرت های در
حال ظهور چند دلیل برمی شمارند:
به موازات افزایش توانایی های یک کشور، رهبران آن اهداف خود را گسترده تر تعریف
کرده و در پی افزایش نفوذ خود برمی آیند؛
حرکت قدرت های در ح ال ظهور به سوی برآورده ساختن اهداف جدید خود مرزهای
سرزمینی ، ترتیبات نهادی بین المللی و سلسله مراتب قدرت را به چالش می کشد؛
به چالش کشیده شدن ارکان نظم موجود بین المللی، قدرت های حافظ وضع موجود را
وامی دارد تا قدرت در حال ظهور را قبل از آنکه فرصت بیابد پتا نسیل های خود را تکمیل
کند، منکوب سازند 1. رئالیست های بدبین با اشاره به پیشرفت های اقتصادی و نظامی چین،
آن را قدرتی در حال ظهور می دانند و معتقدند همان راهی را خواهد رفت که قدرت های
در حال ظهور پیشین رفته اند. مهمترین نماینده این نحله میرشامیر است.
جان میرش ایمر را می توان نماد رئالیست های بدبین دانست . از منظر مرشایمر، ظهور
چین نمی تواند مسالمت آمیز باشد و اگر رشد چشمگیر اقتصادی آن طی یکی دو دهه آینده
تداوم یابد، ایالات متحده و چین، احتمالاً وارد رقابت امنیتی تنگاتنگی خواهند شد که
قابلیت بالایی جهت تبدیل آن ب ه جنگ برخوردارخواهند داشت . او معتقد است اغلب
همسایگان چین شامل هند، سنگاپور، ژاپن، کره جنوبی، روسیه و ویتنام نیز با ایالات
متحده در مهار چین و محدود ساختن آن همراه خواهند شد.
به گمان وی در در نظام بین الملل، قدرتمندترین دولت، دولتی است که کمترین
احتمال حمل ه از سوی دولتی دیگر به آن وجوه داشته باشد . به بیان دیگر قدرت های بزرگ
تنها برای رسیدن به جایگاه قوی ترین قدرت بزرگ تلاش نمی کند، بلکه هدف نهایی آنان
تبدیل شدن به هژمون یعنی تنها قدرت بزرگ سیستم است . البته او تأکید دارد که برای هر
www.wfda.netThe Rise of China and Implications to Asia, 1. بنگرید به
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 31
دولتی رسیدن به موقعیت هژمو نی جهانی، غالباً غیرممکن است، زیرا حفظ، اعمال و
نمایش قدرت در چنین سطحی در پهنه جهانی بسیار مشکل است، حتی ایالات متحده
هژمونی منطقه ای و نه جهانی است . بر این مبنا بهترین وضعیتی که یک دولت می تواند به
آن امیدوار باشد، تسلط یافتن بر حیات خلوت خویش است.
به گم ان مرشایمر دولت هایی که به هژمونی منطقه ای دست می یابند، هدفی دیگر نیز در
سر دارند و آن جلوگیری ازتسلط یافتن سایر دولت ها بر دیگر مناطق جغرافیایی است . به
عبارت دیگر هژمون های منطقه ای، علاقمند به داشتن رقبایی هم تراز نیستند، بلکه تمایل
دارند سایر مناطق را صحنه رقابت قدرت های بزرگ و تقسیم شده میان آنان ببینند . او
معتقد است این هدف در استراتژی امنیت ملی ایالات متحده همواره وجود داشته است . او
در این جهت به استراتژی امنیت ملی بوش پسر اشاره می کند که در آن بر کنترل
قدرت های در حال ظهور توسط ایالات متحده جهت حفظ موقعیت مسلط این کشور در
توازن قوای جهانی تأکید شده بود.
بر این مبنا پیش بینی مرشایمر آن است که چین در تلاش برای تسلط یافتن بر آسیا بر
خواهد آمد و تلاش آن به شیوه آمریکا برای تسلط بر نیمکره غربی، شباهت های جدی
خواه داشت . به گمان وی در این مسیر چین به ویژه ت لاش خواهد کرد تا شکاف میان
قدرت خود با همسایگانش به خصوص ژاپن و روسیه را به حداکثر برساند، به طوری که
در آسیا از ناحیه هیچ دولتی احساس تهدید نکند . البته این بدان معنا نیست که چین به
سوی تهاجم و تسخیر سایر کشورهای آسیایی پیش خواهد رفت، بلکه بدین معناست که
این کشور در پی دیکته کردن حد و مرزهای رفتار قابل پذیرش به همسایگانش برخواهد
آمد، همان کاری که ایالات متحده در قاره آمریکا انجام داد.
او پیش بینی می کند که چین پرقدرت و در حال صعود، احتمالاً درصدد بیرون راندن
ایالات متحده از آسیا برخواهد آمد، همان گونه که ای الات متحده، قدرت های بزرگ را از
نیم کره غربی بیرون راند . به علاوه کسب هژمونی منطقه ای، احتمالاً تنها راه بازپس گیری
تایوان توسط چین خواهد بود.
او معتقد است، تلاش چین برای تسلط بر آسیا با واکنش شدید ایالات متحده مواجه
خواهد شد . از منظر وی با توجه به سوابق ت اریخی به خوبی می توان دریافت که
32 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
سیاستگذاران آمریکایی در مقابل تلاش چین برای نیل به هژمونی در آسیا چه واکنشی
نشان خواهند داد . ایالات متحده در قبال رقبای همتراز خود با مدارا رفتار نمی کند . این
کشور همان گونه که در قرن بیستم نشان داده است، تصمیم جدی برای باقی ماندن به عنوان
تنها هژمون منطقه ای جهان را دارد.
بنابراین ایالات متحده در پی مهار و محدودسازی چین برخواهد آمد و در نهایت
تلاش خواهد کرد آن را به گونه ای تضعیف کند که توان تسلط بر آسیا را نداشته باشد .
خلاصه آنکه به گمان مرشایمر، ایالات متحده شبیه رفتاری که در قبال شوروی در دوران
.(John Mersheimer and جنگ سرد در پیش گرفته بود، در قبال چین نیز پی خواهد گرفت
Zebegnew Berzenski 2004)
پس از بررسی نظریات میرشایمر لازم می نماید نگاهی هر چند گذرا نیز به نظر
او افکند . نظریه پردازان انتقال قدرت نیز رویکردی بد « انتقال قدرت » ارگانسکی و تئوری
بینانه نسبت به ظهور چین و اینده روابط ان با امریکا دارند . نظریه انتقال قدرت اساسا
نظریه ای درباره سرشت چرخه ای جنگ در سیاست بین الملل است . این نظریه واجد
چهار مولفه اساسی است
الف) ساختار نظام بین الملل
این نظریه برخلاف نئورئالی سم نظام بین الملل را سلسله مراتبی می داند . در این نظام
یک دولت مسلط 1 و نه هژمون وجود دارد .دولت مسلط دولتی است که از بالاترین سهم
منابع قدرت (جمعیت، تولید و ظرفیت سیاسی در معنای انسجام و ثبات ) برخوردار
است.پس از دولت مسلط در سلسله مراتب بعدی به ترتیب قدرت ه ای بزرگ ،میانی و
کوچک قرار می گیرندافزون بر سلسله مراتب کلان، در سطح منطقه ای نیز سلسله
مراتب مشابهی وجود دارد .در این نظم دولت مسلط قواعد را تعیین می کند . در چنین
سیستمی گاه برخی قدرت های بزرگ کاملا به نظم پیوند نمی خورند . اینان چالشگران
بالقوه این نظم هست ند. دولت های چا لشگر در صورتی می توانند دو لت مسلط را به
چالش بکشند که از هشتاد درصد یا بیشتر از میزان قدرت ان برخوردار باشند.
1. Dominant state
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 33
ب ) قدرت
قدرت در چارچوب این نظریه عبارت است از "توانایی اجبار یا اقناع حریف به
براوردن مطالبات است."در این چارچوب قدرت حاصل سه عنصر عمده است:
میزان جمعیت؛
تولید اقتصادی؛
ظرفیت سیاسی.
ج ) نارضایتی
از این منظر رضایت به معنای شباهت اهداف سیاست خارجی دو لت هاست .در واقع
دولت هایی که از نهادهای سیاسی و اقتصادی مشابه دولت مسلط برخوردار باشند
احتمالا از وضع موجود راضی خواهند بود . بر این مبنا قدرت مسلط طبیعتا حافظ وضع
موجود و از ان راضی است . برخی از قدرت های بزرگ نیز از وضع موجود رضایت
دارند.اما برخی دیگر از ان ناراضی هستند .نارضایتی این قدرت ها می تواند ریشه در
عوامل تاریخی ،ایدئولوژیک،سرزمینی ،فردی یا فرهنگی داشته باشد . دولت های ناراضی
به طور طبیعی در صدد تغییر وضع موجود بر می آیند.
د ) ائتلاف ها
در چارچوب این نظریه کشورهایی که اولویت های مشترکی دارند ائتلاف های با ثباتی
را تشکیل می دهند ؛ اما ائتلاف ها میان قدرت های راضی و ناراضی چندان تداومی
نخواهد داشت . مهمترین نقطه قوت این نظریه در پیش بینی آن از زمان وقوع جنگ های
چرخه ای است .این نظریه در پاسخ به چرایی درگیری در نظام بین الملل بر دو عامل
فرصت 1و میل 2 تاکید می گذارد. به بیان دیگر دولت ناراضی برای برهم زدن نظم موجود
باید از تمایل و نیز فرصت انجام این کار برخوردار باشد . برای شکل گیری فرصت ،
شرایط ذیل از بیشترین اهمیت برخوردارند:
برابری قدرت دولت ناراضی با دولت مسلط
1. Opportunity
2. Willingness
34 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
پیشی گرفتن دولت ناراضی از دولت مسلط.
پیشی گرفتن دولت ناراضی می تواند ناشی از افزایش تولید اقتصادی یا ظرفیت
سیاسی این دولت باشد . در چارچوب این نظریه با افزایش قدرت چین به عنوان ک شوری
ناراضی، دو روند احتمالاً رخ خواهند داد:
چین در پی استفاده از قابلیت های روزافزون خود در جهت بازتعریف نظم منطقه ای
و بین المللی به گونه ای که منافعش را بهتر تأمین نماید.
چین از سوی ایالات متحده و هم پیمانانش به نحو فزاینده ای به عنوان تهدید تلقی
خواهد شد.
پیرامون جنگ انتقالی اجماع نظر کاملی وجود ندارد . ارگانسکی معتقد است که
قدرت چالشگر جنگ را قبل از مرحله انتقالی آغاز می کند، اما در مطالعات بعدی که با
جک کالگر انجام داده، به راه انداختن جنگ توسط قدرت چالشگر را در مرحله بعد از
انتقال می داند. از منظر ارگانسکی، نارضایی هنگامی افزون می شود که قدرت در حال
ظهور، آنگونه که رهبران آن انتظار دارند، مورد پذیرش واقع نشود . افزایش یافتن
نارضایتی می تواند به دلایل ملموسی چون، محدودیت ترانزیت در مسیرهای تجاری و
دسترسی به برخی سرزمین ها و مواد خام و عدم حضور در مجم وعه های بین المللی نیز
رخ دهد . افزایش قابلیت های نظامی قدرت در حال ظهور توانایی نمایش قدرت آن را
افزایش می دهد و این امر ثبات نظم کهنه را که دولت مسلط بر مبنای ائتلاف های امنیتی
و نیز روابط ارباب مشتری با سایر دولت ها برقرار کرده بود را تهدید می کند
بنابراین قائلین به نظریه انتقال . (Ronald Tmmen and Jack Kugler 2006: 40-45)
قدرت ، درگیری چین با نظم موجود بین المللی به طور عام و ایالات متحده به طور
خاص را محتمل می دانند.
لیکن تنها گروهی از ریالیست ها نیستند که قدرت یابی چین را توأم با به چالش کشیدن
نظم حا کم غربی به سرکردگی ایالات متحده تلقی می کنند بلکه دسته ای از لیبرال ها نیز در
این نظر با ریالیست های به اصطلاح بدبین اشتراک دارند.
لیبرال های بدبین مرکز ثقل تحلیل خود از ظهور چین وآینده روابط ان با آمریکا را
ساختارهای داخلی و پویایی های سیاست داخلی دو کشو ر می گذارند. از منظر آنان چین
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 35
کشوری در حال گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی است و نکته مهم در این مسیر آنکه
هنگامی که ملت ها از اقتدارگرایی به دموکراسی گذار می کنند، احتمال آنکه با همسایگان
خود وارد درگیری شوند بسیار بالاست، در حالی که دموکراسی های باثبات و
اقتدارگرایی های باثبات هیچ کدام چنین تمایلی ندارند.
درواقع در چنین فرایندی نخبگان حاکم در پی آن برمی آید تا تقاضاهای مشارکت
سیاسی طبقه متوسط را به سوی بحران های خارجی منحرف کرده و انرژی آن را در آین
بحران ها تخلیه نماید . آنان معتقدند نظام دموکراتیک در چی ن ناسیونالیستی تر و تهاجمی تر
از سیستم فعلی خواهد بود، زیرا اولاً دغدغه بقا خود را ندارد و ثانیاً از احساسات مردمی
به شدت متأثر خواهد بود، بنابراین چین در حال ظهور را به کشوری تهاجمی و مخرب،
حداقل در دوره گذار آن به قدرتی جهانی تبدیل خواهد کرد .بنابراین از منظر اینان تغییر در
نهادهای سیاسی چین امکان درگیری بین چین و آمریکا را افزایش خواهد داد .از دیگر سو
اگر نهادهای چین تغییر نکنند نیز امکان درگیری بین دو کشور وجود دارد، زیرا ایالات
متحده دموکراسی ای مبارزه جوست و در طول تاریخ خود نسبت به رژیم های
غیردموکراتیک با خشونت برخورد کرده است.
به طور کلی از منظر انان روابط دموکراسی ها و غیردموکراسی ها همواره در فضایی از
بدبینی قرار داشته است زیرا دولت های دموکراتیک معتقد بوده اند که غیردموکراسی ها به
مردم خود ستم روابط می دارند. نگاه ایالات متحده به چین کنونی در چنین فضایی قرار
دارد و اختلافات پیرامون حقوق بشر نماد آن است . از منظر ایالات متحده نقض حقوق
بشر توسط سیستم چین ناشی از ماهیت شیطانی و غیرمشروع آن است و روابط باثبات با
.(Russel Ong2007: 76- چنین سیستمی غیرممکن است( 78
خلاصه به گمان انان ایالات متحده کشوری عمیق ا ایدئولوژیک است و سیاست خارجی
آن اغلب به وسیله ایده ها شکل داده می شود، حتی اگر این ایده ها با منافع مادی آن در
تناقض باشد .از دیگر سو رهبران چین نیز نسبت به نیات آمریکا از تعامل 1 با چین بدبین اند
1. Engagement
36 / پژوهش حقوق و سیاست / سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386
معتقدند که هدف نهایی ایالات متحده از این سیاست مشروعیت زدای ی از نظام موجود و
است. 2 « تکامل صلح آ میز 1 » سرنگونی آن در فرایند
تکوین گراهای بدبین
از منظر تکوین گراهای بدبین اعتقادات به کندی و سختی تغییر می کند. نمونه آن نگاه
چینی ها و کره ای ها به ژاپنی هاست. آنان تأکید دارند که بدگمانی متقابل ریشه داری در
روابط چین و آمریکا حکمفرماست و گرچه تغییرات آشکاری صورت گرفته است، اما
بسیاری از آمریکایی ها همچنان معتقدند رژیم چین رژیمی غیرمشروع و خطرناک است ،
خود را به عنوان مدافعان آزادی در آسیا تلقی می کنند و به راحتی حاضر به عقب نشینی از
مواضع خود نیستند . در سوی دیگر چینی ها نیز آمریکا را قلدری متجاوز و خود را قربانیان
مظلوم یکی دیگر از قدرت های خارجی متجاوز می بینند.
از منظر بدبین ها، تکرار تعاملات به همان میزان که می تواند هویت های کهنه را دگرگون
سازد به همان میزان نیز می تواند آنها را تقویت کند . این فرایند در وضعیت فعلی در روابط
چین و آمریکا در حال وقوع است . انتقادات آمریکا از وضعیت حقوق بشر چین همواره
این ایده را نزد چینی ها تقویت می کند که ایالات متحده در پی از میان بردن سیستم سیاسی
به عقیده انان تعاملات نظامی بین دو کشور و .(Aaron Friedberg 2000: آن است ( 58
تکرار آن ن یز نمی تواند مقامات آنها را از بدبینی به هم برهاند .بنابراین در مجموع از منظر
بدبینان تکوین گرا با تداوم نگرش خصمانه طرفین به یکدیگر، حرکت روابط چین و آمریکا
در مسیر صلح آمیز بسیار سخت می نماید.
نتیجه گیری
قدرت یابی چین و جلوه گر شدنش در قامت و قواره ی ق درتی بزرگ و نقش بنیادین
آن در سیاست بین الملل محل مناقشه نیست . آن چه در این مقاله ، محوریت یافته کیفیت
تحویل و تحول آن است که ما حصل آن تغییر در سیاست بین الملل و الگوی تعاملی بین
1. Peaceful evolution
Will China 's Rise be Peaceful? www. Iisa.nl (2007/07/ 2. بنگرید به ( 17
سال نهم شماره 22 بهار و تابستان 1386 / قدرت یابی چین: رویکردی نظری.../ 37
قدرت های بزرگ می باشد . از لیبرال ها که تحولات تکنولوژیک و ارتباطاتی اطلا عاتی و
در هم تنیدگی سیستم تجارت بین الملل را مبنای تحلیل و فهم تحولات نظام بین الملل
می انگارند گرفته تا نوواقع گرایان که اساساً فهم و تحلیل عرصه ی سیاست بین الملل و
تحولات آن را منوط به درک و فهم و تئوریزه سازی قدرت های بزرگ، رفتارشان،
تعاملاتشان و روابطش ان، تعدد آنها در سیستم و ظهور قدرتی جدید و افول قدرتی دیگر
می دانند، تا تکوین گراها همه و همه در باب این محور نظریاتی عرضه داشته اند و در یک
دسته بندی کلی بر اساس یک معیار، در مجموع طیفی را تشکیل می دهند که در یک سر آن
قدرت یابی چین در مواجهه با نظم بین الملل حاکم غربی به رهبری ایالات متحده را
فرآیندی مسالمت آمیز می دانند و در سر دیگر طیف ظهور قدرت بزرگ جدید را جز با به
چالش کشیدن نظام بین الملل و سرکرده ی این نظم یعنی آمریکا میسر نمی دانند. جالب آنکه
همین مسالمت آمیز و یا خصمانه بودن و قدرت یابی چین در می ان رئالیست ها، لیبرال ها و
تکوین گرایان موجب شقاق و دو دستگی آنان شده است . فهم و تحلیل فرآیند قدرت یابی
چین در نتیجه می تواند نگاه ما به تحولات بین المللی را بسیار دگرگون سازد و سؤالات
مهمی چون تغییر را در سیاست بین الملل می تواند به صورت تئوریک طرح کند و الزامات
پاسخ گویی به آن مباحث آینده پردازی سیاست بین الملل را محوریت و غنی بخشد.